کلمه جو
صفحه اصلی

screwdriver


معنی : اچار پیچ گوشتی، پیچ کش
معانی دیگر : (آچار) پیچ گوشتی، اچارپیچ گوشتی، پیچ کش

انگلیسی به فارسی

(مکانیک) اچار پیچ گوشتی، پیچ کش


پیچ گوشتی، اچار پیچ گوشتی، پیچ کش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tool for turning a screw, consisting of a shank that fits the head of the screw and a handle or mechanism for turning the shank.

(2) تعریف: a drink made of vodka and orange juice.

• tool used to twist screws into place; cocktail made from vodka and orange juice
a screwdriver is a tool for fixing screws into place.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] اچارپیچ گوشتی

مترادف و متضاد

اچار پیچ گوشتی (اسم)
screwdriver

پیچ کش (اسم)
screwdriver

جملات نمونه

1. A screwdriver and a hammer are the only tools you need.
[ترجمه ترگمان]پیچ گوشتی و چکش تنها ابزاری هستند که نیاز دارید
[ترجمه گوگل]پیچ گوشتی و چکش تنها ابزار مورد نیاز شما هستند

2. She stabbed him in the arm with a screwdriver.
[ترجمه ترگمان]اون با پیچ گوشتی اون رو با چاقو فرو کرد
[ترجمه گوگل]او با یک پیچ گوشتی او را در آغوش گرفت

3. He had gouged her cheek with a screwdriver.
[ترجمه ترگمان]او با پیچ گوشتی گونه اش را سوراخ کرده بود
[ترجمه گوگل]او پیچش را با پیچ گوشتی پیچید

4. Have you brought my screwdriver back yet?
[ترجمه ترگمان]پیچ گوشتی منو آوردی؟
[ترجمه گوگل]آیا پیچ گوشتی من را به ارمغان آورده اید؟

5. This screwdriver has been magnetised.
[ترجمه ترگمان] این پیچ گوشتی خیلی داغون شده
[ترجمه گوگل]این پیچ گوشتی مغناطیسی شده است

6. She had used a screwdriver to puncture two holes in the lid of a paint tin.
[ترجمه ترگمان]او از پیچ گوشتی برای سوراخ کردن دو سوراخ در قوطی رنگ استفاده کرده بود
[ترجمه گوگل]او از یک پیچ گوشتی برای دو سوراخ در یک قلم رنگی استفاده کرده بود

7. This screwdriver has been magnetized.
[ترجمه ترگمان] این پیچ گوشتی خیلی مغناطیسی شده
[ترجمه گوگل]این پیچ گوشتی مغناطیسی شده است

8. Here, cop hold of the screwdriver while I try the hammer.
[ترجمه ترگمان]بیا، آچار پیچ گوشتی رو بگیر تا من چکش رو امتحان کنم
[ترجمه گوگل]در اینجا پلیس پیچ گوشتی را نگه می دارد در حالی که من چکش را امتحان می کنم

9. I couldn't get any purchase with the screwdriver on the damn screws.
[ترجمه ترگمان]من نتونستم با پیچ گوشتی اون پیچ لعنتی رو بخرم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با پیچ گوشتی بر روی پیچ های لعنتی خرید کنم

10. Will you go and fetch me a screwdriver, please?
[ترجمه ترگمان]می شه یه پیچ گوشتی به من بدی، لطفا؟
[ترجمه گوگل]آیا شما بروید و پیچ گوشتی را به من بفرستید، لطفا؟

11. He took a screwdriver and teased out the remaining screws.
[ترجمه ترگمان]پیچ گوشتی برداشت و پیچ های باقیمانده را به شوخی درآورد
[ترجمه گوگل]او یک پیچ گوشتی را گرفت و پیچ های باقی مانده را تیز کرد

12. Slowly he worked the screwdriver into the crack.
[ترجمه ترگمان]به آرامی پیچ گوشتی را به درون شکاف فرو برد
[ترجمه گوگل]او به آرامی پیچ گوشتی را به کرک کار می کرد

13. He gouged her cheek with a screwdriver.
[ترجمه ترگمان]با پیچ گوشتی گونه اش را جا به جا کرد
[ترجمه گوگل]او پیچش را با پیچ گوشتی پیچید

14. He's very handy with a screwdriver.
[ترجمه ترگمان]یه پیچ گوشتی خیلی به دردم می خوره
[ترجمه گوگل]او با پیچ گوشتی بسیار مفید است

15. The bookcase can easily be assembled with a screwdriver.
[ترجمه ترگمان]قفسه کتاب به راحتی می تونه با یه پیچ گوشتی جمع بشه
[ترجمه گوگل]قفسه کتاب به راحتی می تواند با پیچ گوشتی مونتاژ شود

پیشنهاد کاربران

پیچ گوشتی
You use a screwdriver to tighten or loosen a screw

اسم
Noun

( در افغانستان ) پیچ تاب ( در گویش هراتی ) پیچ تاو


پیچ گوشتی دوسو

پیچ گوشتی، پیچ گوشتی دو پخ، یک نوشیدنی الکلی ساخته شده از ودکا و آب پرتقال

Scar : زخم
Scared : ترسیده
Scarce : کمیاب
Scarcity : کمیابی
Scarecrow : مترسک
Screw : پیچ / گا**دن ( به عنوان فعل ) / نگهبان زندان
Nail : میخ
Needle : سوزن
Screwdriver : پیچ گوشتی

انواع پیچ گوشتی :
انواع زیادی داره ولی اونایی که بیشتر از همه یافت میشن و قابل استفاده هستن اینان :
۲ سو : Slot Head یا Slotted
۴ سو : Phillips head یا Phillips یا cross slot
البته یه نوع شبیه به ۴سو هست که اسمش pozidriv هست


کلمات دیگر: