کلمه جو
صفحه اصلی

nonconformity


معنی : مخالفت، عدم موافقت، عدم رعایت، ناهمنوایی، ناپیروی
معانی دیگر : ناهمرنگی (با جماعت)، سنت گریزی، (انگلیس - n بزرگ) مخالفت با کلیسای انگلیکان، عدم تشابه، معاندت

انگلیسی به فارسی

ناپیروی، عدم رعایت، عدم تشابه، عدم موافقت، معاندت،ناهمنوایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: refusal or failure to conform, esp. to societal customs, values, or the like.
متضاد: compliance, conformity

- Nonconformity is little appreciated in a culture that places the needs of society as a whole far above the desires of the individual.
[ترجمه ترگمان] nonconformity در فرهنگی که نیازهای جامعه را به عنوان یک کل فراتر از خواسته های فرد قرار می دهد، مورد قدردانی قرار نمی گیرد
[ترجمه گوگل] عدم انطباق در فرهنگی کمی قدردانی می شود که نیازهای جامعه را به طور کامل بالاتر از خواسته های فرد قرار می دهد

(2) تعریف: lack of compliance or adherence, as to a standard, specification, regulation, or the like.
متضاد: compliance, conformity

- Some teachers refused to follow the new policy and were penalized for their nonconformity.
[ترجمه ترگمان] برخی از معلمان از پیروی از این سیاست جدید خودداری کردند و برای nonconformity جریمه شدند
[ترجمه گوگل] بعضی از معلمان از پیروی از سیاست جدید پیروی کردند و به خاطر عدم انطباق آنها مجازات شدند

• lack of conformity to conventional values or beliefs
nonconformity is unusual behaviour or beliefs.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ناهماهنگی
[زمین شناسی] ناپیوستگی آذرین پی مرزی بین لایه های رسوبی و سنگ های آذرین و دگرگونی.
[معدن] ناپیوستگی آذرین پی (زمین شناسی ساختمانی)
[آمار] ناهمگونی

مترادف و متضاد

مخالفت (اسم)
resistance, gainsay, objection, contrast, antagonism, contrariness, defiance, opposition, disagreement, disaccord, repugnance, contradiction, contrariety, nonconformity, dissidence

عدم موافقت (اسم)
disagreement, nonconformity

عدم رعایت (اسم)
disrespect, disobedience, nonconformity

ناهمنوایی (اسم)
nonconformity

ناپیروی (اسم)
nonconformity

belief, behavior different from most


Synonyms: bohemianism, breach, contumaciousness, denial, disaffection, disagreement, disapprobation, disapproval, discordance, disobedience, dissent, eccentricity, exception, heresy, heterodoxy, iconoclasm, insubordination, lawlessness, mutinousness, negation, nonacceptance, nonagreement, noncompliance, nonconsent, objection, opposition, originality, recalcitrance, recusance, recusancy, rejection, strangeness, transgressiveness, unconventionality, uniqueness, unorthodoxy, unruliness, veto, violation


Antonyms: compliance, conformity, obedience, orthodoxy


جملات نمونه

1. his nonconformity to the traditions of his society cost him dearly
ناهمرنگی او با سنت های جامعه برایش گران تمام شد.

2. Lovelock'sprincipled nonconformity can be traced to his childhood.
[ترجمه ترگمان]Lovelock sprincipled nonconformity میتونه به childhood منتقل بشه
[ترجمه گوگل]ناسازگاری Lovelock's Principled می تواند به دوران کودکی خود رسیده باشد

3. Her clothes were an immediate signal of her nonconformity.
[ترجمه سید مترجم] لباس هایش حکایت آنی از ناهمگونی اش داشت
[ترجمه ترگمان]لباس هایش حاکی از nonconformity her بود
[ترجمه گوگل]لباس او سیگنال فوری ناسازگاری او بود

4. Victorian Nonconformity was altogether different in tone and scale from the Old Dissent of 1660-1760.
[ترجمه ترگمان]سبک معماری دوره ویکتوریا به طور کلی با لحن و مقیاس از مخالفت کهنه ۱۶۶۰ - ۱۷۶۰ متفاوت بود
[ترجمه گوگل]عدم انطباق ویکتوریا در لحن و مقیاس از سالهای اولیه 1660 تا 1660 کاملا متفاوت بود

5. Correction: action to eliminate a detected nonconformity.
[ترجمه ترگمان]تصحیح: اقدام برای حذف a ردیابی شده
[ترجمه گوگل]اصلاح: اقدام برای از بین بردن عدم انطباق تشخیص

6. Collectivist cultures (typically East Asian) conform more because nonconformity is more strongly associated with deviance .
[ترجمه ترگمان]کشت های خالص (معمولا آسیای شرقی)بیشتر با این دلیل موافق هستند که nonconformity به شدت با انحراف مرتبط است
[ترجمه گوگل]فرهنگ های کالک گرایی (به طور معمول شرق آسیا) بیشتر مطابقت دارد، زیرا عدم انطباق به شدت با انحراف ارتباط دارد

7. His nonconformity was a headache for the management.
[ترجمه ترگمان]nonconformity برای مدیریت دردسر داشت
[ترجمه گوگل]عدم انطباق او سردرد برای مدیریت بود

8. Analysis the nonconformity from customer side or production feedback if the root cause is material quality.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل the از طرف مشتری یا بازخورد تولید در صورتی که علت ریشه ای کیفیت مواد باشد
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل عدم انطباق از طرف مشتری و بازخورد تولید اگر علت ریشه کیفیت مواد است

9. Rework and repair for the nonconformity product after robot welding.
[ترجمه ترگمان]تعمیر و تعمیر برای محصول nonconformity بعد از جوشکاری ربات
[ترجمه گوگل]دوباره کار و تعمیر برای محصول عدم انطباق پس از جوش ربات

10. Thellos procedure for ensure nonconformity material handling well, reduce unnecessary waste, economize cost.
[ترجمه ترگمان]روش Thellos برای تضمین عملکرد مناسب مواد nonconformity، کاهش ضایعات غیر ضروری، صرفه جویی در هزینه ها را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]روش Thellos برای اطمینان از عدم اطمینان مواد به خوبی حمل، کاهش ضایعات غیر ضروری، صرفه جویی در هزینه

11. On the dimensions of nonconformity and suspiciousness, common school students' aggressiveness level was significantly higher than that of key school students'.
[ترجمه ترگمان]در ابعاد of و suspiciousness، سطح پرخاشگری دانش آموزان مدارس معمولی بالاتر از سطح دانش آموزان کلیدی مدرسه بود
[ترجمه گوگل]براساس ابعاد ناسازگاری و مشکوک، سطح پرخاشگری دانش آموزان مدارس عمومی به طور قابل توجهی بالاتر از دانش آموزان مدارس کلیدی بود

12. Nonconformity and customer complaint handling and track for improvement actions.
[ترجمه ترگمان]nonconformity و رسیدگی به شکایات مشتریان و پی گیری اقدامات بهبود
[ترجمه گوگل]عدم انطباق و رسیدگی به شکایت مشتری و پیگیری اقدامات بهبود

13. Feed back nonconformity found in incoming inspection to leader and relative department for solution.
[ترجمه ترگمان]Feed دوباره در بازرسی وارد شده به سمت معاونت و دپارتمان نسبی برای راه حل یافت می شوند
[ترجمه گوگل]عدم انطباق برگشتی در بازرسی های ورودی به رهبر و بخش نسبی برای راه حل یافت

His nonconformity to the traditions of his society cost him dearly.

ناهماهنگی(عدم پیروی) او با سنت‌های جامعه برایش گران تمام شد.


پیشنهاد کاربران

اطاعت نکردن

nonconformity ( روان شناسی )
واژه مصوب: ناهم نوایی
تعریف: بیان عقاید و قضاوت ها یا انجام دادن اعمالی که با عقاید و قضاوت ها یا اعمال سایر مردم یا معیارهای یک گروه یا نهاد مغایرت داشته باشد


کلمات دیگر: