کلمه جو
صفحه اصلی

quite


معنی : واقعا، تماما، کاملا، بکلی
معانی دیگر : درست، صد در صد، به درستی، بی گمان، به راستی، تا اندازه ای، نسبتا زیاد، خیلی، موافقم، راست می گویید، کاملا درست است، سراسر
quite(so)
چنین است، همینطوراست، راست است

انگلیسی به فارسی

کاملا، بکلی، تماما، سراسر، واقعا


کاملا، واقعا، بکلی، تماما


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: to the greatest extent; completely; entirely.
مترادف: absolutely, completely, entirely, totally, wholly
مشابه: all, altogether, exactly, full, fully, in toto, most, plumb, sheer, utterly

- I am not quite finished.
[ترجمه تاجیک] من هنوز تمام نکردم.
[ترجمه Maral] من کاملا تمام نکرده ام
[ترجمه اقا محمد] من کاملا تمام نکردم
[ترجمه ftm] من هنوز کامل تمام نکردم
[ترجمه rere] من کاملا تمامش نکردم ( منظور به ورقه امتحان ، حرف یا چیز دیگری )
[ترجمه ۴۵] من هنوز کامل آن را به پایان نرسانده ام
[ترجمه امین] کاملا تمامش نکرده ام
[ترجمه ترگمان] هنوز حرفم تمام نشده
[ترجمه گوگل] من به پایان نرسیده ام

(2) تعریف: to a large degree.
مترادف: pretty, real, very
مشابه: completely, exceedingly, extremely, far, highly, largely, most, perfectly, plenty

- a quite reasonable idea
[ترجمه ترگمان] یک ایده کاملا منطقی
[ترجمه گوگل] ایده کاملا منطقی

(3) تعریف: actually; really.
مترادف: actually, really
مشابه: in fact, indeed, truly

- Are you quite sure?
[ترجمه فرامرز ستاریان] آیا شما کاملا ( واقعا ) مطمئنید؟
[ترجمه ترگمان] کاملا مطمئنی؟
[ترجمه گوگل] آیا شما کاملا مطمئن هستید؟

• completely, entirely; truly, absolutely; extremely, very; rather, moderately; to a certain extent
you use quite to indicate that something is the case to a fairly great extent but not to a very great extent.
you also use quite to emphasize that something is completely the case or very much the case.
you use quite after a negative to reduce the force of the negative, and to express uncertainty or politeness.
you use quite a to emphasize that something is unusual, impressive, or significant.
you can say `quite' to express your agreement with someone; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] کاملا، بکلی، تماما، سرتاسر

مترادف و متضاد

واقعا (قید)
actually, really, indeed, quite, simply, verily, bodily, veritably

تماما (قید)
well, altogether, all, quite, wholly, fully, throughout, in toto, stark, teetotally, hand-and-foot

کاملا (قید)
outright, exactly, altogether, quite, smack, whole-hog, wholly, fully, entirely, totally, thru, in toto, teetotally, hand-and-foot, utterly, scot and lot, soundly, throughly

بکلی (قید)
sheer, exactly, quite, throughout, utterly

completely


Synonyms: absolutely, actually, all, all in all, all told, altogether, considerably, entirely, fully, in all respects, in fact, in reality, in toto, in truth, just, largely, perfectly, positively, precisely, purely, really, thoroughly, totally, truly, utterly, well, wholly, without reservation


Antonyms: incompletely


to a certain extent


Synonyms: considerably, fairly, far, moderately, more or less, pretty, rather, reasonably, relatively, significantly, somewhat, to some degree, very


جملات نمونه

1. quite a few students have cars
بسیاری از دانش آموزان اتومبیل دارند.

2. quite a notorious figure
آدمی کاملا رسوا

3. quite charitably he chose to ignore my mistakes
باکمال گذشت اشتباهات مرا نادیده گرفت.

4. quite mistaken
کاملا در اشتباه

5. quite near
خیلی نزدیک

6. quite (so)
موافقم،راست می گویید،واقعا،کاملا درست است

7. quite a bit
مقدار زیاد،خیلی

8. quite a few
خیلی،بسیار،شمار قابل ملاحظه ای

9. quite a few (or bit)
(عامیانه) خیلی،بسیار،(نسبتا) زیاد

10. it's quite warm today
امروز هوا خیلی گرم است.

11. he is quite a character
او اعجوبه ای است.

12. he is quite a gentleman
واقعا جوانمرد است.

13. he is quite familiar with the bible
او کاملا به انجیل وارد است.

14. he is quite unlike his brother
او کاملا با برادرش فرق دارد.

15. he made quite a bit of money
او پول حسابی به چنگ آورد.

16. he made quite a wad and then retired
او پول زیادی به دست آورد و پس از آن بازنشسته شد.

17. he was quite in awe of the petticoats in the office
او از زنان اداره خیلی حساب می برد.

18. i am quite certain that they will not come
من کاملا مطمئن هستم که آنها نخواهند آمد.

19. i am quite ready now
حالا درست آماده ام.

20. it was quite a letdown to see him lose
مشاهده ی باختن او کاملا مرا دمق کرد.

21. loneliness figures quite a lot in her conversation
تنهایی در صحبت های او کاملا به چشم می خورد.

22. mistress mary quite contrary . . .
مری خانم با خلق تنگ . . .

23. pari was quite awake to the dangers of that trip
پری به مخاطرات آن سفر کاملا آگاهی داشت.

24. she is quite well
حال او کاملا خوب است.

25. she was quite positive about the time of the accident
او درباره ی زمان وقوع حادثه هیچ شبهه ای نداشت.

26. convincing him was quite a job
مجاب کردن او کار کاملا شاقی بود.

27. he does everything quite cursorily
او همه ی کارها را با کمال شورتی گری انجام می دهد.

28. he is keeping quite well, thank you
حال او خیلی خوب است،متشکرم.

29. her brother is quite a hunk!
برادرش تیکه ی بدی نیست !

30. her daughter is quite a doll
دختر او واقعا جذاب است.

31. his argument was quite convincing a corker!
استدلال او کاملا مجاب کننده و بسیار خوب بود.

32. his father is quite a crab
پدرش خیلی بدخلق است.

33. his father is quite a fuddy-duddy
پدرش بسیار امل است.

34. his meaning was quite definite
منظور او کاملا آشکار بود.

35. his name is quite a mouthful
تلفظ نام او دشوار است.

36. his sister is quite a looker!
خواهر او لعبتی است !

37. his solutions are quite imaginative
راه حل های او بسیار ابتکاری هستند.

38. his words were quite encouraging
حرف های او بسیار دلگرم کننده بود.

39. kashan has sheltered quite a few great men
کاشان ماوای شمار زیادی از مردان بزرگ بوده است.

40. my sister is quite a hand at sewing
خواهرم در دوزندگی کاملا چیره دست است.

41. sadi's style is quite distinct from that of hafez
سبک سعدی کاملا با سبک حافظ تفاوت دارد.

42. the children were quite empty by suppertime
هنگام شام بچه ها بسیار گرسنه بودند.

43. the situation looked quite hopeless
وضعیت ظاهرا بسیار نومید کننده بود.

44. the tax takes quite a bite from my monthly pay
مالیات حسابی از حقوق ماهیانه ام می کاهد.

45. the truth is quite otherwise
واقعیت با این کاملا فرق دارد.

46. their baby is quite a charmer
بچه ی آنها خیلی مامانی است.

47. this beach is quite dead in wintertime
زمستان ها در این ساحل پرنده ای پر نمی زند.

48. this rug was quite a buy
این فرش خرید کاملا خوبی بود.

49. climbing those stairs was quite an exertion
بالا رفتن از آن پله ها کار بسیار سختی بود.

50. failing the test made quite a dent in his ego
رد شدن در امتحان غرور او را جریحه دار کرد.

51. he closed the door quite hastily
او با شتاب تمام در را بست.

52. his brother's behavior was quite objectionable
رفتار برادرش کاملا زننده بود.

53. his quick recovery was quite surprising
بهبودی سریع او شگفت انگیز بود.

54. i'm afraid i'm not quite with you
متاسفانه منظورت را نمی فهمم.

55. in shiraz he made quite a name for himself
در شیراز برای خودش اسم و رسمی پیدا کرد.

56. our hosts put out quite a decent spread
میزبانان،سفره ی رنگینی تدارک دیده بودند.

57. reading his handwriting is quite a task
خواندن خط او کاملا دشوار است.

58. she filled her rôle quite well
او نقش خود را بسیار خوب ایفا کرد.

59. that four-eyed man was quite a freak
آن مرد چهارچشم واقعا هیولایی بود.

60. that news gave me quite a start
آن خبر مرا حسابی تکان داد.

61. the meat is not quite done yet
گوشت هنوز خوب پخته نشده است.

62. the old man was quite infirm
پیرمرد بسیار رنجور بود.

63. the patient doesn't look quite right
بیمار کاملا سالم به نظر نمی رسد.

64. the ship's deck is quite steeply cambered at this point
عرشه ی کشتی در اینجا دارای شیب زیادی به سوی طرفین است.

65. the workers kicked up quite a stink
کارگران خیلی جار و جنجال به پا کردند.

66. the young artist made quite an impression on audiences everywhere
هنرمند جوان در همه جا حاضران را سخت تحت تاءثیر قرار داد.

67. their bookkeeping practices are quite archaic
روش دفترداری آنان بسیار قدیمی است.

68. today i don¨t feel quite up to par
امروز حالم مثل همیشه نیست.

69. what you said was quite to the purpose
آنچه که گفتی کاملا بجا بود.

70. facing my bad-tempered teacher was quite a ordeal
رو به رو شدن با معلم بدخلق من کار بسیار شاقی بود.

I am quite ready now.

حالا درست آماده‌ام.


quite mistaken

کاملاً در اشتباه


He is quite a gentleman.

واقعاً جوانمرد است.


It's quite warm today.

امروز هوا خیلی گرم است.


quite near

خیلی نزدیک


اصطلاحات

quite a few (or bit)

(عامیانه) خیلی، بسیار، (نسبتاً) زیاد


quite (so)

موافقم، راست می‌گویید، واقعاً، کاملاً درست است


پیشنهاد کاربران

تقریبا

1. کاملا
2. واقعا حقیقتا
3. خیلی بسیار، زیاد
4. نسبتا تا حدودی

کل همه

یه سفر طولانی = quite a long journey

پررنگ

. My new English teacher's trainig manner is quite distinct from my old English teacher's trainig manner
شیوه ی آموزش معلم جدیدزبان انگلیسی ام با معلم قدیمی ام فرق دارد.

کاملا
تماما
به کلی
واقعا

( quite a lot ( or a bit
شمار قابل توجهی - بسیار زیاد - بسیار - خیلی

این قید دو تا معنی می تونه داشته باشه :
۱ - به میزان کم یا متوسطی
۲ - بسیار زیاد، کاملا
این که کدوم یک از این معنی ها درسته بستگی به ساختار جمله داره که برای فهمیدنش این صفحه رو پیشنهاد می کنم :
https://bit. ly/2IBWkkB

درسته، صحیح ( برای تصدیق حرف کسی )

دقیقا

quite زیاد کاملا
quiet ساکت
quit رها کردن

Was quite amazing
واقعا شگفت آور بود

کاملاً، واقعاً، مطلقاً، نسبتاً

چهار تا معنی در معادل فارسی میدهد
1کاملا
2نسبتا
3واقعا
4دقیقا
متاسفانه تنها راه تشخیص این که کدام معنی را میدهد فقط توجه به لحن گفتن و محتوا جملست.
مثلا به همرا not معمولا دو معنی کاملا و یا دقیقا میدهد
و یا در جملاتی که بهم توسط but مرتبط میشوند معمولا معنی نسبتا میدهد و . . .

quite : کاملا. نسبتا. واقعا. خیلی
quiet :ساکت. آرام. خصوصی. نامحسوس. کساد ( کسب و کار )
quit:دست کشیدن. ترک کردن. استعفا دادن.

چه زمانی quite معنای خیلی و چه زمانی معنای تاحدودی میدهد:👇
Quite� gradable adjectives and adverbs

When we use� quite �with a gradable adjective or adverb, it usually means ‘a little, moderately but not very’. It has a similar meaning to ‘rather’ or ‘fairly’:

That shirt makes you look�quite�smart. � ( adjective )

She comes to visit you�quite�often, doesn’t she?� ( frequency adverb )

He walked�quite�fast until they were out of sight. � ( adverb )

Quite� non - gradable adjectives and adverbs

When we use�quite�with a non - gradable adjective or adverb ( an extreme adjective or adverb has a maximum and/or minimum, for example�right – wrong ) , it usually means ‘very’, ‘totally’ or ‘completely’:

The scenery was�quite�incredible.

Helen had said the food was awful here. She was�quite�right.

Steve Jobs, the chairman of Pixar, is�quite�obviously fond of computers.
برگرفته از دیکشنری کمبریج



وقتی quite با یک صفت همراه می شود، مثل quite similar دیگر به معنای کاملاً نیست، بلکه معنای تا حدودی، کمابیش می دهد.

وقتی quite با صفات و قیدهایی بکار بره که بشه اون صفات یا قید ها رو درجه بندی کرد معنی" نسبتا یا مقدار کم "میده
مثلا hungry یعنی گرسنه میشه گفت
خیلی گرسنه
یکم گرسنه
و. . .
درنتیجه quite hungry یعنی نسبتا گرسنه یا کمی گرسنه
اما
اگر quite با صفات و قیدهایی بیاد که درجه بندی نمیشه معنی "کاملا و خیلی" میده
مثلا right یعنی درسته
یک موضوعی یا درسته یا غلطه نمیشه گفت کمی درست
درنتیجه درجه بندی نمیشه
Quite right یعنی کاملا درست



تمام عیار

به خوبی

اگه adverb باشه میشه کاملا
ولی اگه adj باشه میشه حدودا یا approximately
لطفا اگه خوشتون اومد لایک کنید 🙂

اگر quite قبل از صفت هایی استفاده بشه که میتونیم اون رو درجه بندی کنیم مثلا صفت smart که باهوش معنی میده و میتونیم بگیم یکی باهوش تر از دیگری است در این مورد quite معنی نسبتا" میده .
He is quite smart
او نسبتا" باهوشه
ولی در مورد صفاتی که درجه بندی نداره مثلا incredible در این صفات نمیگیم مثلا من از او شگفت انگیزترین هستم پس این صفت upgradable است و قبل از این صفات معنی واقعا" میده
I felt quite depressed at the thought of the hard work ahead of me
با فکر کردن به کار سختی که پیش رو داشتم واقعا احساس افسردگی کردم.

especially American English ) very, but not extremely )
تا حد زیادی

quite کلا، کاملا
quite ساکت


کلمات دیگر: