معنی : ترفیع، سرک، اضافه حقوق، زیاد کردن، ترقی دادن، بالا بردن، بیدار کردن، دفع کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، پروردن، بار اوردن، برداشتن، بلند کردن، بالا کشیدن، بر پا کردن، بر افراشتن، پروراندن، رفیع کردن
معانی دیگر : فرازاندن (در برابر: بلند شدن: rise - متضاد: پایین بردن lower)، زیادتر کردن، ارتقا دادن، گرد آوردن، بسیج کردن، جمع کردن، فراهم کردن، (بچه) بار آوردن، بزرگ کردن، (گیاه و جانور) پروراندن، پرورش دادن، به عمل آوردن، ذکر کردن، خاطر نشان کردن، (پرسش و پیشنهاد و غیره) کردن، پیش کشیدن، پیش گذاشت کردن، به صدا در آوردن، صدا کردن، (خنده و فریاد و غیره) برانگیختن، موجب شدن، ایجاد کردن، به وجود آوردن، ساختن (بنای بلند)، رفع کردن، پایان دادن، (دوباره) زنده کردن، افراشتن، افراختن، هج کردن، (بازی ورق) روی دست کسی خواندن، توپ مجدد زدن، (رادیو و تلفن و غیره) تماس گرفتن، (خمیررا) ور آوردن، (آواشناسی - با بالاتر قراردادن زبان صدای واکه را تغییر دادن) فراز کشیدن، بر کشیدن، (محلی) رجوع شود به: rise و arise، افزایش، بالابری، فرازش، افزایش مبلغ، از بین بردن