کلمه جو
صفحه اصلی

filtering


فیلترینگ، صاف کنندگى، تصفیه، صاف کردن، از صافى گذراندن علوم مهندسى : پالایش علوم نظامى : پاک کردن

انگلیسی به فارسی

فیلتر کردن، صاف کردن، تصفیه کردن، اب صاف کردن، پالودن


انگلیسی به انگلیسی

• act of passing a liquid or gas through porous material to remove impurities; act of slowly passing in or out; sending through a filter

دیکشنری تخصصی

[سینما] صافی گذاری
[زمین شناسی] پالایش
[معدن] پالایش(ژئوشیمی)
[آمار] پالایش

جملات نمونه

1. A little daylight was filtering through the curtains.
[ترجمه ترگمان]نور ضعیفی از لای پرده ها رد شد
[ترجمه گوگل]روزمرگی کمی از طریق پرده ها فیلتر شد

2. Around 11 o'clock the crowds start filtering out of the cinema.
[ترجمه کامیار] دور و بر ساعت ۱۱ ، جمعیت شروع به خارج شدن از سینما میکنند
[ترجمه ترگمان]در حدود ساعت ۱۱، جمعیت شروع به فیلتر کردن از سینما می کنند
[ترجمه گوگل]حدود ساعت 11 شب جمعیت شروع به فیلم برداری از سینما می کنند

3. New ideas are slowly filtering into people's minds.
[ترجمه ترگمان]ایده های جدید به کندی در ذهن مردم فرو می روند
[ترجمه گوگل]ایده های جدید به آرامی در ذهن مردم فیلتر می شوند

4. The doors opened and people started filtering through.
[ترجمه ترگمان]درها باز شدند و مردم به راه افتادند
[ترجمه گوگل]درهای باز و مردم شروع به فیلتر کردن از طریق

5. Previous attempts at filtering and oxygenating aquarium water had failed.
[ترجمه ترگمان]تلاش های قبلی در فیلتر کردن آب آکواریوم با شکست مواجه شده بود
[ترجمه گوگل]تلاش های قبلی برای فیلتر کردن و اکسیژن آکواریوم آب شکست خورده بود

6. Daylight was filtering through the shutters when he woke up.
[ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شد، نور خورشید از میان کرکره ها رخنه می کرد
[ترجمه گوگل]نور روز هنگامی که از خواب بیدار می شد، از طریق کرکره ها فیلتر شد

7. More details about the crash are filtering through.
[ترجمه ترگمان]جزئیات بیشتر در مورد این سقوط، فیلتر کردن است
[ترجمه گوگل]جزئیات بیشتر در مورد تصادف از طریق فیلتر کردن

8. With data filtering one pays the price of decreasing the effective library redundancy and increasing the number of hybridisations.
[ترجمه ترگمان]با فیلتر داده ها، یکی هزینه کاهش افزونگی کتابخانه موثر را پرداخت کرده و تعداد of را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]با فیلترینگ داده، هزینه کاهش کارآیی کتابخانه و افزایش تعداد hybridisations پرداخت می شود

9. In the patchy moonlight filtering down through the latticework of branches above, he could see no lurking figures.
[ترجمه ترگمان]در زیر نور مهتاب که از میان شبکه شاخه های بالا به پایین نفوذ می کرد، هیچ شبحی را نمی دید
[ترجمه گوگل]در مهتابی غلیظ که از طریق latticework شاخه های بالا فیلتر می شود، او هیچ چهره ای خیره کننده ای نداشت

10. Studies of vertical filtering of information have found four frequently used methods for improving one's chances of success, i. e. promotion.
[ترجمه ترگمان]مطالعات فیلتر عمودی اطلاعات، چهار روش مورد استفاده را برای بهبود شانس موفقیت، پیدا کرده اند ای ترفیع
[ترجمه گوگل]مطالعات فیلترینگ اطلاعات عمودی، چهار روش متداول برای بهبود شانس موفقیت را پیدا کرده اند e ترفیع

11. Electronic media, filtering tone of voice and body language out of messages, also hinder feedback regarding how recipients are reacting.
[ترجمه ترگمان]استفاده از رسانه های الکترونیکی، فیلتر کردن لحن صدا و زبان بدن از پیام ها، همچنین مانع بازخورد در مورد نحوه واکنش دریافت کنندگان می شود
[ترجمه گوگل]رسانه های الکترونیکی، صدای فیلتر کردن صدا و زبان بدن از پیام ها، همچنین مانع بازخورد در مورد نحوه واکنش گیرندگان می شود

12. With suitable lowpass filtering either type of signal can be smoothed to produce a proper audio output.
[ترجمه ترگمان]با فیلتر lowpass مناسب، هر نوع سیگنال را می توان برای تولید یک خروجی صوتی مناسب هموار کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از فیلترهای پایین گذر مناسب، هر نوع سیگنال را می توان به تولید یک خروجی صوتی مناسب تبدیل کرد

13. You can purify water by boiling and filtering it.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با جوش و تصفیه آن آب را تصفیه کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید آب را با جوش و فیلتر کردن آن تمیز کنید

14. Inevitably, filtering action is accompanied by a frequency-dependent phase shift.
[ترجمه ترگمان]به طور اجتناب ناپذیری، عمل فیلتر با تغییر فاز وابسته به فرکانس همراه است
[ترجمه گوگل]اجتناب ناپذیری، عمل فیلتر کردن با تغییر فاز وابسته به فرکانس همراه است

پیشنهاد کاربران

filtering
پالایِش ، پالایَندِگی ، پالایَندی ، پالوداری ، پالایِشگَری
filter
پالایه ، پالونه ، پالایَنده ، پالایِشگَر

تفکیک کردن !

واکناری، واچینی، تصفیه و پالایش.


کلمات دیگر: