کلمه جو
صفحه اصلی

variation


معنی : تغییر، دگرگونی، اختلاف، ناپایداری، بی ثباتی، تغییر پذیری
معانی دیگر : دگرسانی، وابر، جزانی، دگرش، تنوع، گوناگونی، (ریاضی) وردش، میزان تغییر، (عقربه ی قطب نما) چامگوشه (رجوع شود به: declination)، نوع متفاوت، دگرسانه، (نجوم) زاویه ی انحراف، انحراف از مدار، پرگاره گریزی، (رقص باله) رقص انفرادی، تک رقص، تک وشت، (زیست شناسی) وردایی، وردش، ناهمدیسی، (زیست شناسی) سازواره ی ناهمدیس، ورداواره، (موسیقی - تکرار آهنگ با تغییرات جزئی) دگرآوایی، وابسته به تغییر و دگرگونی

انگلیسی به فارسی

اختلاف، دگرگونی، تغییر، ناپایداری، بی ثباتی،تغییرپذیری، وابسته به تغییر و دگرگونی


تغییر


تغییر، اختلاف، دگرگونی، تغییر پذیری، ناپایداری، بی ثباتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: variational (adj.)
(1) تعریف: the act or process of varying, or the state or condition of being varied; change; changeability.
مترادف: change, changeability, vicissitude
مشابه: alteration, amendment, change, fluctuation, variance, variety

- During the spring, there is a great deal of variation in the temperature.
[ترجمه ترگمان] در طول بهار، تنوع زیادی در دما وجود دارد
[ترجمه گوگل] در طول بهار، تغییرات زیادی در درجه حرارت وجود دارد

(2) تعریف: a slightly different form or version of something, such as an artistic work.
مترادف: adaptation
مشابه: alteration, conversion, modification, variant, version

- This story is a variation of a well-known folk tale.
[ترجمه ترگمان] این داستان یک تغییر از یک داستان معروف محلی است
[ترجمه گوگل] این داستان تنوع داستان عامیانه مشهور است

(3) تعریف: the degree to which something varies; amount of change or difference.

• act or instance of varying; degree of diversity; change; modified version (as of a musical piece); deviation
a variation on something is the same thing presented in a slightly different form.
a variation is also a change or slight difference in a level, amount, or quantity.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تغییر
[برق و الکترونیک] تغییر
[مهندسی گاز] تغییر، اختلاف، انحراف
[زمین شناسی] وردش، تغییر، گوناگونی - واگرایی یا دگرسانی در خصوصیات ساختمانی یا عملکردی یک زیستمند از آنهایی که به عنوان مخصوص یا ویژه گروهی در نظر گرفته می شود که به آن متعلق است. نیز ببینید: وردا یا متغیر.
[صنعت] تغییرات
[نساجی] تفاوت - تغییر
[ریاضیات] تغییر
[آمار] تغییر

مترادف و متضاد

تغییر (اسم)
change, shift, alteration, conversion, variation, mutation, commutation, fluctuation, innovation, vicissitude

دگرگونی (اسم)
change, alteration, variation, mutation, transformation, metamorphosis, catabolism, vicissitude, contrariety, metabolism, shakeup

اختلاف (اسم)
friction, quarrel, cross, discord, division, variation, disagreement, difference, schism, schismatism, scissoring, variance, disparity, discrepancy, dissension, versatility, inequality, mean square deviation

ناپایداری (اسم)
transience, variation, evanescence, inconstancy

بی ثباتی (اسم)
tergiversation, transience, variation, fluctuation, inconsistency, mutability, inconstancy, instability

تغییر پذیری (اسم)
variation, pliancy, mutability, variability

difference; alternative


Synonyms: aberration, abnormality, adaptation, alteration, bend, break, change, contradistinction, contrast, curve, deflection, departure, departure from the norm, deviation, digression, discrepancy, disparity, displacement, dissimilarity, dissimilitude, distinction, divergence, diversification, diversity, exception, fluctuation, inequality, innovation, modification, mutation, novelty, shift, swerve, turn, unconformity, variety


Antonyms: agreement, root, similarity, source


جملات نمونه

1. variation of curve
وردش منحنی

2. the limits of barometric variation
حدود دگرسانی بارومتری

3. The businesses showed a dramatic variation in how they treated their staff.
[ترجمه ترگمان]کسب و کارها تغییرات چشمگیری در نحوه برخورد آن ها با کارکنان خود نشان دادند
[ترجمه گوگل]کسب و کار ها تغییرات قابل توجهی در نحوه برخورد با کارکنان خود نشان دادند

4. The prices for food are subject to variation.
[ترجمه ترگمان]قیمت مواد غذایی متغیر است
[ترجمه گوگل]قیمت غذا به تنهایی متغیر است

5. This delicious variation on an omelette is quick and easy to prepare.
[ترجمه ترگمان]این تغییر خوش مزه روی املت خیلی سریع و آسان است
[ترجمه گوگل]این تنوع خوشمزه برای املت سریع و آسان برای آماده سازی است

6. The regulation allows of no variation.
[ترجمه ترگمان]این مقررات هیچ تغییری را مجاز نمی کند
[ترجمه گوگل]مقررات اجازه هیچ تغییری را نمی دهد

7. Currency exchange rates are always subject to variation.
[ترجمه ترگمان]نرخ تبدیل ارز همواره تابع تغییرات است
[ترجمه گوگل]نرخ ارز همیشه در معرض تنوع است

8. There is considerable variation in ability across the range.
[ترجمه ترگمان]تنوع قابل توجهی در توانایی در محدوده وجود دارد
[ترجمه گوگل]تنوع قابل توجهی در توانایی در سراسر محدوده وجود دارد

9. She is studying language variation across the social range.
[ترجمه ترگمان]او در حال مطالعه تنوع زبانی در گستره اجتماعی است
[ترجمه گوگل]او در حال بررسی تنوع زبان در محدوده اجتماعی است

10. Variation among humans is limited to the possible permutations of our genes.
[ترجمه ترگمان]تنوع در انسان ها محدود به جایگشت ممکن ژن های ما است
[ترجمه گوگل]تنوع در میان انسان ها به تغییرات احتمالی ژن های ما محدود می شود

11. There is very little melodic variation in the piece.
[ترجمه ترگمان]تنوع بسیار کمی در این قطعه وجود دارد
[ترجمه گوگل]تنوع ملودیک بسیار کمی در قطعه وجود دارد

12. The survey found a wide variation in the prices charged for canteen food.
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی، تنوع گسترده ای را در قیمت غذا برای غذا به دست آورد
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی تغییرات زیادی را در قیمت های غذای سنتی نشان داد

13. There is little variation by sex or social class in these attitudes.
[ترجمه ترگمان]تغییر کمی در رفتار جنس یا اجتماعی در این نگرش ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این نگرش های جنسیتی یا طبقه اجتماعی کمی متفاوت است

14. There is a great deal of variation among the responses.
[ترجمه ترگمان]تنوع زیادی در پاسخ ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]در میان پاسخ ها تفاوت زیادی وجود دارد

15. There may be a variation of plus or minus 5% in the prices that are quoted.
[ترجمه ترگمان]ممکن است تغییرات مثبت یا منفی ۵ % در قیمت نقل شده وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است تغییرات مثبت یا منفی 5٪ در قیمت هایی که نقل می شود وجود داشته باشد

minor variations

تغییرات جزئی


the limits of barometric variation

حدود دگرسانی بارومتری


great variations in speed

اختلاف زیاد در سرعت


variation of curve

نوسان منحنی


variational equation

معادله‌ی تغییر


پیشنهاد کاربران

تنوع گوناگونی

انواع

تفاوت


اقتباس

Plastic has many natural variations and the first artificial plastic developed in England
پلاستیک ها تغییرات طبیعی زیادی دارند. اولین پلاستیک مصنوعی در کشور انگلستان تولید شده بود.

تغیّر

شکرآب

تغییرات تغییر =change

نوع، گونه، شکل متفاوت

variation
این واژه ایرانوویچی یا هندواروپایی است :
آلمانی : werden = شُدَن
پارسی : گَردِش
گردِش در پارسی میانه وَردِش لفزیده میشده است.
گردش از هالت و گونه گی به هالت و گونه ای دیگری درآمدن است.

واریانس

وَردِش، گردش - فارسی میانه ( پارسیک یا پارسیگ ) -
variation از فارسی گرفته شده است!
از مصدر وَردیدَن
معنی: دگرگون، تغییر، دگرش - چگونگی، حالت
مانند: وَردِش های واژه!

متغیرها

تغییریافته

اختلاف - تغییر - گردش - گونه

variation ( noun ) = اختلاف/تغییر، نوسان، گوناگونی/گونه، نوع، شکل/موسیقی واریاسیون ( تکرار یک ملودی ساده به صورت متفاوت و پیچیده ) /

Definition = تغییر در مقدار یا سطح یا کیفیت/چیزی که با فرم یا آرایش معمول کمی متفاوت باشد/یکی از چندین آهنگ کوتاه که بر اساس همان آهنگ ساده ساخته شده اند ، اما با آن و سایر آهنگ ها متفاوت هستند/یک تغییر نیز یک تفاوت است ، یا چیزی که با نوع دیگر آن کمی متفاوت است/

Piano/ Orchestral variations = واریاسیونهای پیانو/اکستری
Clear variation = تفاوت آشکار
Be subject to variation = دستخوش نوسان بودن

examples :
1 - Prices have not shown much variation this year
امسال قیمت ها نوسان ( تغییر ) زیادی نداشته اند
2 - Currency exchange rates are always subject to variation
نرخ ارز همیشه دستخوش نوسان است
3 - The dial records very slight variations in pressure
عقربه مقدار فشار را در حد نوسانات بسیار ناچیز ثبت می کند.
4 - Picasso painted several variations on this theme
پیکاسو اشکال متفاوتی از این موضوع را به تصویر کشیده است
5 - A set of variations on a theme by Mozart
مجموعه ای از واریاسیونهای موزارت در مورد یک موضوع
6 - Unemployment rates among white - collar workers show much less regional variation than corresponding rates among blue - collar workers.
نرخ بیکاری در بین کارگران یقه سفید اختلاف منطقه ای بسیار کمتری نسبت به نرخ های مربوط به کارگران یقه آبی نشان می دهد.
7 - The medical tests showed some variation in the baby's heart rate.
آزمایش های پزشکی برخی از تغییرات را در ضربان قلب کودک نشان داد.
8 - There are wide variations in the way pensioners have benefited
در نحوه بهره مندی مستمری بگیران از سیستم نوسانات زیادی وجود دارد.
9 - Her movies are all variations on the same theme.
فیلم های او همه در یک موضوع متفاوت هستند.
10 - Unemployment rates for individual counties are not adjusted for seasonal variations.
نرخ بیکاری برای هر شهرستان برای تغییرات فصلی اصلاح نمی گردد.


در زبان پارسی میانه، کارواژه های ( وَشتن، وَردیدن ) با بُن کنونیِ ( وَرد ) را داشته ایم.
همچنین در زبان پارسی میانه، کارواژه ( وَردینیدن ) را که همان ( ورداندن ) در پارسیِ کنونی می باشد، داشته ایم ( متعدی ) .
وَشتن، وردیدن به معنایِ ( تغییر یافتن، گردیدن ) است.
وَردینیدن ( پارسی میانه ) یا وَرداندن ( پارسی کنونی ) به معنای ( تغییر دادن، گرداندن، چرخاندن ) می باشد.
variant = وَردا ( وَرد ( بُن کنونیِ وَردیدن ) /آ ( پسوند صفت فاعلی ساز )
پسوندِ آ به بُن کنونی می چسبد و صفت فاعلی می سازد بمانند جویا، کوشا، بینا، شنوا، وَردا
invariant = ناوَردا
variation = وَردِش
invariance = ناوَردایی
و. . .

گستره


کلمات دیگر: