1. It wasn't easy to get the drunken man into a vertical position.
سرپا نگه داشتن مرد مست کار دشواری بود
2. The way to vote for your candidate is to pull the lever from the horizontal position to the vertical position.
شیوه ی رائ دادن به نامزد انتخابی خود,این است که اهرم را از حالت افقی به حالت عمودی تغییر دهی
3. A circle surrounding a vertical line that ends in an inverted V is the well-known peace symbol.
دایره محاطی بر یک خط عمودی که به حرف وارونه منتهی می شود,نماد مشهور صلح است
4. a vertical line
خط عمود
5. The gadget can be attached to any vertical or near vertical surface.
[ترجمه ترگمان]این ابزار می تواند به هر سطح عمودی یا نزدیک به سطح عمودی متصل شود
[ترجمه گوگل]این ابزار را می توان به هر سطح عمودی یا نزدیک عمودی متصل کرد
6. Formal communication channels are usually vertical.
[ترجمه ترگمان]کانال های ارتباطی رسمی معمولا عمودی هستند
[ترجمه گوگل]کانال های رسمی ارتباط عمودی هستند
7. The gadget can be attached to any vertical surface.
[ترجمه ترگمان]این ابزار می تواند به هر سطح عمودی متصل شود
[ترجمه گوگل]این ابزار را می توان به هر سطح عمودی متصل کرد
8. The board consists of vertical and horizontal lines.
[ترجمه ترگمان]این تخته شامل خطوط عمودی و افقی است
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره از خطوط عمودی و افقی تشکیل شده است
9. Plot distance on the vertical Y-axis against time on the horizontal X-axis.
[ترجمه ترگمان]فاصله طرح روی محور عمودی Y در برابر زمان در محور افقی X
[ترجمه گوگل]فاصله مسافت را در محور عمودی Y در زمان بر روی محور X افقی قرار دهید
10. There was a vertical drop to the ocean.
[ترجمه ترگمان]یک سقوط عمودی در اقیانوس وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک قطره عمودی به اقیانوس وجود داشت
11. This vertical section of the soil shows four basic soil layers.
[ترجمه ترگمان]این بخش عمودی خاک چهار لایه اصلی خاک را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این بخش عمودی خاک چهار لایه خاک پایه را نشان می دهد
12. This illustration shows a vertical section through the locust.
[ترجمه ترگمان]این تصویر بخش عمودی از طریق ملخ را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این تصویر بخش عمودی را از طریق وحشی نشان می دهد
13. Rotate it slowly from the horizontal into a vertical position.
[ترجمه ترگمان]آن را به آرامی از افقی به سمت عمودی بچرخانید
[ترجمه گوگل]آن را به آرامی از افقی به سمت عمودی چرخانید
14. Walls are usually vertical.
[ترجمه ترگمان]دیوارها معمولا عمودی هستند
[ترجمه گوگل]دیوار معمولا عمودی است
15. The northern side of the mountain is almost vertical.
[ترجمه ترگمان]قسمت شمالی کوه تقریبا عمودی است
[ترجمه گوگل]قسمت شمالی کوه تقریبا عمودی است
16. The vertical line meets the horizontal one here.
[ترجمه ترگمان]خط عمودی در اینجا سطح افقی را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]خط عمودی با یک صفحه افقی در اینجا مطابقت دارد
17. For some buildings a vertical section is more informative than a plan.
[ترجمه ترگمان]برای برخی از ساختمان ها بخش عمودی more از یک برنامه است
[ترجمه گوگل]برای بعضی از ساختمان ها یک بخش عمودی بیشتر از یک برنامه اطلاعاتی است
18. The vertical line makes an angle with the horizontal line.
[ترجمه ترگمان]خط عمودی زاویه را با خط افقی ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]خط عمودی یک زاویه با خط افقی ایجاد می کند