کلمه جو
صفحه اصلی

seam


معنی : خط اتصال، شکاف، بخیه، درز لباس، رگه نازک معدن، درز، دوختن، درز دادن، بوسیله درزگیری بهم متصل کردن، درز گرفتن، بهم پیوستن
معانی دیگر : (خیاطی) درز، خط (حاصل به هم دوختن دو پارچه)، همدوز، سجاف، باریکه، حاشیه، کناره، خط اتصال دو چیز (چوبی یا فلزی و غیره)، هر چیز درز مانند: چین، چروک، شیار، آژنگ، درز دوزی کردن، (درز) دوختن، کوک زدن، هم دوزی کردن، (کان - به ویژه زغالسنگ) رگه، لایه، (دستبافی) رجوع شود به: purl، (نادر) درز پیدا کردن، ترک خوردن، درزدار کردن، خط دار کردن

انگلیسی به فارسی

درز، شکاف، درز لباس، خط اتصال، درز گرفتن، درزدادن، بوسیله درزگیری بهم متصل کردن، بهم پیوستن،رگه نازک معدن


درز، بخیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a line of stitching along which two pieces of fabric, or one piece folded over, are attached.
مشابه: join

- His mother taught him how to mend a split seam.
[ترجمه ترگمان] مادرش به او یاد داده بود که چطور یک seam را تعمیر کند
[ترجمه گوگل] مادرش به او آموخت که چگونه یک جفت اسپلیت را اصلاح کند
- the seam of a dress
[ترجمه ..] جر خوردن🤙🏻😉
[ترجمه ترگمان] درز لباس
[ترجمه گوگل] لباس یک لباس

(2) تعریف: a line along which two objects are joined.
مشابه: join

- seams in the sidewalk
[ترجمه ترگمان] seams در پیاده رو
[ترجمه گوگل] درزهای پیاده رو

(3) تعریف: a long narrow layer of ore, coal, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: seams, seaming, seamed
(1) تعریف: to join together by means of a seam.
مشابه: piece

(2) تعریف: to mark with a line, wrinkle, or furrow.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: seamer (n.)
• : تعریف: to come to have cracks or furrows.

- The field seamed during the drought.
[ترجمه ترگمان] مزرعه ای که در طول خشکسالی چین و چروک شده بود
[ترجمه گوگل] این حوزه در طول خشکسالی به سر می برد

• stitches used to fasten two pieces of material; line where two pieces are stitched together; crease, wrinkle; crack, furrow, groove; thin layer of rock or mineral (geology)
sew, fasten with stitches; furrow, make grooves; become cracked, develop fissures
a seam is a line of stitches joining two pieces of cloth together.
a seam of coal is a long, narrow layer of it beneath the ground.
if something is bursting at the seams, it is very full.
if something is coming apart at the seams, its parts are no longer working properly together, and it may soon be totally ineffective.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] درز - رگه - لایه نازک - رگ - درزگیری - لایه
[مهندسی گاز] درز
[زمین شناسی] درز، شکاف، خط اتصال، رگه نازک معدنی ؛یک لایه یا چینه زغال
[نساجی] درز - بخیه - فاصله - لبه
[ریاضیات] شکاف، درز گرفتن، درز گیری کردن، درزی، شیار، درز
[نفت] رگه

مترادف و متضاد

خط اتصال (اسم)
junction, joint, accolade, jointing, interface, juncture, seam

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

بخیه (اسم)
stitch, seam, suture

درز لباس (اسم)
seam

رگه نازک معدن (اسم)
seam

درز (اسم)
gap, peephole, flaw, seam, slit, chine, suture, fissure, crevice, commissure, interstice

دوختن (فعل)
scallop, seam, sew up, suture, sew

درز دادن (فعل)
seam

به وسیله درزگیری بهم متصل کردن (فعل)
seam

درز گرفتن (فعل)
caulk, chink, calk, seam, sew up

بهم پیوستن (فعل)
knot, graft, incorporate, unite, concrete, stick, link, admix, interlock, interconnect, bind, interlink, concatenate, pan, knit, seam, inosculate

line where two objects are connected


Synonyms: bond, closure, connection, coupling, gore, gusset, hem, joint, junction, juncture, pleat, stitching, suture, tuck, union


جملات نمونه

1. to seam two lengths of carpet together
دو تکه فرش را به هم دوختن

2. a two-inch seam
یک حاشیه ی دو اینچی

3. the lengthwise seam of women's stockings
خط سراسری جوراب زنانه

4. to pull a seam
درز (لباس) را شکافتن

5. my sleeve was torn along the seam
سرتاسر درز آستینم پاره شد.

6. They struck a rich seam of iron ore.
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک رگه غنی از سنگ آهن برخورد کردند
[ترجمه گوگل]آنها سنگ شکن غنی از سنگ آهن را تجربه کردند

7. The book is a rich seam of information.
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک رگه غنی از اطلاعات است
[ترجمه گوگل]این کتاب اطلاعاتی غنی از اطلاعات است

8. She was repairing Billy's trousers, where the seam had come undone.
[ترجمه ترگمان]شلوار بیلی را تعمیر می کرد، جایی که the از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]او تعمیرات شلوار بیلی را داشت، جایی که جوش بیرون آمد

9. She sewed the seam with small neat stitches.
[ترجمه ترگمان]دوخت و دوز را با بخیه کوچکی دوخت
[ترجمه گوگل]او با استفاده از بخیه های شسته و رفته کمی درز کرده است

10. The average UK coal seam is one metre thick.
[ترجمه ترگمان]رگه ذغال سنگ به طور متوسط یک متر ضخامت دارد
[ترجمه گوگل]متوسط ​​دریای زغال سنگ یک متر ضخامت دارد

11. Tack them together with a 5 cm seam.
[ترجمه ترگمان]آن ها را با یک درز ۵ سانتیمتر کنار هم قرار دهید
[ترجمه گوگل]آنها را با یک پنبه 5 سانتیمتر ببرید

12. The 466-page book is a rich seam of statistical information.
[ترجمه ترگمان]کتاب ۴۶۶ - صفحه ای رگه غنی از اطلاعات آماری است
[ترجمه گوگل]این کتاب 466 صفحه ای یک اطلاعات غنی از اطلاعات آماری است

13. Her dress had split along the seam.
[ترجمه ترگمان]لباسش را بین the تقسیم کرده بود
[ترجمه گوگل]لباس او در امتداد درز تقسیم شده بود

14. His shirt was torn along a seam.
[ترجمه ترگمان]پیراهنش روی a پاره شده بود
[ترجمه گوگل]پیراهن او در امتداد یک درز پاره شده بود

15. This will prevent the seam from tightening up with the result that it could be shorter than the surrounding fabric.
[ترجمه ترگمان]این امر مانع از سفت شدن درز با نتیجه می شود که می تواند کوتاه تر از بافت اطراف باشد
[ترجمه گوگل]این امر باعث می شود که جوش با محکم کردن آن به نتیجه برسد که می تواند کوتاه تر از پارچه اطراف باشد

16. Neil's shirt was torn at the shoulder seam.
[ترجمه ترگمان]پیراهن نیل از لای درز روی شانه پاره شده بود
[ترجمه گوگل]پیراهن نیل در بند شانه پاره شد

the seams down the legs of trousers

درزهای پاچه‌های شلوار


My sleeve was torn along the seam.

سرتاسر درز آستینم پاره شد.


a two-inch seam

یک حاشیه‌ی دو اینچی


the lengthwise seam of women's stockings

خط سراسری جوراب زنانه


The stormy seas opened the boat's seams.

دریای متلاطم درزهای قایق را از هم باز کرد.


They had painted the seams in the wall's brickwork white.

درز آجرهای دیوار را رنگ سفید زده بودند.


Four seams ran across the old man's forehead.

چهار چین سرتاسر پیشانی پیرمرد را پوشانده بود.


to seam two lengths of carpet together

دو تکه فرش را به هم دوختن


seamed stocking

جوراب زنانه‌ی خط‌دار


پیشنهاد کاربران

SYN:vein

رگه معدنی در معادن زغال سنگ

gap


seam ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: درزه 2
تعریف: شیارهای درزمانند موجی شکل و کم عمق در سطح قطعۀ ریختگی که به سبب انجماد سطحی زودهنگام مذاب به وسیلۀ لایه ای اکسیدی ایجاد می شود


کلمات دیگر: