کلمه جو
صفحه اصلی

reactive


معنی : انفعالی، واکنشی، واکنشدار
معانی دیگر : واکنش گر، واکنش پذیر، وازش پذیر

انگلیسی به فارسی

واکنش دار


واکنشی، انفعالی


واکنش پذیر، واکنشی، انفعالی، واکنشدار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: reactively (adv.), reactiveness (n.), reactivity (n.)
• : تعریف: characterized by reaction or response to a stimulus; tending to react.
مشابه: irritable

- She was so gravely ill that she was no longer reactive to those around her.
[ترجمه موسی] او آنقدر مریض بود که دیگر نسبت به اطرافیانش واکنشی نشان نمی داد.
[ترجمه ترگمان] چنان جدی بود که دیگر به اطرافیانش واکنش نشان نمی داد
[ترجمه گوگل] او خیلی بیمار بود که دیگر به کسانی که در اطراف او بودند واکنشی نشان نمی داد

• responding to stimuli, acting in return
something that is reactive is able to react chemically with a lot of different substances.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] واکنش پذیر، واکنش گر
[برق و الکترونیک] رآکتیو واژهای برای اشاره به رآکتانس سلفی یاخازنی. - راکتیو، واکنشی
[مهندسی گاز] فعال، واکنش دار
[نساجی] راکتیو - رنگینه راکتیو
[ریاضیات] واکنشپذیر، فعال، واکنشی، عکس العملی، انفعالی
[آب و خاک] واکنش پذیر

مترادف و متضاد

انفعالی (صفت)
passive, reactive

واکنشی (صفت)
reactive, reflexive

واکنش دار (صفت)
reactive, respondent

جملات نمونه

1. Ozone is a highly reactive form of oxygen gas.
[ترجمه ترگمان]لایه ازون، شکل بسیار واکنش پذیری گاز اکسیژن است
[ترجمه گوگل]ازن یک فرم بسیار واکنشی گاز اکسیژن است

2. I want our organization to be less reactive and more proactive.
[ترجمه موسی] من می خواهم سازمان ما کمتر منفعل و بیشتر فعال باشد.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم سازمان ما کم تر واکنش پذیر تر و more باشد
[ترجمه گوگل]من می خواهم سازمان ما کمتر واکنش پذیر و فعالانه تر باشد

3. The police presented a reactive rather than preventive strategy against crime.
[ترجمه موسی] پلیس یک استراتژی واکنشی به جای استراتژی پیشگیرانه علیه جنایت ارائه کرد.
[ترجمه ترگمان]پلیس یک واکنش واکنشی نسبت به استراتژی پیشگیرانه علیه جرم ارائه کرد
[ترجمه گوگل]پلیس یک استراتژی واکنشی نسبت به پیشگیرانه علیه جرم ارائه داد

4. The reactive tannins precipitate with the protein, and the improved wine can then be separated from the sediment.
[ترجمه موسی] تانن های واکنش پذیر با پروتئین رسوب می کنند و سپس شراب آماده سازی شده را می توان از رسوب جدا کرد.
[ترجمه ترگمان]رسوب واکنش پذیر با پروتئین رسوب می کند و سپس شراب بهتر می تواند از رسوب جدا شود
[ترجمه گوگل]تانن واکنش دهنده با پروتئین رسوب می کند و سپس شراب بهبود یافته می تواند از رسوب جدا شود

5. Reactive techniques like reorganization, retrenchment, and restriction are the natural enemies of organizational innovation.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های واکنشی مثل سازماندهی مجدد، retrenchment، و محدودیت، دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند
[ترجمه گوگل]تکنیک های واکنش پذیر مانند سازماندهی مجدد، کاهش سرعت و محدودیت، دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند

6. The reactive approach is virtually always ultimately more costly than the preventive approach.
[ترجمه ترگمان]رویکرد واکنشی در نهایت همیشه گران تر از رویکرد پیشگیرانه است
[ترجمه گوگل]رویکرد واکنشی عملا همیشه در نهایت ارزان تر از رویکرد پیشگیرانه است

7. Reactive dyestuffs, developed in the Fifties, chemically react with the cotton fibre, under the influence of alkali and heat.
[ترجمه ترگمان]dyestuffs واکنشی که در the ایجاد شد، به طور شیمیایی با الیاف پنبه ای، تحت نفوذ of و گرما واکنش نشان داد
[ترجمه گوگل]رنگدانه های واکنشی که در دهه پنجاه توسعه یافتند، به طور شیمیایی با فیبر پنبه، تحت تاثیر قلیایی و گرما واکنش نشان می دهند

8. It is also far more likely than a reactive search to yield positive results.
[ترجمه ترگمان]همچنین بیشتر از یک جستجوی واکنشی برای به دست آوردن نتایج مثبت است
[ترجمه گوگل]این نیز بسیار بیشتر از یک جستجوی واکنش پذیر است تا نتایج مثبت نشان دهد

9. The strength of our process is not in reactive governance.
[ترجمه ترگمان]قدرت فرآیند ما در اداره واکنشی نیست
[ترجمه گوگل]قدرت فرآیند ما در حکومت واکنشی نیست

10. One potential source for the increased values of reactive oxygen species in inflammatory bowel disease is the neutrophil.
[ترجمه ترگمان]یک منبع بالقوه برای افزایش مقدار اکسیژن واکنش پذیر در بیماری روده ملتهب the است
[ترجمه گوگل]یک منبع بالقوه برای افزایش ارزش های اکسیژن واکنشی در بیماری التهابی روده، نوتروفیل است

11. Other reactive trace gases such as nitrous oxide and methyl iodide also remain at elevated and aberrant levels.
[ترجمه ترگمان]گازهای ردیابی واکنشی دیگر مثل اکسید نیتروژن و متیل یدید نیز در سطوح بالا و پایین تری باقی می مانند
[ترجمه گوگل]دیگر گازهای راکتیو مانند اکسید نیتروژن و یدید متیل نیز در سطوح بالاتری و غیرمترقبه باقی می مانند

12. We must be reactive rather than proactive, because becoming motivated and taking initiatives involves gaining power.
[ترجمه ترگمان]ما باید بجای proactive فعال باشیم، زیرا انگیزه گرفتن و گرفتن ابتکار شامل کسب قدرت است
[ترجمه گوگل]ما باید به جای فعالیت فعالانه واکنشی داشته باشیم، چرا که تبدیل شدن به انگیزه و ابتکار عمل به دست آوردن قدرت است

13. The ones of interest here are a highly reactive chemical species called free oxygen radicals.
[ترجمه ترگمان]موارد مورد علاقه در اینجا گونه های شیمیایی بسیار واکنش پذیری به نام رادیکال های آزاد اکسیژن هستند
[ترجمه گوگل]موارد مورد علاقه در اینجا یک گونه شیمیایی بسیار واکنشی است که به نام رادیکال های آزاد اکسیژن نامیده می شود

14. These emphasise trends towards a highly structured, reactive service based on individual protection, especially in child care.
[ترجمه ترگمان]این گرایش ها بر گرایش به سمت خدمات بسیار ساختار یافته، واکنشی براساس حفاظت فردی، به خصوص در مراقبت از کودک، تاکید دارند
[ترجمه گوگل]این بر روند خدمات به شدت ساختار یافته و واکنشی مبتنی بر حفاظت فردی، به ویژه در مراقبت از کودکان تأکید دارد

پیشنهاد کاربران

آدم منفعل.
منظور آدمی است که مدام تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد.

reactive ( adj ) =واکنشی، واکنش پذیر، ناپایدار، واکنشگر/تهاجمی، مبارز، جنگجویانه، تحریک پذیر، زودرنج، حساس/منفعل، بی علاقه، دلسرد/تحریک شده، برانگیخته، برافروخته، فعال شده/حساس، مستعد، تاثیرپذیر/تنبیهی، مجازاتی، قصاصی/پیشگیرانه/هوشیار، آگاه/حساس به نور، بسیار حساس/با ملاحضه، همدرد، دلسوز/اصلاحی، پیشگیرانه، جلوگیری کننده/بی ملاحضه، نسنجیده، عجول، بی احتیاط/مطیع، آسیب پذیر، پذیرا، حساس، مستعد پذیرش/


Definition = به راحتی در واکنشهای شیمیایی شرکت می کند/مبارز یا تحریک پذیر/عدم شرکت/تحریک یا فعال شده است/قادر ، یا سریع واکنش/نشان دادن یا پاسخ دادن/مربوط به یا قسمتی از تلافی/پاسخ دادن یا اقدام برای مقابله با چیزی در هنگام وقوع ( و نه قبل از آن ) /از محیط اطراف خود آگاه بوده و به آن پاسخ می دهد/حساس به نور/داشتن یا نشان دادن قدردانی از احساسات دیگران/برای تصحیح یا مقابله با چیزی مضر یا نامطلوب طراحی شده است/بی احتیاطی به دلیل عدم تفکر مناسب/قادر به عمل به شیوه خاصی است/

a reactive approach = یک رویکرد واکنشی
a reactive foreign policy = یک سیاست خارجه واکنشی
a highly reactive chemical = یک ماده شیمیایی بسیار واکنش پذیر
reactive to inflation = واکنش به تورم
child reactive disorders = اختلالات واکنشی کودک

examples:
1 - “Ozone is a highly reactive form of oxygen gas. ”
اٌزن یک شکل بسیار واکنش پذیر ( ناپایدار ) از گاز اکسیژن است. "
2 - Unfortunately, the police have dealt with the problem of car theft in a reactive rather than a proactive way.
متأسفانه ، پلیس با مشکل سرقت خودرو به جای روش پیشگیرانه به روش واکنشی ( تهاجمی ) برخورد کرده است.
3 - Top management should be proactive rather than reactive in its decision - making.
مدیران ارشد باید در تصمیم گیری خود پیشگیرانه عمل کنند تا واکنشی.


کلمات دیگر: