کلمه جو
صفحه اصلی

accuracy


معنی : دقت، صحت، درستی
معانی دیگر : وقت

انگلیسی به فارسی

درستی، صحت، دقت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: accuracies
• : تعریف: the condition or quality of being accurate.
مترادف: correctness, definiteness, exactitude, exactness, fidelity, precision, thoroughness, truthfulness, verity
متضاد: inaccuracy
مشابه: authenticity, conformity, faithfulness, validity

- Annie Oakley was a Western show performer renowned for her accuracy in shooting a gun.
[ترجمه ترگمان] انی Oakley یک بازیگر نمایشی غربی بود که به خاطر دقت خود در عکاسی از تفنگ شهرت داشت
[ترجمه گوگل] آنی اوکلی یک خواننده غربی است که از دقت او در تیراندازی تفنگ مشهور مشهور است
- Accuracy is important when recording information.
[ترجمه ترگمان] دقت در هنگام ثبت اطلاعات مهم است
[ترجمه گوگل] دقت هنگام ضبط اطلاعات مهم است
- He can type, but his accuracy needs improvement.
[ترجمه ترگمان] او می تواند تایپ کند، اما دقت او نیازمند بهبود است
[ترجمه گوگل] او می تواند تایپ کند، اما دقت او نیاز به بهبود دارد

• preciseness, exactness
accuracy is the ability to perform a task without making a mistake.
accuracy is also the quality of being true or correct.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] صحت، دقت
[شیمی] صحت، درستی
[عمران و معماری] دقت - صحت
[کامپیوتر] دقت و صحت درجه دقت درستی .
[برق و الکترونیک] دقت 1- چگونگی عاری بودن از خطا 2- حد نزدیکی مقادیر نمایش داده شده هر اساب اندازه گیری به مقادیر واقعی کمیت ها ی مورد سنجش - دقت
[زمین شناسی] درستی، صحت، دقت درجهای که در آن اندازه گیری به یک مقدار معین نزدیک می شود.
[صنعت] صحت - مقدار نزدیکی بین مقدار توافق شده از یک مشاهده و مقدار مرجع مورد قبول.
[ریاضیات] دقت، درستی، صحت
[معدن] صحت (عمومی)
[آمار] درستی
[آب و خاک] صحت - درستی

مترادف و متضاد

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

صحت (اسم)
accuracy, precision, exactitude, correctness, authenticity, validity, veracity, verity, validation, correctitude, rectitude

درستی (اسم)
integrity, accuracy, precision, exactitude, correctness, validity, truth, validation, justice, correctitude, honesty, trueness, rectitude, legitimacy

precision or correctness


Synonyms: accurateness, carefulness, certainty, closeness, definiteness, definitiveness, definitude, efficiency, exactitude, exactness, faultlessness, incisiveness, mastery, meticulousness, preciseness, sharpness, skill, skillfulness, strictness, sureness, truthfulness, veracity, verity


Antonyms: erroneousness, falsehood, inaccuracy, mistake


جملات نمونه

1. microscopic accuracy
دقت موشکافانه

2. the accuracy of this calculating machine
دقت این ماشین حساب

3. the accuracy of this predictions
صحت پیش بینی های او

4. with pinpoint accuracy
با دقت موشکافانه

5. measures to ensure accuracy
اقداماتی برای حصول اطمینان از دقت عمل

6. this clock's notable accuracy
دقت شایان توجه این ساعت

7. a high degree of accuracy
دقت بسیار

8. i hereby certify the accuracy of the above statements
بدین وسیله صحت مطالب فوق را گواهی می کنم.

9. we must check the accuracy of his facts
باید صحت داده های او را بررسی کنیم.

10. he is a man of accuracy and strict method
او آدم دقیق و با نظم و ترتیبی است.

11. she hit the target with precise accuracy
با دقت کامل زد به هدف.

12. a missile that can seek and destroy enemy planes with accuracy
موشکی که می تواند هواپیماهای دشمن را با دقت بجوید و نابود کند

13. The latest missiles can be fired with incredible accuracy.
[ترجمه قاسم آباده ای] موشکهای تولید شده ی اخیر را می توان بادقت اعجاب انگیز شلیک کرد.
[ترجمه ترگمان]آخرین موشک ها می توانند با دقت باورنکردنی مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه گوگل]آخرین موشک ها را می توان با دقت باور نکردنی اخراج کرد

14. You may depend on the accuracy of the report.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به صحت این گزارش اطمینان داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است به دقت گزارش بستگی داشته باشد

15. He's a stickler for detail/accuracy/efficiency.
[ترجمه ترگمان]او یک stickler برای جزئیات \/ دقت \/ کارایی است
[ترجمه گوگل]او یک stickler برای جزئیات / دقت / بهره وری است

16. We cannot guarantee the accuracy of these figures.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم دقت این آمار را تضمین کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم صحت این ارقام را تضمین کنیم

17. The computer will calculate your position with pinpoint accuracy.
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر موقعیت شما را با دقت دقیق محاسبه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کامپیوتر موقعیت خود را با دقت دقیق محاسبه می کند

18. The pilots bombed strategic targets with pinpoint accuracy.
[ترجمه ترگمان]خلبانان اهداف استراتژیک را با دقت دقیق بمباران کردند
[ترجمه گوگل]خلبانان با اهداف استراتژیک با دقت اشاره نمودند

19. We are hoping to improve the accuracy of our forecasts.
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که صحت پیش بینی های ما را بهبود بخشیم
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که دقت پیش بینی های ما را بهبود بخشیم

the accuracy of this calculating machine

دقت این ماشین حساب


the accuracy of this predictions

صحت پیش‌بینی‌های او


پیشنهاد کاربران

Being without mistakes

در منابع علمی:صحت

بی نقص
بی اشکال و ایراد
صحیح

معنی accuracy صحت است اما متاسفانه در متون به اشتباه دقت نوشته می شود
Precision معنی دقت می دهد

در بازی هایی مانند CoD برای دقت تفنگ موقع hip fire ( تیر زدن بدون نشانه گرفتن ) به کار میرود

دو واژهaccuracy و precision در اصول اندازه گیری مفاهیمی کاملاً متفاوت هستند. لذا استفاده از صحت یا درستی برای اولی و دقت برای دومی در اندازه گیری مناسب تر خواهد بود.
برای درک بهتر این مفاهیم در اندازه گیری بهتر است به استانداردهای مربوطه در ISO مراجعه شود.


کلمات دیگر: