کلمه جو
صفحه اصلی

reference


معنی : عطف، باز گشت، ارجاع، مراجعه، رجوع، کتاب بس خوان
معانی دیگر : برگشت، پس گشت، بازبرد، پس گشتن، پس گشتگی، بازبردگی، مرجع، پس گشتگاه، بازگشتگاه، برگشتگاه، معرف، توصیه کننده، سفارش کننده، معرفی نامه، توصیه نامه، نامه ی سفارشی، اشاره، (در نامه ی اداری و غیره) عطف، شماره ی عطف، (کتاب و غیره را) دارای پس گشت کردن، مرجع دادن، بازگشت نامه دار کردن، پس گشت نامه دار کردن، پس گشتی، رجوعی، عطفی، منبع، سرچشمه، علامت اشاره (reference mark هم می گویند)، کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره

انگلیسی به فارسی

مراجعه، رجوع، کتاب بس خوان، بازگشت، عطف، کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره


ارجاع، مرجع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of referring.
مترادف: referral
مشابه: relation

(2) تعریف: an allusion.
مترادف: allusion, mention

(3) تعریف: a source of information.
مترادف: authority, source
مشابه: resource

- She is a good reference on computer matters.
[ترجمه ترگمان] او یک مرجع خوب در مورد مسائل کامپیوتر است
[ترجمه گوگل] او مرجع خوبی در مورد مسائل کامپیوتری است
- We go to the library to look up references.
[ترجمه حمید] ما به کتابخانه میرویم تا منابع را بیابیم.
[ترجمه ترگمان] ما به کتابخانه رفتیم تا به منابع نگاه کنیم
[ترجمه گوگل] ما به کتابخانه برویم تا منابع را جستجو کنیم

(4) تعریف: one who recommends another for a position or job.

(5) تعریف: a footnote or other direction to information in a book or scholarly paper.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: references, referencing, referenced
(1) تعریف: to provide (a book or paper) with footnotes or other references.
مشابه: document

(2) تعریف: to allude to; direction the attention to.
مترادف: advert to, allude to, mention, refer to, touch on
مشابه: cite, name, quote

• comment, remark; ascription, relation; mention, allusion; regard; note that directs a reader to another source of information; supporting evidence taken from another book or publication
add a footnote, place a note that directs readers to another source of information (in a book, journal, etc.)
if you make a reference to someone or something, you talk about them or mention them; a formal use.
reference is also the act of referring to someone or something for information.
a reference is also something such as a number or a name that tells you where you can obtain information.
reference materials, works, or libraries are ones which you consult when you need specific information about a particular subject.
you use `with reference to' to indicate who or what you are referring to; a formal expression.
a reference is a letter written by someone who knows you, which describes your character and abilities, and that you need in order to be able to do something, such as apply for a job.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مبدا - مبنا - منبع - مبنای مراجعه
[برق و الکترونیک] قراردادی، مرجع، مبنا
[مهندسی گاز] مراجعه، بازگشت، عطف
[حقوق] اشاره، رجوع مراجعه، ارجاع، عطف، مرجع، مأخذ، شرط ارجاع به داوری (در قراردادها)، ارجاع به داوری
[ریاضیات] مرجع، مراجعه، کتاب مرجع، رجوع، مرجع، عطف، مراجعه، معیار، نمونه، اشاره، مدرک
[آب و خاک] مرجع، مبنای مراجعه

مترادف و متضاد

عطف (اسم)
inclination, affection, conjunction, sympathy, turning, reference, turning point, bending

باز گشت (اسم)
recess, reflection, reference, return, recurrence, comeback, reflexion, recidivism, recession, recursion

ارجاع (اسم)
order, reference, errand, comission

مراجعه (اسم)
reference, recourse, returning, resort, referral, remarrying a divorced woman

رجوع (اسم)
reference, reversion, respect, referral

کتاب بس خوان (اسم)
reference

remark, citation


Synonyms: advertence, allusion, associating, attributing, bringing up, connecting, hint, implication, indicating, innuendo, insinuation, mention, mentioning, note, plug, pointing out, quotation, relating, resource, source, stating


testimonial of good character


Synonyms: certificate, certification, character, credentials, endorsement, good word, recommendation, tribute


printed matter with information


Synonyms: archives, cyclopedia, dictionary, encyclopedia, evidence, source, thesaurus, writing


جملات نمونه

reference to an almanac

پس‌گشت (رجوع) به سالنامه


1. reference to an almanac
پس گشت (رجوع) به سالنامه

2. reference to your letter dated december ten
عطف به نامه ی مورخ دهم دسامبر شما

3. reference book
کتاب مرجع،کتاب پس گشت،پس گشت نامه،بازگشت نامه

4. a reference point
نقطه ی عطف پس گشت

5. his reference to turkmanchai was the clincher that reconciled the two sides
اشاره ی او به ترکمانچای نکته ی قاطعی بود که منجر به آشتی دو طرف شد.

6. standard reference books
کتاب های مرجع معتبر

7. in reference to
در اشاره به،عطف به،بازگشت به

8. make reference to
اشاره کردن به،عطف کردن به،بازگشت دادن به

9. ahmad made no reference to his debt
احمد اشاره ای به بدهی خود نکرد.

10. he elided any reference to the charges against himself
او هر گونه اشاره به اتهامات نسبت به خودش را از قلم انداخت.

11. they omitted all reference to his prison record
هرگونه اشاره به سابقه ی زندان رفتن او را حذف کردند.

12. who is your reference for this job?
معرف شما برای این شغل کیست ؟

13. the report was filed for future reference
گزارش برای مراجعه ی بعدی (پس گشت بعدی) بایگانی شد.

14. items are arranged alphabetically for ease of reference
برای تسهیل پس گشت (رجوع) اقلام به ترتیب الفبا تنظیم شده است.

15. We are writing with reference to your letter of October 2 199
[ترجمه ترگمان]ما در حال نوشتن با اشاره به نامه شما از ۲ اکتبر ۱۹۹ هستیم
[ترجمه گوگل]ما با اشاره به نامه ای از اکتبر 199 اکتبر نوشتیم

16. I keep my reference books near my desk for convenience.
[ترجمه ترگمان]کتاب های مرجع را کنار میزم نگه می دارم تا راحت باشم
[ترجمه گوگل]من کتابهای مرجع خود را برای راحتی در کنار میزم نگه دارم

17. They could find no further reference to Mr LaMotte in the records.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ اشاره ای به آقای LaMotte در سوابق نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها نمیتوانند مروری بر آقای لاموت در پرونده پیدا کنند

18. Our charges are calculated by reference to an hourly rate.
[ترجمه ترگمان]هزینه های ما با توجه به نرخ ساعتی محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]هزینه های ما با ارجاع به نرخ ساعتی محاسبه می شود

19. He works for a company that publishes reference books.
[ترجمه ترگمان]او برای شرکتی کار می کند که کتاب های مرجع منتشر می کند
[ترجمه گوگل]او برای یک شرکت که کتاب مرجع را چاپ می کند، کار می کند

20. Avoid any reference to his illness.
[ترجمه ترگمان]از هرگونه ارجاع به بیماری خود اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]اجتناب از هر گونه اشاره به بیماری او

21. I like to have my reference books within my reach.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم کتاب های مرجع رو در دسترس خودم داشته باشم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم کتاب های مرجع من در دسترس من باشد

22. He made only a veiled reference to international concerns over human rights issues.
[ترجمه ترگمان]او فقط اشاره veiled به نگرانی های بین المللی درباره مسائل حقوق بشر کرد
[ترجمه گوگل]او تنها اشاره ای خنده دار به نگرانی های بین المللی در مورد مسائل حقوق بشر داشت

23. You should keep the book for future reference.
[ترجمه ترگمان]باید کتاب را برای مراجعات بعدی نگه دارید
[ترجمه گوگل]شما باید کتاب را برای مرجع آینده نگه دارید

Items are arranged alphabetically for ease of reference.

برای تسهیل پس‌گشت (رجوع) اقلام به ترتیب الفبا تنظیم شده است.


The report was filed for future reference.

گزارش برای مراجعه‌ی بعدی (پس‌گشت بعدی) بایگانی شد.


A list of references is given at the end of the book.

فهرست مراجع (پس‌گشتگاه ها) در آخر کتاب داده شده است.


who is your reference for this job?

معرف شما برای این شغل کیست؟


Your application must be accompanied with three references.

تقاضای شما باید همراه با سه توصیه‌نامه باشد.


Ahmad made no reference to his debt.

احمد اشاره‌ای به بدهی خود نکرد.


They omitted all reference to his prison record.

هرگونه اشاره به سابقه‌ی زندان رفتن او را حذف کردند.


His play is full of references to recent events.

نمایشنامه‌ی او پر از اشارات به رویدادهای اخیر است.


reference to your letter dated December ten

عطف به نامه‌ی مورخ دهم دسامبر شما


This book is fully referenced.

این کتاب دارای (بخش) ارجاع کامل است.


a reference point

نقطه‌ی عطف بازگشت


اصطلاحات

in reference to

در اشاره به، عطف به، بازگشت به


make reference to

اشاره کردن به، عطف کردن به، بازگشت دادن به


reference book

کتاب مرجع


پیشنهاد کاربران

مرجع

ارجاع، رجوع، مراجعه، مرجع

A letter which describes sb's ability to do a job

بُنمایه، سرچشمگان

معرف
بازگشت
عطف
مرجع

بُنمایه، بُن مایه ( جمع: بن مایه ها، بن مایگان ) به جای منبع و مأخذ و مرجع و رفرنس و منابع و مآخذو مرجع ها امروزه بخوبی بکار می رود.

منابع

ارجاع دادن

[رایانه] اشاره کردن

1.
a source of information cited in a book or article

منبع اطلاعاتی ( در کتاب یا مقاله )


2.

the action of mentioning or alluding to something
اشاره - اشاره کردن به موضوعی
ذکر
نام بردن ( چیزی )
( حرفی در مورد. . . . )

No references to space or the fact that there are other worlds or more advanced civilizations.
Star Trek TOS


معرفیِ . . . ( کتاب )

معرفی نامه

Delusion of reference
هذیان انتساب

منابع اطلاعات

پس گشت= reference

reference ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: ارجاع
تعریف: رابطۀ دلالت که میان واحدهای دستوری وجود دارد، مانند ضمیر، که بر اسم یا گروه اسمی دلالت می کند

منبع


کلمات دیگر: