1. Her smile was a mixture of pity and condescension.
[ترجمه ترگمان]لبخندش مخلوطی از ترحم و مهربانی بود
[ترجمه گوگل]لبخندش ترکیبی از تسلیم و محبت بود
2. His politeness smacks of condescension.
[ترجمه ترگمان]رفتار مودبانه او با تواضع و تواضع پاسخ می داد
[ترجمه گوگل]مفتش او از تسلیم است
3. Despite its condescension toward the Bennet family, the letter begins to allay Elizabeth's prejudice against Darcy.
[ترجمه ترگمان]با وجود condescension به خانواده بنت، نامه از تعصب الیزابت نسبت به دار سی شروع می شود
[ترجمه گوگل]با وجود تساهل نسبت به خانواده بنت، نامه شروع به تضعیف الیزابت در برابر دارسی است
4. There was a tinge of condescension in her greeting.
[ترجمه ترگمان]در سلام و احوال پرسی اثری از تواضع و فروتنی دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]در تذکره او رنگ تسبیح به خود گرفت
5. The condescension was beginning to go too far.
[ترجمه ترگمان]تمکین و تمکین بسیار دور شده بود
[ترجمه گوگل]افتخار آغاز شد تا خیلی دور
6. But there was no condescension in his expression, and no judgment; just serene concern.
[ترجمه ترگمان]اما حالت فروتنی در چهره اش وجود نداشت، و هیچ قضاوت و قضاوتی در کار نبود، فقط نگرانی و نگرانی بود
[ترجمه گوگل]اما در بیان او هیچ محکومیتی وجود نداشت و قضاوت نکرد فقط نگران کننده است
7. But condescension was the general attitude.
[ترجمه ترگمان]اما تمکین و تمکین ژنرال بود
[ترجمه گوگل]اما محکومیت نگرش عمومی بود
8. The condescension can not be denied: look at how hard the poor chaps strive to keep up with the nuclear Joneses.
[ترجمه ترگمان]The را نمی توان انکار کرد: نگاه کردن به این که چگونه افراد فقیر تلاش می کنند تا با انرژی هسته ای خود را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]تساهل را نمیتوان انکار کرد، نگاه کردن به اینکه چقدر فقیران فقیر تلاش میکنند تا با جونز هستهای هماهنگ شوند
9. The condescension on one side has been met by a fervent reaction on the other.
[ترجمه ترگمان]فروتنی از یک طرف با واکنش fervent به طرف دیگر مواجه شده است
[ترجمه گوگل]تساهل در یک طرف با یک واکنش شدید در طرف دیگر مواجه شده است
10. The complete absence from her novels of condescension is the secret of her popularity.
[ترجمه ترگمان]غیبت کامل از رمان و condescension، راز محبوبیت او است
[ترجمه گوگل]عدم رضایت کامل از رحمتش، راز محبوبیت اوست
11. Philip was somewhat overpowered by the young gentleman's condescension.
[ترجمه ترگمان]فیلیپ تحت تاثیر the جوان قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]فیلیپ تا حدودی از جانب نجیب زاده جوان سرپیچی کرد
12. Annabel and Midge passed without the condescension of hurrying their pace.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه، بی آن که با شتاب راه خود را پیش بروند، از کنار آن ها می گذشتند
[ترجمه گوگل]Annabel و Midge بدون تسلیم شدن سرعت خود را گذرانده اند
13. He hated the white man's superiority and condescension.
[ترجمه ترگمان]از برتری و فروتنی مرد سفید نفرت داشت
[ترجمه گوگل]او از برتری و تقدیس مرد سفید پوست نفرت داشت
14. Life three treasures: Condescension, the diligence add a thinking.
[ترجمه ترگمان]سه گنجینه زندگی: condescension، دلیجان، یک تفکر اضافه می کند
[ترجمه گوگل]زندگی سه گنجینه کمبود، سعی و کوشش، تفکر را اضافه کنید