کلمه جو
صفحه اصلی

devalue


(ارزش یا اهمیت چیز یا شخص را کم کردن) ارج کاهی کردن، ارزش کاهی کردن (devaluate هم می گویند)، تنزل قیمت دادن، از ارزش و شخصیت کسی کاستن

انگلیسی به فارسی

تنزل قیمت دادن، از ارزش و شخصیت کسی کاستن


کاهش ارزش، تنزل قیمت دادن، از ارزش و شخصیت کسی کاستن


انگلیسی به انگلیسی

• depreciate, lessen, decrease, reduce the value of
if you devalue something, you cause it to be thought less important and worthy of respect.
to devalue the currency of a country means to reduce its value in relation to other currencies.

مترادف و متضاد

depreciate


Synonyms: cheapen, cut rate, debase, decrease, decry, devalorize, devaluate, knock off, lower, mark down, nose dive, revalue, take down, underrate, undervalue, write down, write off


Antonyms: increase, overvalue, raise


جملات نمونه

1. Last year Mexico was forced to devalue the peso.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته، مکزیک مجبور شد پز وی را به \"پزو\" برساند
[ترجمه گوگل]سال گذشته مکزیک مجبور شد پزو را کاهش دهد

2. Let's not devalue her work unjustly.
[ترجمه وایبی] بیایید ناعادلانه ارزش کار او را پایین نیاوریم
[ترجمه ترگمان]اجازه نده به ناحق کارش رو درست انجام بده
[ترجمه گوگل]بیایید کار خود را بی اعتنایی نکنیم

3. History has tended to devalue the contributions of women.
[ترجمه ترگمان]تاریخ تمایل داشته است که نقش زنان را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]تاریخچه تمایل زنان به مشارکت زنان را کاهش داده است

4. I don't want to devalue your achievement, but you seem to have passed your exam without really doing any work.
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام این achievement رو از دست بدم، اما به نظر می رسه که تو امتحان رو بدون هیچ کاری انجام دادی
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم دستاورد شما را بی ارزش کنم، اما به نظر می رسد که امتحان خود را بدون هیچ کاری انجام دادید

5. It's unfair to devalue anyone's work unjustly.
[ترجمه ترگمان]این ناعادلانه است که کسی به ناحق کار کند
[ترجمه گوگل]این کار غیرمنصفانه است که کار هرکسی را ناعادلانه کند

6. Because cheats devalue the currency, business goes a long way to protect its brands.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تقلب در واحد پول رایج است، تجارت راه درازی برای حفاظت از برندها دارد
[ترجمه گوگل]از آنجا که تقلب ارزش ارز را کاهش می دهد، کسب و کار راه طولانی برای محافظت از مارک های آن است

7. To mention Kaptan was to devalue the exploit.
[ترجمه ترگمان] اشاره به \"Kaptan\" این بود که این کار رو انجام بده
[ترجمه گوگل]به گفته کاپتان، این استثمار را نادیده گرفت

8. A real injury crisis like this can devalue the game.
[ترجمه ترگمان]یک بحران آسیب جدی مثل این می تواند بازی را متوقف کند
[ترجمه گوگل]یک بحران مصیبت واقعی مثل این می تواند بازی را کاهش دهد

9. A poor verbal presentation will not only devalue your message but you along with it.
[ترجمه ترگمان]ارائه شفاهی ضعیف نه تنها پیام شما را تایید می کند بلکه با آن همراه خواهد بود
[ترجمه گوگل]ارائه کلامی ضعیف نه تنها پیام شما را کاهش می دهد، بلکه شما را همراهی می کند

10. They're always trying to devalue my contribution to the department.
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه سعی می کنند سهم من را به اداره پست برسانند
[ترجمه گوگل]آنها همیشه سعی می کنند سهم من را به بخش کاهش دهند

11. Many have questioned whether we need to devalue the Hong Kong Dollar.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد سوال کرده اند که آیا ما نیاز به پرداخت دلار به دلار هنگ کنگ داریم یا خیر
[ترجمه گوگل]بسیاری سوال کردند که آیا ما باید ارزش دلار هنگ کنگ را کاهش دهیم؟

12. Think about how removing original tags might devalue the item.
[ترجمه ترگمان]در مورد نحوه حذف برچسب های اولیه فکر کنید
[ترجمه گوگل]فکر کنید چگونه از بین بردن برچسب های اصلی ممکن است مورد را کاهش دهید

13. Latvia has fended off heavy market pressure to devalue the lat -- an important omen for Greece, which insists it will stay in the euro currency zone despite its uncompetitive economy.
[ترجمه ترگمان]لتونی فشار بازار سنگین را برای devalue آلت کرده است - - یک نشانه مهم برای یونان، که اصرار دارد علی رغم اقتصاد رقابتی اش، در منطقه ارز یورو بماند
[ترجمه گوگل]لتونی از فشار بازار سنگین برای کاهش ارزش پول لندن خبر داده است - یک علامت مهم برای یونان است که اصرار دارد که با وجود اقتصاد غیر رقابتی آن در منطقه ارز یورو باقی بماند

14. We are not going to devalue the pound. I have made that crystal clear.
[ترجمه ترگمان]قرار نیست نیم کیلو گرم بگیریم من اون کریستال رو درست کردم
[ترجمه گوگل]ما قصد نداریم پوند را کاهش دهیم من این کریستال را روشن کرده ام

Her childish behavior devalued her in my eyes.

رفتار بچگانه‌ی آن زن ارزش او را در نظرم کم کرد.


پیشنهاد کاربران

کم/بی ارزش دانستن

بیَرزِشیدَن.
we should not unjustly devaluate his work
نباید کار - اَش را ناعادلانه ببیرزشیم.

زمانی به کار می رود که ما ارزش چیزی را کم جلوه دهیم نه اینکه واقعا آن چیز کم ارزش باشد.


کلمات دیگر: