کلمه جو
صفحه اصلی

sedimentation


معنی : ته نشینی، لایه گذاری، رسوب سازی، درزگیری، عمل یا فعالیت رسوبی، لای گیری
معانی دیگر : نهشت سازی، ته نهشت سازی

انگلیسی به فارسی

رسوب سازی، لای گیری، ته نشینی، درزگیری، لایه گذاری


رسوب گذاری، ته نشینی، رسوب سازی، درزگیری، عمل یا فعالیت رسوبی، لای گیری، لایه گذاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the accumulating or depositing of sediment.

• accumulation of deposits, accumulation of sediment

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ته نشینی
[عمران و معماری] تهنشینی - رسوب گذاری
[مهندسی گاز] رسوبسازی، درزگیری
[زمین شناسی] ته نشین، نهشت، ته‎نشینی، رسوب گذاری
[نساجی] رسوب دادن - رسوب سازی - ته نشین کردن
[خاک شناسی] رسوبگذاری

مترادف و متضاد

ته نشینی (اسم)
precipitation, settlement, alluvion, sedimentation, sink, illuviation

لایه گذاری (اسم)
sedimentation, padding

رسوب سازی (اسم)
sedimentation

درزگیری (اسم)
sedimentation

عمل یا فعالیت رسوبی (اسم)
sedimentation

لای گیری (اسم)
sedimentation

جملات نمونه

1. In consequence the use of sedimentation columns or tubes to determine the fall velocities of sediment particles has become very popular.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه استفاده از ستون های رسوب و یا لوله ها برای تعیین سرعت سقوط ذرات رسوب بسیار محبوب شده است
[ترجمه گوگل]در نتیجه استفاده از ستون ها یا لوله های رسوب گذاری برای تعیین سرعت سقوط ذرات رسوب بسیار محبوب شده است

2. The sedimentation rate is elevated in 90-95 % of these patients and when above 50 Westergren helps confirm the diagnosis.
[ترجمه ترگمان]میزان رسوب در ۹۰ - ۹۵ % از این بیماران قرار گرفته و هنگامی که بالای ۵۰ Westergren به تایید تشخیص کمک می کند
[ترجمه گوگل]میزان رسوب دهی در 90 تا 95 درصد از این بیماران افزایش می یابد و زمانی که بیش از 50 وسترگرن به تشخیص تشخیص کمک می کند

3. Complex fluctuations in the sedimentation rates and modal proportions are possible.
[ترجمه ترگمان]نوسانات پیچیده در سرعت ته نشینی و نسبت های مودال، امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]نوسانات پیچیده در میزان رسوب و نسبت مودال امکان پذیر است

4. Sedimentation goes on all the time, for ever moving from place to place, for ever cannibalising itself.
[ترجمه ترگمان]sedimentation همیشه در حال حرکت است، چون همیشه از جایی به محل دیگر می رود، برای همیشه
[ترجمه گوگل]رسوب گذاری همیشه در حال گذر است، برای همیشه از محل به مکان حرکت می کند، تا همیشه خود را از بین ببرد

5. If we really had continuous sedimentation then there would surely be no bedding planes at all.
[ترجمه ترگمان]اگر ما واقعا ته نشین شده بودیم، مطمئنا هیچ هواپیمای باری وجود نداشت
[ترجمه گوگل]اگر واقعا سدیم مستمر داشته باشیم، مطمئنا هیچ هواپیمای مادری نخواهیم داشت

6. Discrete sedimentation events are predicted each time the concentration exceeds the critical value.
[ترجمه ترگمان]رویداده ای رسوب گسسته در هر زمانی پیش بینی می شوند که غلظت از مقدار بحرانی تجاوز می کند
[ترجمه گوگل]رویدادهای رسوب گسسته هر بار غلظت بیش از مقدار بحرانی پیش بینی می شود

7. Complete blood count and erythrocyte sedimentation rate were regularly measured at clinic visits.
[ترجمه ترگمان]میزان رسوب کامل شده و سرعت ته نشینی نیز به طور منظم در بازدیدهای کلینیک اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]شمارش کامل خون و میزان رسوب دهی ادرار به طور منظم در بازدیدکنندگان کلینیک انجام می شود

8. These criticisms include major ecological changes, reservoir sedimentation and the uprooting of large numbers of people.
[ترجمه ترگمان]این انتقادات شامل تغییرات اساسی اکولوژیکی، ته نشین شدن ذخایر و ریشه کن شدن تعداد زیادی از مردم می شود
[ترجمه گوگل]این انتقادها شامل تغییرات عمده زیست محیطی، رسوب مخزن و از بین بردن تعداد زیادی از مردم است

9. Simultaneously, sedimentation occurred at the base, as in previous experiments, so the mean concentration decreased with time.
[ترجمه ترگمان]همزمان، ته نشین شدن در پایه، مانند آزمایش ها قبلی، رخ داد، بنابراین غلظت متوسط با زمان کاهش یافت
[ترجمه گوگل]همزمان، رسوب گذاری در پایه، همانطور که در آزمایشات قبلی انجام شد، انجام شد، بنابراین میانگین غلظت با زمان کاهش می یابد

10. Yet sedimentation and disappearing marshes alone can not explain the thickening of the bay's waters and its desultory humours.
[ترجمه ترگمان]با این حال، رسوب سازی و مرداب ناپدید می شود، و تنها چیزی که موجب thickening آب های خلیج می شود و خلق و خوی desultory
[ترجمه گوگل]با این حال، رسوبات و ناپدید شدن جنگلها به تنهایی نمیتوانند ضخیم شدن آبهای خلیج و طوفانهای آن را توضیح دهند

11. Such conditions are commonly associated with deltaic sedimentation which along the Gulf Coast attain thicknesses of 50, 000 feet.
[ترجمه ترگمان]چنین شرایطی معمولا همراه با ته نشین شدن deltaic است که در امتداد ساحل خلیج به ضخامت ۵۰ هزار فوت می رسد
[ترجمه گوگل]چنین شرایطی معمولا با رسوبات دلتا همراه است که در امتداد سواحل خلیج فارس با ضخامت 50، 000 فوت می رسد

12. Erythrocyte sedimentation rate; Automatic ESR analyzer; Relevance.
[ترجمه ترگمان]سرعت ته نشینی erythrocyte؛ تحلیل گر ESR اتوماتیک؛ ارتباط
[ترجمه گوگل]سرعت رسوب گلبول قرمز؛ تجزیه کننده خودکار ESR؛ ارتباط

13. So it is reliable to determine erythrocyte sedimentation rate through heparin anticoagulant.
[ترجمه ترگمان]بنابراین می توان میزان رسوب erythrocyte را از طریق heparin anticoagulant تعیین نمود
[ترجمه گوگل]بنابراین تعیین میزان رسوب ادرار از طریق ضد انعقاد هپارین قابل اعتماد است

14. During the experimental process, the viscosity, sedimentation capacity, relative coagulant hydrophobicity, and mixed liquor filterability of the sludge are periodically monitored.
[ترجمه ترگمان]در طول فرآیند تجربی، ویسکوزیته، ظرفیت رسوب، آبگریزی نسبی نسبی، و نوشیدن مشروبات ترکیبی از لجن به صورت دوره ای نظارت می شود
[ترجمه گوگل]در طول فرآیند آزمایش، ویسکوزیته، ظرفیت رسوب، هیدروفوبیت نسبی هموگلان و فیلتراسیون لجن مخلوط لجن به صورت دوره ای کنترل می شوند

15. Twelve patients with clinically active disease had normal erythrocyte sedimentation rate values; all of these had raised scan score.
[ترجمه ترگمان]دوازده بیمار مبتلا به بیماری فعال بالینی دارای مقادیر سرعت رسوب نرمال erythrocyte بودند؛ همه اینها نمره اسکن شده بودند
[ترجمه گوگل]دوازده بیمار مبتلا به بیماری بالینی فعال دارای مقادیر میزان رسوب اریتروسیت طبیعی بودند همه این امتیازات اسکن را افزایش داده بودند

پیشنهاد کاربران

رسوب گذاری

sedimentation ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: رسوب گذاری
تعریف: فرایند تشکیل یا تجمع رسوب به صورت لایه های مختلف

بیوشیمی : ضریب رسوب گذاری


کلمات دیگر: