1. We made a partial listing of the urgently needed supplies.
ما یک فهرست ناقص از لوازم مورد نیاز خیلی مهم تهیه کردیم
2. Macy's had a sale on a partial selection of its winter clothes.
میسی یک گلچین جزئی از لباس های زمستانی خود را به حراج گذاشت
3. Using only a partial amount of his great speed, Jim Ryun surpassed all the other runners.
جیم ریون تنها به کارگیری یک بخش جزئی از چالاکی خود، از همه دوندگان دیگر سبقت گرفت
4. partial differential equation
معادله با مشتق جزیی
5. partial dispersion
پاشندگی پاره ای
6. partial ionization
یونش پاری
7. partial paralysis
فلج ناقص
8. partial wave
پاره موج
9. a partial eclipse of the moon
مهگرفت (خسوف) ناقص
10. a partial evacuation of the city
تخلیه ی برخی از نقاط شهر
11. a partial solution
راه حل نسبی
12. a partial success
موفقیت ناتمام
13. the partial testimony of the friends of the accused
شهادت یکطرفه ی دوستان متهم
14. she is very partial to ice-cream
او خیلی بستنی دوست دارد.
15. a judge must be impartial and a partial judge belongs in prision
قاضی باید بی غرض باشد و قاضی سوگیر جایش در زندان است.
16. The general has ordered a partial withdrawal of troops from the area.
[ترجمه ترگمان]ژنرال دستور عقب نشینی جزئی نیروها را از این ناحیه صادر کرده است
[ترجمه گوگل]ژنرال دستور داد خروج جزئی از سربازان منطقه
17. He's partial to sporty women with blue eyes.
[ترجمه ترگمان]او به زنان sporty با چشمان آبی علاقه دارد
[ترجمه گوگل]او به زنان ورزشی با چشم آبی تقسیم شده است
18. I'm rather partial to red wine.
[ترجمه ترگمان]من تقریبا به شراب قرمز علاقه دارم
[ترجمه گوگل]من نسبت به شراب قرمز نسبتا جزئی هستم
19. He's partial to a glass of brandyafter dinner.
[ترجمه ترگمان]اون به یه لیوان شام brandyafter علاقه داره
[ترجمه گوگل]او بخشی از یک لیوان شام است
20. It was only a partial solution to the problem.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک راه حل نسبی برای مشکل بود
[ترجمه گوگل]این تنها یک راه حل جزئی برای این مشکل بود
21. I'm very partial to sweet foods.
[ترجمه ترگمان]من به غذاهای شیرین علاقه دارم
[ترجمه گوگل]من خیلی به غذاهای شیرین علاقه دارم
22. He has carried out a partial cabinet reshuffle.
[ترجمه ترگمان]او ترمیم جزئی کابینه را انجام داده است
[ترجمه گوگل]او یک مجلس کابینه جزئی را انجام داده است
23. I'm partial to a drink at bedtime.
[ترجمه ترگمان]موقع خواب به نوشیدنی احتیاج دارم
[ترجمه گوگل]من بخاطر وقت خواب نوشیدم
24. The information we have is inevitably partial.
[ترجمه ترگمان]اطلاعاتی که ما داریم به طور اجتناب ناپذیری جزئی است
[ترجمه گوگل]اطلاعات ما ناگزیر جزئی است