کلمه جو
صفحه اصلی

lining


معنی : خط کشی، لنت، تودوزی، استر، استر دوزی، استری
معانی دیگر : آستر، مغزی، فراویز، سجاف، پارچه ی آستری، (چرم یا کاغذ و غیره) آستری

انگلیسی به فارسی

استر، استر دوزی، خط کشی، تودوزی


پوشش، لنت، تودوزی، استر، خط کشی، استر دوزی، استری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a layer of tissue or other material covering the inside of something.

- the stomach lining
[ترجمه ترگمان] لبه معده
[ترجمه گوگل] پوشش معده
- the lining of a coat
[ترجمه ترگمان] آستر پالتو
[ترجمه گوگل] پوشش یک کت

(2) تعریف: the act of providing something with an inner layer.
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of making lines.

(2) تعریف: a design or decoration composed of lines.

(3) تعریف: the act of making such a pattern.

• coating on an inside surface; material used to line an inside surface
a lining is a material attached to the inside of something such as a piece of clothing, to make it warmer or more comfortable, or to protect it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پوشش - روکش - آسترکشی - روکوب
[زمین شناسی] پوشش، روکش
[نساجی] آستر - لفافه - آستری - آستر لباس - آستر دوزی - لنت ترمز و کلاچ
[ریاضیات] کفی، لنت ترمز، لنت
[معدن] آستر (نگهداری)
[آب و خاک] پوشش بدنه، پوشش جدار

مترادف و متضاد

خط کشی (اسم)
lineation, lining

لنت (اسم)
lining

تودوزی (اسم)
lining

استر (اسم)
lining

استر دوزی (اسم)
lining

استری (صفت)
lining

جملات نمونه

1. brake lining
لنت ترمز

2. she uses thick lining to plump out the skirt
او برای پف دار شدن دامن از آستر ضخیم استفاده می کند.

3. every cloud has a silver lining
در نومیدی بسی امید است

4. a coat with a very soft and warm fur lining
پالتو با آستر خز بسیار نرم و گرم

5. One lining broken, the whole chain is broken.
[ترجمه ترگمان] یکی از lining شکسته، کل زنجیره از بین رفته
[ترجمه گوگل]یک لنت شکسته، کل زنجیر شکسته است

6. Every cloud has a silver lining.
[ترجمه ترگمان]هر ابر یک آستر نقره دارد
[ترجمه گوگل]هر ابری یک آستر نقره ای دارد

7. A chain is no stronger than its weakest lining.
[ترجمه ترگمان]زنجیر از ضعیف ترین آستر آن قوی تر نیست
[ترجمه گوگل]زنجیره ای قوی تر از ضعیف ترین پوشش آن نیست

8. As they say, every cloud has a silver lining. We have drawn lessons from the decisions taken.
[ترجمه ترگمان]همانطور که می گویند، هر ابر پوشش نقره ای دارد ما از تصمیمات گرفته شده درس گرفته ایم
[ترجمه گوگل]همانطور که می گویند، هر ابر دارای یک پوشش نقره ای است ما از تصمیمات گرفته شده درس گرفته ایم

9. The solid rank of police officers lining the courtroom opened to let them pass.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از افسران پلیس صف دادگاه را باز کرده اند تا اجازه عبور دهند
[ترجمه گوگل]ستون محکم افسران پلیس که جلوی دادگاه را باز کردند، به آنها اجازه دادند

10. Moss makes an attractive lining to wire baskets.
[ترجمه ترگمان]ماس یه آستر جذاب برای سبدهای سیمی درست میکنه
[ترجمه گوگل]مچه یک پوشش جذاب را به سبد های سیم می دهد

11. Aspirin can ulcerate the stomach lining.
[ترجمه ترگمان]آسپرین می تواند شکم را تمیز کند
[ترجمه گوگل]آسپرین می تواند بر روی معده بوجود آورد

12. Some painkilling drugs can irritate the lining of the stomach.
[ترجمه ترگمان]بعضی از داروها می توانند شکم معده را تحریک کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از مواد مخدر ممکن است باعث تخریب معده شوند

13. The fall in inflation is the silver lining of the prolonged recession.
[ترجمه ترگمان]کاهش تورم، پوشش نقره ای رکود اقتصادی طولانی مدت است
[ترجمه گوگل]کاهش تورم، پوشش نقره ای از رکود طولانی مدت است

14. The lining of my coat is torn.
[ترجمه ترگمان]آستر کت من پاره شده
[ترجمه گوگل]پوشش کت من پاره شده است

15. The coat has a detachable lining.
[ترجمه ترگمان]پوشش یک لایه نازک دارد
[ترجمه گوگل]پوشش دارای یک پوشش قابل جدا شدن است

16. Bob Dylan is lining up a two-week UK tour for the New Year.
[ترجمه ترگمان]باب دیلن (باب دیلن)یک تور دو هفته ای در بریتانیا برای سال نو برگزار می کند
[ترجمه گوگل]باب دیلن یک تور دو هفته ای انگلستان را برای سال نو تشکیل می دهد

a coat with a very soft and warm fur lining

پالتو با آستر خز بسیار نرم و گرم


پیشنهاد کاربران

پوشش

صف آرایی

بافت پوششی

حبابک در شش ( پزشکی )

پوششی

خودرو: لنت

دامپزشکی و علوم دامی
پوشاندن ( بافت شناسی )

lining ( مهندسی بسپار )
واژه مصوب: آستر 2
تعریف: لایه‏ای ضخیم از مواد نسوز در داخل کوره‏ها و پاتیل ها و ظرف هایی که در معرض حرارت زیاد قرار می‏گیرند


کلمات دیگر: