کلمه جو
صفحه اصلی

reclamation


معنی : احیا، استرداد، احیا اراضی، اباد سازی
معانی دیگر : بازگیری (به ویژه بازگیری زمین از دریا و غیره)، احیای زمین، آباد سازی

انگلیسی به فارسی

استرداد، اباد سازی، احیا اراضی، احیا


احیاء مجدد، احیا، استرداد، احیا اراضی، اباد سازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of restoring poor-quality or useless land.

(2) تعریف: the process of recovering useful materials from waste.
مشابه: salvage

• act of demanding the return of property; repossession, act of retaking possession
reclamation is the successful attempt to make desert, marshland, or other unusable land suitable for farming or building; a formal word.
reclamation is also the recovery of a substance found in rubbish, used products, or waste materials so that it can be used again; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بهسازی - آبادسازی - احیا
[زمین شناسی] عملیات احیاء اراضی، بازسازی منطقه استخراج
[معدن] بازسازی (معادن روباز)
[آب و خاک] بهسازی،احیا

مترادف و متضاد

احیا (اسم)
reduction, revival, vivification, vigil, resurrection, reclamation, resuscitation

استرداد (اسم)
recovery, restoration, retraction, refund, reclamation

احیا اراضی (اسم)
reclamation

اباد سازی (اسم)
reclamation

جملات نمونه

1. We should encourage reclamation and recycling.
[ترجمه ترگمان]ما باید احیا و احیا را تشویق کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید احیا و بازیافت را تشویق کنیم

2. Land reclamation could partially offset that loss, but the feasibility of such conversion is questionable because of the huge costs involved.
[ترجمه ترگمان]احیای زمین می تواند تا حدی این ضرر را جبران کند، اما امکان سنجی این تبدیل به دلیل هزینه های هنگفت درگیر است
[ترجمه گوگل]احیاء زمین می تواند این ضرر را تا حدی جبران کند، اما امکان پذیری چنین تغییراتی به دلیل هزینه های فراوان مورد سوال است

3. Under Roosevelt and Ickes, the Bureau of Reclamation underwent some fundamental changes, the most obvious of which was in size.
[ترجمه ترگمان]در زمان روزولت و Ickes، اداره احیای تحت برخی تغییرات اساسی قرار گرفت که بارزترین آن ها از نظر اندازه بود
[ترجمه گوگل]تحت روزولت و ایکس، اداره احیای برخی از تغییرات بنیادین، بیشترین آشکار بودن آن را اندازه گرفت

4. The newly created Reclamation Service exerted a magnetic pull on the best engineering graduates in the country.
[ترجمه ترگمان]سرویس احیا شده تازه تاسیس یک کشش مغناطیسی بر روی بهترین فارغ التحصیلان مهندسی در کشور اعمال کرد
[ترجمه گوگل]خدمات جدید احیا شده ایجاد یک پیشرفت مغناطیسی را در زمینه بهترین فارغ التحصیلان مهندسی در کشور انجام داد

5. Reclamation in 1987 stopped generating power during critical salmon spawning and rearing months.
[ترجمه ترگمان]احیای در سال ۱۹۸۷ باعث توقف تولید برق در طی تولید ماهی قزل آلا و پرورش ماهی قزل آلا شد
[ترجمه گوگل]احیا در سال 1987 متوقف ساختن قدرت در طی ماهی گیری و رشد ماهانه ماهی قزل آلا شد

6. The Dutch reclamation of their land is a classic case of man's struggle against nature.
[ترجمه ترگمان]احیای هلندی سرزمین آن ها یک مورد کلاسیک از مبارزه انسان با طبیعت است
[ترجمه گوگل]احیای هلند سرزمین آنها یک مورد کلاسیک مبارزه انسان علیه طبیعت است

7. The only way to steer reclamation away from utter financial disaster in the Missouri Basin was to subsidize it with hydropower revenues.
[ترجمه ترگمان]تنها راه جلوگیری از فاجعه مالی کامل در حوزه میسوری این بود که یارانه آن را با درآمد برق آبی تامین کند
[ترجمه گوگل]تنها راه جلوگیری از احیای فاجعه مالی کامل در حوضه میسوری، پرداخت یارانه به درآمدهای آبی بود

8. At Pevensey, reclamation of the adjacent estuary had reduced tidal scouring, which had previously kept the river mouth open.
[ترجمه ترگمان]در Pevensey، احیای مصب مجاور، جو آب و جزر و مدی را که قبلا دهانه رود را باز نگه داشته بود، کم کرده بود
[ترجمه گوگل]در Pevensey، احیاء مجاورت مجاورت، تمیز کردن جزر و مدی را که قبلا دهانه باز رودخانه را نگه داشته بود، کاهش داد

9. Owing to reclamation, technological improvements and urbanization, agricultural productivity and the level of production rose during the period.
[ترجمه ترگمان]به خاطر احیا، توسعه فن آوری و شهرنشینی، بهره وری کشاورزی و سطح تولید در طول دوره افزایش یافت
[ترجمه گوگل]با توجه به بهبود، بهبود تکنولوژی و شهرنشینی، بهره وری کشاورزی و میزان تولید در طول دوره افزایش یافت

10. An ambitious reclamation scheme on the south coast also came to nothing around this time.
[ترجمه ترگمان]طرح احیا پروازانه ای در ساحل جنوبی نیز در این زمان به هیچ نتیجه ای نرسید
[ترجمه گوگل]طرح رفاه بلندپروازانه در سواحل جنوبی نیز در این زمان به هیچ چیز نرسیده است

11. By contrast MDC's land reclamation and infrastructural provisions have demonstrated a markedly weaker propensity for attracting private capital.
[ترجمه ترگمان]بالعکس، احیای زمین های MDC و مقررات زیربنایی تمایل بسیار کمتری به جذب سرمایه خصوصی نشان داده اند
[ترجمه گوگل]در مقابل، احیای زمین های MDC و مقررات زیربنایی نشان دهنده تمایل به مراتب ضعیف تر برای جذب سرمایه خصوصی است

12. Agriculture was to be improved by west-coast land reclamation and technological innovations.
[ترجمه ترگمان]قرار بود کشاورزی با احیای زمین های کشاورزی و نوآوری های تکنولوژیکی بهبود یابد
[ترجمه گوگل]کشاورزی باید با احیاء زمین های غرب ساحل و نوآوری های تکنولوژیکی بهبود یابد

13. The reclamation venture provides just one example of the resourcefulness which engineers have to display to succeed in tin mining in Cornwall.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری احیا کننده تنها یک نمونه از این تدبیر را ارائه می دهد که مهندسان باید برای موفقیت در استخراج قلع در کورنوال به نمایش بگذارند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری احیا فقط یک نمونه از توانایی است که مهندسان باید در معدن قلع در Cornwall موفق شوند

14. The underlying covenant may be concerned with constant reclamation - reclaiming and being reclaimed.
[ترجمه ترگمان]پیمان اساسی ممکن است مربوط به احیا و احیا پایدار باشد
[ترجمه گوگل]میثاق اساسی ممکن است مربوط به احیای مجدد باشد - اصلاح و اصلاح شدن

پیشنهاد کاربران

استرداد
احیا



کلمات دیگر: