کلمه جو
صفحه اصلی

saturated


معنی : خیس، اشباع شده، سیر شده
معانی دیگر : سیرا، سیرا شده، مالامال، سرشار، انبارده، آبچکان، (رنگ) مخلوط نشده با سفید، بی سفید، رنگ ناب، (شیمی) سیرشده

انگلیسی به فارسی

اشباع شده، سیر شده


اشباع شده، خیس، سیر شده


انگلیسی به انگلیسی

• completely soaked, filled to capacity

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اشباع - اشباع شده - ترکیب شده - مشبع
[مهندسی گاز] اشباع شده
[ریاضیات] اشباع شده، اشباع
[پلیمر] سیر شده، اشباع

مترادف و متضاد

خیس (صفت)
wet, bedraggled, soaked, soggy, saturated, sodden, wettish, soppy, sopped

اشباع شده (صفت)
saturated, sodden, saturant

سیر شده (صفت)
saturated

جملات نمونه

1. a saturated solution
محلول اشباع شده

2. my jacket was saturated with water
کت من خیس آب شده بود.

3. commercial advertisements have completely saturated the city
شهر از آگهی های تبلیغاتی کاملا اشباع شده است.

4. if you plunge a piece of cotton in water, it becomes saturated
اگر یک تکه پنبه را در آب فرو کنی اشباع می شود.

5. Fish oils are less saturated than animal fats.
[ترجمه ترگمان]روغن ماهی نسبت به چربی های حیوانی از چربی اشباع شده کم تر است
[ترجمه گوگل]روغن ماهی کمتر از چربی های حیوانی اشباع شده است

6. The grass had been saturated by overnight rain.
[ترجمه ترگمان]علف با باران شبانه پر شده بود
[ترجمه گوگل]چمن از باران شبانه اش پر شده بود

7. Our culture is saturated with television and advertising.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ ما از تلویزیون و تبلیغات اشباع شده است
[ترجمه گوگل]فرهنگ ما با تلویزیون و تبلیغات تبلیغ شده است

8. As the market was saturated with goods and the economy became more balanced, inflation went down.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بازار از کالاها اشباع شد و اقتصاد متعادل شد، تورم کاهش یافت
[ترجمه گوگل]همانطور که بازار با کالاهای اشباع شد و اقتصاد متعادل تر شد، تورم پایین آمد

9. Butter and cream contain a lot of saturated fats.
[ترجمه ترگمان]کره و کرم حاوی چربی های اشباع شده فراوانی هستند
[ترجمه گوگل]کره و کرم دارای مقدار زیادی چربی اشباع هستند

10. Since the US market has now been saturated, drug dealers are looking to Europe.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بازار آمریکا اکنون اشباع شده است، فروشندگان مواد مخدر به اروپا نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]از آنجا که بازار آمریکا در حال حاضر اشباع شده است، فروشندگان مواد مخدر به اروپا می روند

11. The films manufactured by Hollywood are saturated in the cinemas all over the world.
[ترجمه ترگمان]فیلم هایی که توسط هالیوود تولید می شوند در سراسر جهان در سینماها اشباع شده
[ترجمه گوگل]فیلم های تولید شده توسط هالیوود در سینما در سراسر جهان اشباع شده است

12. The market has been saturated with paintings like that.
[ترجمه ترگمان]بازار از نقاشی ها مثل این اشباع شده است
[ترجمه گوگل]بازار با نقاشی های مشابه پر شده است

13. The company claimed to have saturated the market for personal organizers .
[ترجمه ترگمان]این شرکت ادعا می کند که بازار را برای سازمان دهندگان شخصی اشباع کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت ادعا کرد که بازار را برای سازندگان شخصی اشباع کرده است

14. We lay on the beach, saturated in sunshine.
[ترجمه ترگمان]ما روی ساحل دراز کشیده بودیم و زیر نور خورشید خیس بودیم
[ترجمه گوگل]ما در ساحل قرار داریم، در آفتاب اشباع شده است

پیشنهاد کاربران

اندوده

آغشتن

Steeped, soaked, drenched

اشباع رنگ شده، پر رنگ شده ( در صفحه نمایشگرها )

آغشته شده

One of the earliest RFLP - based saturated genetic maps

saturated ( شیمی )
واژه مصوب: سیر‏شده
تعریف: ویژگی محلولی که مادۀ حل‏شده در آن در حدِ انحلال‏پذیری باشد|||متـ . اشباع شده


کلمات دیگر: