کلمه جو
صفحه اصلی

activator


فعال ساز، کنشور ساز (شخص یا چیزی که ماشین یا فعل و انفعال و غیره را به کار می اندازد)

انگلیسی به فارسی

فعال‌ساز، کنشورساز (شخص یا چیزی که ماشین یا فعل و انفعال و غیره را به کار می‌اندازد)


(شیمی) آغازگر (مادهای که فعل و انفعال شیمیایی را آغاز یا تسریع می‌کند )


فعال کننده


انگلیسی به انگلیسی

• one who activates, one who sets something in motion

دیکشنری تخصصی

[شیمی] فعال ساز، آغازگر (ماده اى که فعل وانفعال شیمیایی را آغاز یا تسریع می کند)
[عمران و معماری] فعال کننده
[برق و الکترونیک] فعالساز اتم ناخالصی که نور افشانی ماده جامد را افزایش می دهد، نظیر مس در سولفید روی و تالیم در کلرید پتاسیم 2. اتم ناخالصی که برای فعالسازی صفحه ی لامپ دوربین تلویزیونی به کار می رود .
[نساجی] فعال ساز- فعال کننده - آغازگر - ماده ای که موجب شروع واکنشهای شیمیایی به ویژه پلیمریزاسیون می شود
[ریاضیات] راه انداز، فعال کننده، حساب گر، فعال ساز
[معدن] فعال کننده (فلوتاسیون)
[پلیمر] فعالساز، آغازگر(ماده‏ای که فعل و انفعالات شیمیایی را آغاز یا تسریغ می‏کند‏)

جملات نمونه

1. We use no activator; the grass cuttings and regular turning promote decomposition.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ activator را مورد استفاده قرار نمی دهیم؛ شاخه های علف و مرتب کردن منظم تجزیه را ترویج می کنند
[ترجمه گوگل]ما از هیچ فعال کننده استفاده نمی کنیم قلمه های علفی و تبدیل عادی باعث تجزیه می شوند

2. Activator and quencher ions may produce their effects at extremely low concentrations, below the detection limits of the electron microprobe.
[ترجمه ترگمان]یون های activator و quencher ممکن است اثرات خود را در غلظت بسیار پایین، پایین تر از محدوده تشخیص الکترون، تولید کنند
[ترجمه گوگل]یون های Activator و Deferer ممکن است اثرات آنها را در غلظت های بسیار پایین، کمتر از حد تشخیص میکرو پروب الکترون داشته باشند

3. The concentrations of urokinase type plasminogen activator in the duodenum resemble the quantities found in normal stomach tissue biopsy specimens.
[ترجمه ترگمان]غلظت های of نوع urokinase در the مشابه مقادیر یافت شده در نمونه های طبیعی بافت معده است
[ترجمه گوگل]غلظت فعال کننده پلاسمینوژن نوع یورکیناز در دوازدهه به مقادیر موجود در نمونه های نمونه برداری بیولوژیک بافت معده بستگی دارد

4. For urokinase type plasminogen activator antigen in the stomach the opposite was observed.
[ترجمه ترگمان]آنتی ژن نوع activator برای نوع urokinase آنتی ژن موجود در معده مخالف مشاهده شد
[ترجمه گوگل]برای آنتی ژن فعال کننده پلاسمینوژن نوع urokinaase در معده مشاهده شده است

5. Thus, at low concentrations, calcium is an activator of the enzyme.
[ترجمه ترگمان]از این رو، در غلظت های کم، کلسیم یک فعال کننده آنزیم ها می باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، در غلظت های پایین، کلسیم فعال کننده آنزیم است

6. The tissue type plasminogen activator antigen concentrations in both oesophageal carcinomas and stomach carcinomas were similar to those of the normal tissues.
[ترجمه ترگمان]نوع بافت plasminogen activator آنتی ژن در هر دو oesophageal carcinomas و carcinomas های شکمی شبیه به بافت های طبیعی بودند
[ترجمه گوگل]غلظت آنتی ژن فعال کننده پلاسمینوژن بافت بافت در هر دو کارسینومای کاردیومی و کارسینومای معده مشابه با بافت های طبیعی بود

7. In the presence of fibrin, tissue type plasminogen activator converts plasminogen to plasmin, which subsequently cleaves the chromogenic substrate.
[ترجمه ترگمان]در حضور of، فعال کننده نوع بافت، plasminogen را به plasmin تبدیل می کند که متعاقبا بس تر chromogenic را می شکافد
[ترجمه گوگل]در حضور فیبرین، نوع بافت پلاسمینوژن پلاسمینوژن پلاسمینوژن را به پلاسمین تبدیل می کند که پس از آن سوبسترای کروموژنیک را جدا می کند

8. The significantly lower plasminogen activator activity of malignant ascites is associated with greatly increased concentrations of plasminogen activator inhibitor-
[ترجمه ترگمان]فعالیت significantly plasminogen lower of بدخیم با افزایش غلظت بازدارنده plasminogen plasminogen مرتبط است -
[ترجمه گوگل]فعالیت فعال کننده پلاسمینوژن آسمیت بدخیم به طور قابل ملاحظهای با افزایش غلظت بازدارنده فعال پلاسمینوژن همراه است

9. In the present study tissue type plasminogen activator activity in columnar carcinomas of the stomach, however, was significantly decreased.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در مطالعه حاضر نوع بافت activator plasminogen در ستون ستونی شکم به میزان قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]در مطالعه حاضر، نوع فعالیت پلاسمینژنی بافت بافتی در کارسینومای ستون معده، به طور قابل توجهی کاهش یافت

10. Choosing potassium sulfate as an activator to stimulate the activity of natural anhydrite, and modified its properties by adding Portland cement and hemihydrate gypsum respectively.
[ترجمه ترگمان]انتخاب سولفات پتاسیم به عنوان فعال کننده برای تحریک فعالیت of طبیعی و تغییر خواص آن با افزودن سیمان پورتلند و hemihydrate گچی به ترتیب
[ترجمه گوگل]انتخاب سولفات پتاسیم به عنوان یک فعال کننده برای تحریک فعالیت آنیدریت طبیعی و تغییر خواص آن با افزودن سیمان پرتلند و گوگرد نیمه هیدرات به ترتیب

11. We prepared pancreatin having high activity by using activator and stabilizer of enzyme.
[ترجمه ترگمان]ما pancreatin را با استفاده از activator و تثبیت کننده آنزیم آماده کردیم
[ترجمه گوگل]ما پانکراتین با فعالیت بالا با استفاده از فعال کننده و تثبیتکننده آنزیم آماده کردیم

12. The studies and recent advances in chemical activator of electrode in organic electrosynthesis are briefly surveyed.
[ترجمه ترگمان]مطالعات و پیشرفت های اخیر در activator شیمیایی الکترود در electrosynthesis آلی به طور خلاصه مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]مطالعات و پیشرفت های اخیر در اکتشاف شیمیایی الکترود در الکتروستایزر آلی به صورت مختصر مورد بررسی قرار گرفته است

13. Adding activator will be favorable to raise slag cement strength.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن activator به افزایش قدرت تولید ضایعات آهنگری مطلوب خواهد بود
[ترجمه گوگل]افزودن فعال کننده برای افزایش مقاومت سیمان سرباره مطلوب خواهد بود

14. Plasminogen activator ( PA ) and plasminogen activator inhibitor ( PAI ) are involved in many physiological or pathological events.
[ترجمه ترگمان]activator Plasminogen (PA)و بازدارنده activator activator (pai)در بسیاری از رویداده ای فیزیولوژیکی و یا pathological دخالت دارند
[ترجمه گوگل]فعال کننده پلاسمینوژن (PA) و مهار کننده فعال کننده پلاسمینوژن (PAI) در بسیاری از حوادث فیزیولوژیکی یا آسیب شناختی دخیل هستند

15. An attempt to connect to the remote activator failed with exception { 0 }.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای اتصال به فعال کننده دور از راه با استثنا { ۰ } شکست خورد
[ترجمه گوگل]تلاش برای اتصال به فعال کننده راه دور با استثناء {0} شکست خورده است

پیشنهاد کاربران

activator ( خوردگی )
واژه مصوب: فعال ساز
تعریف: [خوردگی، شیمی، مهندسی بسپار]‏ ماده ای که باعث واکنش پذیر شدن ماده ای دیگر می شود|||[فیزیک]‏ نوعی بی نظمی در بلورهای یونی یا نیم رسانا که باعث بروز درخشایی ( luminescence ) در آنها می شود


کلمات دیگر: