1. test of experience
محک تجربه
2. test scores
نمرات امتحانی
3. test match
(بازی های راگبی و کریکت) مسابقه ی بین المللی (معمولا یکی از چندین مسابقه)
4. test the water(s)
آزمودن،اکتشاف کردن،مزه ی دهن کسی را فهمیدن،(کاری را) به طور آزمایشی انجام دادن
5. aptitude test
آزمون استعداد
6. inkblot test
آزمون لکه های جوهر
7. the test was positive: you are pregnant
نتیجه آزمایش مثبت بود: شما آبستن هستید.
8. to test for blood suger
برای (سنجش) قند خون را مورد آزمایش قرار دادن
9. to test the feel of the cloth
(با دست مالی) نرمی و زبری پارچه را سنجیدن
10. to test the purity of gold
بی غشی طلا را آزمودن
11. achievement test
آزمون پیشرفت تحصیلی
12. endurance test
آزمون پایداری،مسابقه ی استقامت
13. personality test
(آموزش - روان شناسی) آزمون شخصیت
14. a blood test
آزمایش خون
15. a blood test is obligatory
آزمایش خون الزامی است.
16. a double-blind test
آزمایش دو سوکور
17. a grueling test
آزمونی طاقت فرسا
18. a litmus test for election candidates
آزمون نهاد نمای نامزدهای انتخاباتی
19. a mid-term test
امتحان وسط نیمسال
20. a polygraph test
آزمون دروغ یابی
21. a rugged test
آزمایش مهارت و طاقت
22. a severe test
آزمون دشوار
23. a spot test
آزمایش بدون نقشه
24. a stepped test
آزمون مرحله ای
25. a supreme test of his courage
آزمون نهایی شجاعت او
26. a tough test
آزمون دشوار
27. an easy test
آزمون آسان
28. an intelligence test
آزمون هوش
29. an objective test
آزمون عینی
30. failing the test made quite a dent in his ego
رد شدن در امتحان غرور او را جریحه دار کرد.
31. let us test the acidity of this vinegar
بیایید میزان اسیدی بودن این سرکه را بسنجیم.
32. limit comparison test
آزمون مقایسه ای حدی
33. scholastic aptitude test (sat)
آزمون استعداد تحصیلی
34. that written test was murder!
آن امتحان کتبی کشنده بود!
35. the nuclear test ban treaty
قرارداد منع آزمایش های اتمی
36. the nuclear test freeze
متوقف کردن (ایستانش) آزمایش های هسته ای
37. variance ratio test
آزمون نسبت واریانس
38. stand the test of time
در اثر مرور زمان ارزش خود را ثابت کردن،خوب دوام آوردن
39. a verbal aptitude test
آزمون استعداد واژه شناسی
40. he passed the test with a grade of "a"
او با نمره الف در امتحان قبول شد.
41. in a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth
در یک آزمون روان شناسی به موش ها یاد دادند که راه خود را در یک پیچراه پیدا کنند.
42. reviewing for a test
برای امتحان (درس را) مرور کردن
43. she failed the test twice
او دوبار در امتحان رد شد.
44. this was a test of mind and nerves for the new commandos
این آزمونی بود از شعور و شهامت تکاوران جدید.
45. to repeat a test
دوباره امتحان دادن
46. put to the test
آزمودن،در بوته ی آزمایش قرار دادن
47. before immersing the baby, test the water's temperature
پیش از قرار دادن کودک در آب دمای آن را اندازه بگیر.
48. the delay was a test of our patience
آن تاخیر صبر ما را در بوته ی آزمایش قرارداد.
49. the result of the test ought to be positive
نتیجه ی امتحان باید قاعدتا مثبت باشد.
50. he plugged the watermelon to test its ripeness
او یک قاچ از هندوانه برید تا رسیده بودن آن را امتحان کند.
51. it is nice if the test of experience is applied
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
52. the hundredth person in the test
نفر صدم در آزمون
53. this trouble is an acid test of our friendship
این مشکل محکی بر دوستی ما است.
54. works that have endured the test of time
آثاری که از بوته ی آزمایش زمان گذشته است.
55. the doctors decided to run another test
دکترها تصمیم گرفتند یک آزمایش دیگر هم بکنند.
56. the examiner passed him on his written test but failed him on his oral test
ممتحن در امتحان کتبی به او نمره ی قبولی داد ولی در امتحان شفاهی او را رد کرد.
57. true ideas are those that we can test and validate
عقاید راستین آنهایی هستند که می توان آنها را آزمود و اثبات کرد.
58. he denied having fathered the child and had to take a paternity test
او انکار کرد که آن کودک را پس انداخته است و مجبور شد به آزمون پزشکی پدری تن دربدهد.
59. he was on pins and needles until he got the result of his test
تا هنگام دریافت نتیجه ی امتحان خود در نگرانی بسیار به سر برد.