کلمه جو
صفحه اصلی

fines


(خرده یا دانه هایی که در اثر سرند کردن از بقیه جدا می شوند) خاکه سنگ، خاکه زغال (و غیره)، چیز خاک شده

انگلیسی به فارسی

جریمه، چیز خاک شده


دیکشنری تخصصی

[معدن] نرمه (عمومی فرآوری)
[آب و خاک] ریزدانه ها

جملات نمونه

1. to impose fines
جریمه کردن

2. medieval justice reposed on the system of torture and fines
عدالت قرون وسطایی بر پایه ی نظام شکنجه و جریمه استوار بود.

پیشنهاد کاربران

جریمه

جریمه ، جریمه کردن

خاک پرکننده، فیلر ( عمران )

خاکه ، چیز خاک شده


کلمات دیگر: