کلمه جو
صفحه اصلی

volatility


فراری، فراریت، قابلیت تبخیر

انگلیسی به فارسی

نوسان، بی‌ثبات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition or property of being volatile.

- The volatility of the stock market made investors wary.
[ترجمه مصطفی] نوسان بازار سهام سرمایه گذاران را نگران می کند
[ترجمه ترگمان] نوسانات بازار سهام سرمایه گذاران را محتاط ساخته بود
[ترجمه گوگل] نوسان بازار سهام سرمایه گذاران را آزار می دهد

• state of threatening to explode; fickleness; characteristic of memory which requires a constant electrical supply in order to keep the data from being erased (computers)

دیکشنری تخصصی

[خودرو] خاصیت بخار شدن یک سیل یا فراریت ان
[شیمی] فراریت
[کامپیوتر] فراری
[مهندسی گاز] فراریت، قدرت تبخیر موادنفتی
[نساجی] فراریت - بخار شوندگی
[پلیمر] فراریت

جملات نمونه

1. This volatility might be due to limited interest or to the sheer difficulty of trying to understand complicated political questions.
[ترجمه ترگمان]این نوسان ممکن است به دلیل علاقه محدود یا دشواری محض تلاش برای درک سوالات پیچیده سیاسی باشد
[ترجمه گوگل]این ناپایداری ممکن است به دلیل علاقه محدود یا به سختی تلاش برای درک مسائل پیچیده سیاسی باشد

2. That's an extreme example of the volatility, but it shows how brutal the market has been, analysts said.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران می گویند که این یک نمونه بسیار افراطی از نوسانات است، اما نشان می دهد که بازار چقدر بی رحم بوده است
[ترجمه گوگل]تحلیلگران می گویند این یک نمونه شدید از نوسان است، اما نشان می دهد که چگونه بازار بی رحم بوده است

3. For developing countries, volatility increased the direct impact on their domestic policies and plans.
[ترجمه ترگمان]برای کشورهای در حال توسعه، نوسان تاثیر مستقیمی بر سیاست ها و طرح های داخلی خود داشت
[ترجمه گوگل]برای کشورهای در حال توسعه، نوسانات تاثیر مستقیم بر سیاست ها و برنامه های داخلی آن ها را افزایش داد

4. The volatility of the top performers can take your breath away.
[ترجمه ترگمان]نوسانات مجریان برتر می تواند نفس شما را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]نوسان عملکرد بالا می تواند نفس شما را از بین ببرد

5. The volatility of the underlying bond futures fell to an annual rate of 95 percent.
[ترجمه ترگمان]نوسانات قیمت اوراق قرضه اساسی به نرخ سالانه ۹۵ درصد کاهش یافت
[ترجمه گوگل]نوسانات آتی اوراق قرضه پایه به میزان سالیانه 95 درصد کاهش یافت

6. The volatility and their non-guaranteed status do not sit comfortably with the official line linking the two benefits.
[ترجمه ترگمان]نوسان و وضعیت عدم تضمین آن ها به راحتی با خط رسمی ارتباطی که این دو منافع را به هم متصل می کند، قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]نوسان و وضعیت غیر تضمین شده آنها به راحتی با خط رسمی دو مزیت ارتباط برقرار نمی کند

7. Massive volatility of income combined with total security of principle is, in the long term, more traumatic than the reverse.
[ترجمه ترگمان]نوسانات عظیم درآمد همراه با امنیت کلی اصل، در دراز مدت، ضربه روحی بیشتری نسبت به معکوس دارد
[ترجمه گوگل]بی ثباتی عظیم درآمد همراه با امنیت کل اصل، در دراز مدت، آسیب پذیرتر از معکوس است

8. Volatility increased, and the extent as well as the direction of change became less predictable.
[ترجمه ترگمان]بی ثباتی افزایش یافت و تا آنجا که مسیر تغییرات کم تر قابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]نوسانات افزایش یافت، و میزان و همچنین جهت تغییر، کمتر قابل پیش بینی بود

9. While alliances are intended to reduce insecurity and volatility, they are also designed to increase the pressure on competitors.
[ترجمه ترگمان]در حالی که alliances برای کاهش ناامنی و نوسانات در نظر گرفته می شوند، آن ها برای افزایش فشار بر رقبا طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]در حالی که اتحادیه ها برای کاهش ناامنی و نوسان در نظر گرفته شده اند، همچنین برای افزایش فشار بر رقبا طراحی شده اند

10. The dignity of the law has met the volatility of Nature and has been forced to retreat.
[ترجمه ترگمان]منزلت قانون با تغییر طبیعت برخورد کرده و مجبور به عقب نشینی شده است
[ترجمه گوگل]شایستگی این قانون با بی ثباتی طبیعت مواجه شده است و مجبور به عقب نشینی است

11. The fundamental cause of higher volatility, however, is that dividend income is in decline.
[ترجمه ترگمان]اما علت اصلی نوسان بالاتر این است که درآمد سود سهام در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]با این وجود، علت اصلی نوسانات بالاتر، درآمد سود سهام در حال کاهش است

12. The nice thing about volatility is that it leaves hope for all the candidates going into Iowa on Feb.
[ترجمه ترگمان]نکته جالب در مورد نوسانات این است که تنها امید همه کاندیداها به آیووا در فوریه باقی می ماند
[ترجمه گوگل]چیز خوبی که در مورد نوسان است این است که امید را برای همه نامزدها در فوریه به آیووا سپری می کند

13. The volatility / uncertainty of sponsorship prejudices a continuous production flow of excellence.
[ترجمه ترگمان]نوسان \/ عدم قطعیت sponsorship ناشی از یک جریان تولید پیوسته برتری است
[ترجمه گوگل]بی ثباتی / عدم اطمینان از حمایت مالی، تولید مداوم جریان تعالی را تحت تأثیر قرار می دهد

14. It is the volatility of price of the underlying asset which makes it worthwhile to create the derivative asset.
[ترجمه ترگمان]این تغییر قیمت دارایی اصولی است که آن را برای ایجاد سرمایه مشتق ارزشمند می سازد
[ترجمه گوگل]این نوسان قیمت قیمت دارایی اساسی است که ارزش آن برای ایجاد دارایی مشتق شده است

پیشنهاد کاربران

نوسان

بی ثبات

پراکندگی ( نوسان پذیری قیمت )

نوسان ( اقتصاد )

تغییر

تلاطم

فراریت

فراریت ( در شیمی )

( وضعیت ) بی ثباتی - ناپایداری -
( شخص ) دمدمی مزاج


نوسان/نوسان قیمت

( اقتصاد و بازار سرمایه ) تلاطم، بی ثباتی

نوسانات

بی ثباتی

A majority of oil market analysts argue that a JCPOA success could destabilize oil and gas markets, increase price volatility
. . . افزایش فراریت/نوسان/ناپایداری/بی ثباتی قیمت

volatility ( شیمی )
واژه مصوب: فرّاریت
تعریف: خاصیتی در ماده که باعث می شود نقطۀ جوش پایین و فشار بخار بالا داشته باشد


کلمات دیگر: