کلمه جو
صفحه اصلی

deposit


معنی : سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو، ته نشین، گذاشتن، سپردن، کنار گذاشتن، ذخیره سپردن، تهنشین کردن، به حساب بانک گذاشتن
معانی دیگر : (به حساب بانکی) ریختن، واریز کردن، (چک) به حساب گذاشتن، سپرده (بانکی و غیره)، مبلغ به حساب ریخته شده، وجه امانی، ودیعه، وجه الضمان، سپردگانی، گروی، وثیقه، به جا گذاشتن، قرار دادن، از خود باقی گذاشتن، رسوب کردن، ته نشین شدن یا کردن، درده بستن، فروگذاشت کردن، لرد بستن، نهشت، سپارش، به حساب ریزی، ودیعه پردازی، امانت سپاری، ودیعه دادن، (پول) گروی دادن، پیش قسط دادن، سپردگانی دادن، پیش پرداخت کردن، بیعانه دادن، وثیقه گذاشتن، رجوع شود به: depository، vt : ته نشین کردن

انگلیسی به فارسی

ته‌نشین کردن، گذاشتن، کنار گذاشتن، ذخیره سپردن، به حساب بانک گذاشتن


سپرده، ته‌نشست، سپردن، پول، بیعانه، گرو، ته‌نشین


سپرده، ته نشین، ته نشست، بیعانه، پول، گرو، گذاشتن، سپردن، ذخیره سپردن، تهنشین کردن، کنار گذاشتن، به حساب بانک گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

• sum of money that has been put in a bank for safekeeping; partial payment, pledge; (geology) layer (of sand, mineral deposit, etc.)
put a sum of money in a bank for safekeeping; pay in part; (geology) set down, lay down (sand, mineral deposit, etc.)
if you deposit something somewhere, you put it there, often so that it will be safe until it is needed again.
a deposit is a sum of money which you put in a bank account or other savings account.
a deposit is also money given in part payment for goods or services.
a deposit is also a sum of money which you give a person you rent or hire something from. the money is returned to you if you do not damage the goods.
if a substance is deposited somewhere, it is left there as a result of a chemical or geological process.
a deposit is an amount of a substance that has been left somewhere as a result of a chemical or geological process.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] سپرده وجوه، واریز کردن (وجه)
[شیمی] رسوب، ته نشین، ذخیره، کانسار، ترسیب
[عمران و معماری] نهشت - تهنشست - تهنشینی - رسوب
[برق و الکترونیک] رسوب
[زمین شناسی] کانسار،نهشته محلی که درآن تشکیل کانی هادرشرایط زمین شناسی خاص به صودت نسبتا غنی شده انجام گرفته باشد. برای نمونه به این واژگان بنگرید: نهشته آبرفتی نهشته نزولی نهشته رودخانه ای نهشته نیم دریایی نهشت آواری نهشت طوفانی نهشته های روزاد رسوبات دشت سیلابی نهشته رودخانه ای نهشته دریاچه ای نهشته کرانه ای کانسارهای ماگمایی کانسارهای سولفید توده ای کانسارهای سولفید توده ای نهشته کانسنگی نهشته طغیانی کانسارهای پلاسری کانسارهای پورفیری
[حقوق] سپردن، تودیع کردن، امانت گذاشتن، سپرده، ودیعه، امانت، بیعانه، وجه الضمان
[نساجی] رسوب - سپرده
[ریاضیات] پوشش، امانت، وجه امانی، ودیعه، سپرده، رسوب، نهاده
[معدن] کانسار (زمین شناسی اقتصادی)
[خاک شناسی] نهشته
[نفت] نهشت
[آب و خاک] ته نشست نهشته

مترادف و متضاد

سپرده (اسم)
deposit, guarantee, trust fund

پول (اسم)
handsel, deposit, shiner, money, dough, specie, rhino, payment, fee, currency, purse, denomination, riches, lucre, gold, lolly, moolah, remittance, pelf, wampum

ته نشست (اسم)
sediment, deposit

بیعانه (اسم)
earnest, deposit, pledge, earnest money

گرو (اسم)
surety, gage, gauge, security, deposit, stake, pledge, pawn, mortgage, encumbrance, hostage

ته نشین (اسم)
residual, alluvium, sediment, tartar, deposit, residue, lees, dreg

گذاشتن (فعل)
leave, cut, stead, lodge, place, attach, have, put, let, deposit, infiltrate

سپردن (فعل)
surrender, confide, deposit, award, entrust, consign, commit, intrust, depute, reposit

کنار گذاشتن (فعل)
shunt, reserve, deposit, overrule, bypass, shelf, lay away, pretermit

ذخیره سپردن (فعل)
deposit

ته نشین کردن (فعل)
deposit

به حساب بانک گذاشتن (فعل)
deposit

down payment; money saved


Synonyms: drop, installment, money in the bank, partial payment, pledge, retainer, security, stake, warranty


Antonyms: debit, withdrawal


accumulation of solid


Synonyms: alluvium, delta, deposition, dregs, drift, grounds, lees, precipitate, precipitation, sediment, settlings, silt


locate, put in place for safekeeping


Synonyms: accumulate, amass, bank, collect, commit, deliver, ditch, drop, entrust, garner, give in trust, hoard, install, invest, keep, lay, lay away, park, place, plant, plop, plunk, plunk down, precipitate, put aside, put by, repose, rest, salt away, save, settle, sit down, sock away, squirrel away, stash, stock up, store, stow, transfer, treasure


Antonyms: take away, take out


جملات نمونه

1. deposit account
حساب سپرده

2. deposit rate
میزان بهره ی سپرده

3. deposit receipt
برگ رسید سپرده

4. pelagic deposit
نهشت دریا میانی

5. call deposit account
حساب سپرده ی دیداری (عندالمطالبه)

6. on deposit
(مبلغ موجود) در حساب،سپرده شده،به امانت گذاشته شده

7. a fixed deposit
سپرده ی ثابت

8. a subglacial deposit
نهشت زیر یخرود

9. there was a black deposit at the bottom of the bottle
رسوب سیاهی در ته بطری قرار داشت.

10. to offset items of deposit and withdrawal
اقلام به حساب گذاشته شده و از حساب برداشت شده را موازنه کردن

11. do you have enough money for the deposit on the house?
پول کافی برای ودیعه ی خانه دارید؟

12. we decided to prove up the copper deposit
ما تصمیم گرفتیم که نهشت (معدن) مس را امتحان کنیم.

13. when you order something you have to pay a deposit
وقتی که چیزی را سفارش می دهید باید ودیعه بدهید.

14. That will be £1500, minus the deposit of £150 that you have already paid.
[ترجمه آرتان] این مبلغ 1500 پوند خواهد بود ، منهای سپرده 150 پوندی که قبلاً پرداخت کرده اید.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ ۱۵۰۰ پوند خواهد بود، من های واریز ۱۵۰ پوند که قبلا پرداخت کرده اید
[ترجمه گوگل]این مبلغ 1500 پوند، مگر سپرده 150 پوند که قبلا پرداخت کرده اید

15. I need to deposit five thousand yen in my savings account.
[ترجمه D Saterland] من نیاز دارم که پنج هزار ین به حساب پس اندازم واریز کنم.
[ترجمه F.E.S] من نیاز دارم پنج هزار ین ( واحد پول ژاپن ) در حساب پس اندازم بگذارم
[ترجمه ترگمان]من باید پنج هزار ین ین ین رو در حساب پس اندازم
[ترجمه گوگل]من باید در حساب پس اندازم 5000 تومان بدهم

16. They normally ask you to pay £100 deposit.
[ترجمه D Saterland] آنها به طور معمول از شما می خواهند ۱۰۰ پوند بیعانه بپردازید.
[ترجمه ترگمان]آن ها معمولا از شما می خواهند که ۱۰۰ پوند پس انداز کنید
[ترجمه گوگل]آنها معمولا از شما می خواهند 100 سپرده را پرداخت کنید

17. A £50 deposit is required when ordering, and the balance is due upon delivery.
[ترجمه ترگمان]سپرده ۵۰ پوندی در هنگام سفارش مورد نیاز است و این تعادل ناشی از تحویل است
[ترجمه گوگل]هنگام سفارش سفارش، مبلغ 50 پوند ضروری است، و تعادل پس از تحویل به حساب می آید

18. A man on his way to deposit $120 000 in a bank was waylaid by two men who punched him and snatched his bag yesterday.
[ترجمه ترگمان]مردی که در راه بود تا ۱۲۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ دلار کرایه کرده بود
[ترجمه گوگل]مردی که راه خود را برای سپردن $ 120،000 در یک بانک، توسط دو مردی که مشت زده شده بود و دیروز خود را از بین برده بود، ربوده شد

19. He put a deposit on a house.
[ترجمه .] او در خانه سرمایه گذاری کرد.
[ترجمه ترگمان] اون یه سپرده روی یه خونه گذاشته
[ترجمه گوگل]او در خانه یک سپرده گذاری کرد

20. There is a £40 deposit, which is non-refundable.
[ترجمه ترگمان]یک سپرده ۴۰ پوندی وجود دارد که غیرقابل استرداد است
[ترجمه گوگل]سپرده 40 دلاری است که غیر قابل استرداد است

21. You have to pay a deposit of£100 as well as two months' rent.
[ترجمه ترگمان]شما باید به حساب سپرده ۱۰۰ پوند و همچنین دو ماه اجاره بپردازید
[ترجمه گوگل]شما باید مبلغ 100 پوند و دو ماه اجاره را بپردازید

22. I had to leave a £50 deposit on the bike.
[ترجمه Iliya] من مجبور شدم ٥٠پوند از سپرده را برای دوچرخه خرج کنم
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم ۵۰ پوند از این مبلغ را بر روی دوچرخه بگذارم
[ترجمه گوگل]من مجبور بودم مبلغ 50 پوند در دوچرخه را ترک کنم

I deposited some money and two checks in my account.

مقداری پول و دو چک را به حساب خود واریز کردم.


a fixed deposit

سپرده‌ی ثابت


The deposits I made amounted to two thousand dollars.

وجوهی که به حساب ریختم به دو هزار دلار بالغ شد.


do you have enough money for the deposit on the house?

پول کافی برای ودیعه‌ی خانه دارید؟


When you order something you have to pay a deposit.

وقتی که چیزی را سفارش می‌دهید باید ودیعه بدهید.


The taxi deposited us in front of the station and disappeared.

تاکسی ما را جلو ایستگاه گذاشت و ناپدید شد.


the sand that had been deposited on the bottom of the pool

شن‌هایی که کف استخر ته‌نشین شده بود


mineral deposits

نهشت‌های (رسوبات) معدنی


There was a black deposit at the bottom of the bottle.

رسوب سیاهی در ته بطری قرار داشت.


اصطلاحات

on deposit

(مبلغ موجود) در حساب، سپرده شده، به امانت گذاشته شده


deposit account

حساب سپرده


deposit rate

میزان بهره‌ی سپرده


deposit receipt

برگ رسید سپرده


پیشنهاد کاربران

منابع تجدیدناپذیر

واریز کردن چک

بیعانه . پیش پرداخت و از این جور چیزا

To leave behind
To leave

To dump
To drop

Accumulation
انبوه، توده ، کپه، انباشته


A large deposit of diamonds on the surface.
( Star Trek - Arena )

قسط و پول پیش، پیش قسط
سپرده
پول گرو، بیعانه

رهن

put money into a bank

بیعانه

سپرده

در اقتصاد به معنای "سپرده"

تحریم

بیعانه

The first part of the money for a
house, car, holiday, etc that you pay so that it will be kept for you

پیش پرداخت

لایه


رسوب

پاس کردن چک
پول ریخت تو بانک

The first part of the money for a house, car, holiday, etc that you pay so that it will be kept for you: We put down a deposit on a house last week.

پول به حساب ( بانک ) ریختن ، به حساب ( بانک ) پول ریختن

The first part of the money for a house, car, holiday, ets that you pay so that it will be kept for you : We put down a deposit on a house last week.

پس انداز کردن

پس انداز

واریز کردن
پس انداز

سپرده
پس انداز

واسپاری اسناد

رهن
پول پیش خونه

در حالت جمع: deposits
- ذخایر
- منابع

حقیقی، حقوق ی

پول به حساب کسی ریختن

انباشته

a deposit is an amount of a substance that has been left somewhere as a result of a chemical or geological process
ماده ای که طی یک پروسه زمین شناسی یا شیمیایی یا فیزیکی از جایی خارج میشه نتیجتاً
۲. سپرده - پول ذخیره شده - ذخیره ( در جمع ذخایر )

یکی از معانیش میشه پس انداز یا واریز کردن. مثلا
Come here Andrew. Get this money. Go to bank and deposit this money to my bank account

❌ deposit معانی بیشتری هم دارد

بیعانه
پیش پرداخت

Prepayment

اندوخته، پس انداز، ذخیره

( پول ) به حساب گذاشتن، سپرده، بیعانه
رسوب، رسوب کردن


کلمات دیگر: