کلمه جو
صفحه اصلی

deflection


معنی : انحراف، شکست، انحناء، پیچش، انکسار، خم سازی
معانی دیگر : بیراهی، ورتابی، کژراهی، واخمش، خمش

انگلیسی به فارسی

انحنا، خم‌سازی، انحراف، پیچش


انکسار، شکست


انحراف، شکست، انکسار، پیچش، انحناء، خم سازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or fact of being deflected.
مشابه: diversion, glance

(2) تعریف: the amount or angle by which something is deflected.

(3) تعریف: in physics, the movement away from zero of the indicator of a measuring instrument.

• deviation, diversion, turning aside
a deflection is an action of making something go in a slightly different direction from the way in which it was going before.
a deflection is also the amount by which something is turned away from its original course or moved from its original position; a technical use in physics.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خیز - تغییر مکان - تغییر شکل دادن - افت و خیز - افت - پایین افتادگی - خمیدگی - واخمش - فلش - انحنا - اعوجاج - انحراف - واپیچی
[برق و الکترونیک] انحراف دادن - انحراف جابجایی باریکه ی الکترونی از مسیر مستقیم خود توسط میدان الکترو مغناطیسی یا الکتروستاتیکی .
[فوتبال] پیچ-خم سازی
[زمین شناسی] حیز، تغییرمکان، تغییر شکل، افت و خیز -خمیدگی، اعوجاج -انحراف -واپیچی، واخمش، فلش
[ریاضیات] انحناء، شکست، خیز، انحراف، کجی، انکسار، واخمش
[معدن] خمش مجاز (خدمات فنی)
[پلیمر] تاشدگی، انحراف

مترادف و متضاد

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

شکست (اسم)
fracture, deflection, break, washout, failure, reverse, defeat, setback, losing, breakage, defeasance, defeature, refraction, flunk, fizzle, plumper, unsuccess

انحناء (اسم)
deflection, wind, flexure, curvature, flexion, tortuosity, inflection, inflexion, deflexion, flection, incurvation

پیچش (اسم)
deflection, wrest, curvature, torsion, deflexion, intorsion

انکسار (اسم)
fracture, deflection, refraction, diffraction

خم سازی (اسم)
deflection, flexion, inflection, inflexion, deflexion, flection

جملات نمونه

1. heavenly bodies cause a deflection of light
اجرام سماوی موجب ایجاد شکست در نور می شوند.

2. The goal was scored with a deflection off the goalkeeper.
[ترجمه جم] گل با منحرف کردن دروازه بان به ثمر رسید.
[ترجمه ترگمان]گل با انحراف از دروازه بان بازی را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]هدف با انحراف دروازه بان گل زده شد

3. The smallest deflection of the missile could bring disaster.
[ترجمه جم] کوچکترین انحراف موشک میتوانست فاجعه ای به بار بیاورد.
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین انحراف از موشک می تواند فاجعه را به همراه داشته باشد
[ترجمه گوگل]کوچکترین انحراف از موشک می تواند منجر به فاجعه شود

4. The journalists were frustrated by her constant deflection of their questions.
[ترجمه جم] روزنامه نگاران با طفره رفتن او از سوالاتشان نا امید شدند.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران از انحراف مداوم سوالات آن ها ناامید شدند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران با انحراف مداوم خود از سوالاتشان ناامید شدند

5. Gentle probing brought deflection, anything stronger and the barriers came down.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی قوی تر و حصار به پایین سرازیر شد
[ترجمه گوگل]محاسبه دقیق باعث انحراف، هر چیزی قوی تر و موانع کاهش یافته است

6. These do not function as deflection devices but as startle displays.
[ترجمه ترگمان]این ها به عنوان ابزار انحراف عمل نمی کنند بلکه به عنوان نمایشگرهای startle عمل می کنند
[ترجمه گوگل]اینها به عنوان دستگاه انحراف عمل نمیکنند، بلکه به عنوان نمایشگرهای خرابکارانه عمل میکنند

7. I gave him a full deflection burst for good measure and then my ammunition ran out.
[ترجمه ترگمان]من به او یک انحراف کامل کامل دادم و سپس مهمات من به بیرون سرازیر شد
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری خوب او یک انفجار کامل را به او داد و سپس مهمات من فرار کردند

8. Deflection eye-spots are found in a wide variety of quite unrelated species.
[ترجمه ترگمان]نقاط چشم deflection در انواع گسترده ای از گونه های کاملا نامربوط یافت می شوند
[ترجمه گوگل]نقاط چشم انداز در انواع مختلفی از گونه های کاملا غیر مرتبط وجود دارد

9. The first needed a huge deflection off defender Chris Innes to elude keeper Gordon Marshall.
[ترجمه ترگمان]\"اولین مورد نیاز به انحراف از\" کریس ری - - ری - - ک - - ری - - س \"از من دوری کنه\"
[ترجمه گوگل]برای اولین بار نیاز به یک انحراف بزرگ از مدافع کریس Innes برای از دست دادن دروازه بان گوردون مارشال

10. It took a wicked deflection but goalkeeper Thomson brought off a superb save.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث انحراف wicked شد اما goalkeeper تامسون یک ذخیره فوق العاده را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]این یک انحراف بد را گرفت اما دروازه بان تامسون یک بازی فوق العاده را به ارمغان آورد

11. Detectors at different angles of deflection then receive particles of different mass.
[ترجمه ترگمان]Detectors در زوایای مختلف انحراف، ذرات جرم متفاوتی را دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]آشکارسازها در زاویه های مختلف انحراف بعد ذرات جرم مختلف را دریافت می کنند

12. The application of photothermal deflection spectroscopy technique to thin-layer chromatography has been studied.
[ترجمه ترگمان]کاربرد روش طیف سنجی deflection photothermal به کروماتوگرافی با لایه نازک مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]استفاده از روش اسپکتروسکوپی تغییر شکل فوتوترمالایی به کروماتوگرافی نازک لایه بررسی شده است

13. The problem of solving large deflection plate by the variational method is changed into that of solving systems of cubic algebraic equations with multi-unknown quantities.
[ترجمه ترگمان]مساله حل یک صفحه انحراف بزرگ با روش تغییرپذیری به روش حل معادلات جبری مکعبی با مقادیر چند مجهول، تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]مسئله حل صفحه بزرگ انحراف با روش variational به سیستم حل معادلات جبری دیفرانسیل با مقادیر چندگانه تبدیل شده است

14. This paper presents the constraint condition of wingtip deflection and the conversion formulas of wing section rigidity on the basis of combining theory with practice.
[ترجمه ترگمان]این مقاله شرط محدودیت انحراف wingtip و فرمول های تبدیل بخش بال را براساس ترکیب تئوری با عمل نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله شرایط محدودیت انحراف بالایی و فرمولهای تبدیل سختی بخش بال را بر اساس تئوری ترکیب با عمل ارائه می دهد

15. The result indicates a satisfied reconfiguration by horizontal deflection of the trust vector thruttle which is almost impossible by the oth. . .
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک پیکربندی مجدد راضی با انحراف افقی بردار اعتماد را نشان می دهد که تقریبا توسط the غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که تنظیم مجدد رادیو توسط انحراف افقی ترتیب بردار اعتماد است که توسط دوم غیرممکن است

Heavenly bodies cause a deflection of light.

اجرام سماوی موجب ایجاد شکست در نور می‌شوند.


پیشنهاد کاربران

خیز ( در رشته مکانیک )

تغییر شکل خمشی

خیز ( مهندسی عمران )

خیز ( تیر ) ، جابجایی ( تیر ) ، خمیدگی ( تیر )

انحراف


جهت دهی - انحراف

deflection ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: لمیدگی 1
تعریف: تغییر شکل دیواره و رویۀ تایر در تماس با جاده


کلمات دیگر: