کلمه جو
صفحه اصلی

salvage


معنی : نجارت کسی از خطر، نجات مال یا جان کسی، مصرف مجدداشغال و زائد ر چیز، از خطر نابودی نجات دادن، نجات دادن
معانی دیگر : پاداش (پاداشی که در برابر نجات دادن کشتی یا سرنشینان یا کالای آن پرداخت می شود)، رهامزد، (کالا یا جان و غیره) بدربردن، رهانیدن، (بخش قابل استفاده ی چیز اسقاط را) درآوردن، اوراق کردن، یوزیدن، بدربری، رهانش، (کاشانی) یوزه رفتن، نجات (معمولا نجات آنچه که باقیمانده است)، بازیابی، بوخت، کالای بازیابی شده (از هر چیز مصدوم)، بازیافته، (بیمار یا اندام) درمان، رهایش، نجات (از طریق درمان یا جراحی)، درمان کردن، مصرف مجدداشغال وزائد هر چیز

انگلیسی به فارسی

نجات مال یا جان کسی، نجارت کسی از خطر، از خطرنابودی نجات دادن، مصرف مجدداشغال وزائد هر چیز


نجات دادن، نجارت کسی از خطر، نجات مال یا جان کسی، مصرف مجدداشغال و زائد ر چیز، از خطر نابودی نجات دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of saving property from destruction, esp. the rescue of a ship or its cargo from fire or shipwreck.
مترادف: reclamation, recovery, retrieval
مشابه: rescue

- The salvage of the leaking vessel seemed impossible.
[ترجمه ترگمان] نجات کشتی به نظر غیرممکن می رسید
[ترجمه گوگل] نجات از مخزن نشت غیرممکن بود

(2) تعریف: the property that is saved in this way.
مترادف: scrap
متضاد: jettison

- The salvage was hauled to the shore.
[ترجمه ترگمان] The به ساحل کشیده می شد
[ترجمه گوگل] رستگاری به ساحل ربوده شد

(3) تعریف: the money that is paid to people who voluntarily help in such an effort.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: salvages, salvaging, salvaged
مشتقات: salvageable (adj.)
(1) تعریف: to save or rescue (all or part of something) from harm or destruction.
مترادف: recover, save
متضاد: jettison
مشابه: redeem, regain, rescue, retrieve

- We salvaged all we could from our home after the flood.
[ترجمه ترگمان] ما همه تونستیم از خونه - مون بعد از سیل، از خونه - مون فرار کنیم
[ترجمه گوگل] ما پس از سیل همه ما می توانیم از خانه مان نجات یابیم
- Much of the ship's cargo was salvaged from the wreckage.
[ترجمه ترگمان] قسمت زیادی از محموله کشتی از زیر آوار بیرون کشیده شده بود
[ترجمه گوگل] بسیاری از محموله کشتی از خرابکاری نجات یافتند
- After her crushing defeat, we doubted she could salvage her reputation.
[ترجمه ترگمان] بعد از شکست او، شک داشتیم که بتواند شهرتش را نجات دهد
[ترجمه گوگل] پس از شکست خردش، ما شک داشتیم که می تواند شهرتش را نجات دهد

(2) تعریف: to keep (the parts of something that remain intact after a destructive event) for later use.
مترادف: recover, save
مشابه: reclaim, recondition, rescue, retrieve

• act of saving, act of rescuing; act of saving a ship or its cargo from destruction; property that has been saved, rescued items
save from destruction, rescue
when you salvage things, you manage to save them, for example from a ship that has sunk, or from a building that has been destroyed.
salvage from wrecked ships or destroyed buildings consists of the things that are saved from them.
if you salvage something from a difficult situation, you manage to get something useful from it so that it is not a complete failure.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] انباراجسام قراضه، مازاد
[صنعت] تفکیک سالم از معیوب، مصرف مجدد ضایعات، بازیافت
[حقوق] نجات دادن کالا یا کشتی از خطر غرق شدن یا آتش سوزی، حق الزحمه ناجیان کالا و کشتی، کالا و کشتی نجات یافته
[نساجی] مصرف کردن ضایعات - از رده خارج کردن - خارج از رده - فرسوده - انبار ضایعات - انبار قطعات فرسوده

مترادف و متضاد

Synonyms: deliver, get back, glean, ransom, reclaim, recover, redeem, regain, restore, retrieve, salve


Antonyms: endanger, harm, hurt, injure, lose, waste


نجارت کسی از خطر (اسم)
salvage

نجات مال یا جان کسی (اسم)
salvage

مصرف مجدداشغال و زائد ر چیز (اسم)
salvage

از خطر نابودی نجات دادن (فعل)
salvage

نجات دادن (فعل)
rescue, salvage

save, rescue


جملات نمونه

1. salvage crew
گروه بازیابی

2. fetal salvage
نجات جنین

3. lung salvage
نجات ریه

4. the salvage from the beached ship laid on the dock
چیزهای رهانیده شده از کشتی به گل نشسته روی اسکله قرار داشتند.

5. a salvage operation
عملیات نجات،کار برای نجات آنچه که باقی مانده است

6. he was awarded a large salvage payment
پاداش هنگفتی به او دادند.

7. the house was burning and there was no time for the salvage of valuable carpets
خانه داشت می سوخت و وقت برای بیرون بردن فرش های گرانبها نبود.

8. All attempts to salvage the wrecked ship failed.
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش برای نجات کشتی شکسته شکست خورد
[ترجمه گوگل]تمام تلاش ها برای نابودی کشتی خراب شده شکست خورد

9. He wondered what he could do to salvage the situation.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که چه کاری می تواند انجام دهد تا موقعیت را نجات دهد
[ترجمه گوگل]او تعجب می کند که چه کاری می تواند انجام دهد تا وضعیت را نجات دهد

10. They managed to salvage only a few of their belongings from the fire.
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند چند تا از belongings را از آتش نجات دهند
[ترجمه گوگل]آنها موفق به نابودی تعدادی از وسایل خود از آتش شدند

11. Once the fire has died out, the salvage team will move in.
[ترجمه ترگمان]وقتی آتش خاموش شد، تیم نجات وارد عمل خواهد شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آتش خاموش می شود تیم تسلیحاتی حرکت می کند

12. Divers exploring the wreck managed to salvage some coins and jewellery.
[ترجمه ترگمان]دایورها با کاوش این لاشه توانستند چند سکه و جواهرات را نجات دهند
[ترجمه گوگل]غواصان در معرض خرابی موفق به نجات برخی از سکه ها و جواهرات

13. We only managed to salvage two paintings from the fire.
[ترجمه ترگمان]ما فقط تونستیم دوتا نقاشی رو از آتیش نجات بدیم
[ترجمه گوگل]ما فقط دو نقاشی از آتش را نجات دادیم

14. A salvage team had battled for five days to refloat the ship.
[ترجمه ترگمان]یک تیم نجات پنج روز به جنگ رفته بود تا کشتی را ترک کند
[ترجمه گوگل]یک تیم نجات برای پنج روز برای فروپاشی کشتی جنگید

15. They climbed up on the rock with their salvage.
[ترجمه ترگمان]با salvage از سنگ بالا رفتند
[ترجمه گوگل]آنها با صدمه زدن بر روی سنگ صعود کردند

16. She still hoped to salvage something from the wreckage of her marriage.
[ترجمه ترگمان]هنوز امید داشت چیزی را از لاشه ازدواج نجات دهد
[ترجمه گوگل]او هنوز امیدوار بود چیزی را از خراب شدن ازدواجش نجات دهد

He became rich salvaging torpedoed vessels.

از راه اوراق کردن کشتی‌های اژدر‌ خورده پول‌دار شد.


He was awarded a large salvage payment.

پاداش هنگفتی به او دادند.


material salvaged from crashed airplanes

موادی که از هواپیماهای سقوط کرده بدست آمده است


The house was burning and there was no time for the salvage of valuable carpets.

خانه داشت می‌سوخت و وقت برای بیرون بردن فرش‌های گرانبها نبود.


salvage crew

گروه بازیابی


The salvage from the beached ship laid on the dock.

چیزهای رهانیده شده از کشتی به گل نشسته روی اسکله قرار داشتند.


fetal salvage

نجات جنین


lung salvage

نجات ریه


a salvaged cancer patient

بیمار سرطانی درمان‌شده


اصطلاحات

a salvage operation

عملیات نجات، کار برای نجات آنچه که باقیمانده است


پیشنهاد کاربران

بازیافت

نجات بخش

در مورد حیوانات بیمار که قابل درمان نیستندیعنی خلاص کردن _ ارسال به کشتارگاه.

در مورد دارایی و مواد اولیه:
اوراق کردن،
از رده خارج کردن،
بازیابی و استفاده مجدد کردن،
مصرف مجدد

در صنعت اسقاط را بازیافت کردن و با تعمیرات و اصلاح تعمیر و به استفاده مجدد برگرداندن

حفظ کردن از آسیب و گزند، نجات دادن
save something from harm or ruin.

He didn't realized Tom had salvaged the woman's shopping bag of possessions

( بخش قابل استفادهٔ چیز اسقاط را ) در آورن

نجات دادن ( شهرت، مال و غیره )

1 ) The company is trying to ✳️salvage✳️ what's left of its reputation

2 ) US seeks Russian and Chinese support to ✳️salvage✳️ Iran nuclear deal


To save
To recover
To restore
To get back


احیا کردن

از خطر نابودی نجات دادن ( مثلا اشیا تاریخی زیر آب یا متعلقات فردی از یک آتش سوزی )

salvage ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: اموال بازگشته
تعریف: تمامی اموال شامل کشتی و بار و ملحقات مربوط به آن که در فرایند بازگردانی نجات داده میشود|||متـ . بازگشته


کلمات دیگر: