1. Butler established ascendancy over his critics.
[ترجمه ترگمان]باتلر تسلط خود را بر منتقدان خود برقرار کرد
[ترجمه گوگل]باتلر اعتقاد بر منتقدانش را بر عهده داشت
2. We have had ascendancy over the enemy in the battle.
[ترجمه ترگمان]ما در جنگ به دشمن تسلط داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در نبرد با دشمن مبارزه کردیم
3. The opposition party was in the ascendancy .
[ترجمه محدثه فرومدی] حزب مخالف بالاتر بود/غالب بود
[ترجمه ترگمان]حزب مخالف در این سلطه بود
[ترجمه گوگل]حزب مخالف در قیاس بود
4. He slowly gained ascendancy in the group.
[ترجمه ترگمان]او به آرامی در گروه برتری پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او به آرامی در گروه به دست آورد
5. To ensure his continued ascendancy over Congress, Gandhi had to radicalize himself again.
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از برتری مداوم وی در کنگره، گاندی مجبور شد دوباره خود را فریب دهد
[ترجمه گوگل]گاندی برای اطمینان از ادامه تحصیلاتش در کنگره مجبور شد دوباره خودش را رادیکال کند
6. Nothing but independent advice or relief from the ascendancy of her husband over her judgment and will would suffice.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جز نصایح independent یا رهایی از سلطه شوهر بر داوری او کافی نیست و کافی خواهد بود
[ترجمه گوگل]هیچ چیز جز مشاوره مستقل و یا تسکین از بالا بردن شوهرش بر قضاوت و اراده او کافی نیست
7. The U. S. gained ascendancy after World War II.
[ترجمه ترگمان]U اس پس از جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]U S پس از جنگ جهانی دوم به دست آورد
8. Lilov denied that this demonstrated the ascendancy of party conservatives.
[ترجمه ترگمان]Lilov انکار کرد که این امر سلطه محافظه کاران حزب را اثبات کرده است
[ترجمه گوگل]لیلوف این را تکذیب کرد که این نشان دهنده بالا بردن محافظه کاران حزب است
9. Thus the dinosaurs themselves probably gained ascendancy in precisely this fashion.
[ترجمه ترگمان]بنابراین خود دایناسورها به طور دقیق این مد را به دست اوردند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب خود دایناسورها احتمالا به همین ترتیب به دست آوردند
10. Another political reality is the ascendancy of the Republican Party.
[ترجمه ترگمان]یک واقعیت سیاسی دیگر، سلطه حزب جمهوری خواه است
[ترجمه گوگل]واقعیت سیاسی دیگر، بالا رفتن حزب جمهوریخواه است
11. In 199 with the Gingrichian Republicans on the ascendancy, Clinton shifted from championing more statism to defending the status quo.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ مورد از جمهوریخواهان Gingrichian در این سلطه، کلینتون از تلاش بیشتر برای دفاع از وضعیت موجود تغییر کرد
[ترجمه گوگل]کلینتون در 199 سالگی با جمهوریخواهان گینگریچ بر سر تقسیم قدرت، از ترویج استبداد بیشتر به دفاع از وضعیت موجود، منتقل شد
12. In surmounting it, Butler established ascendancy over his critics.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر آن، باتلر تسلط خود را بر منتقدان خود برقرار کرد
[ترجمه گوگل]باتلر در تحقق این امر، بر قهرمانانش تأثیر گذاشت
13. The key was lineage; members of the Anglo-Saxon ascendancy stuck together.
[ترجمه ترگمان]کلید اصل و نسب بود؛ اعضای تسلط Anglo - به هم چسبیده اند
[ترجمه گوگل]کلید اصلی بود؛ اعضای ارتش انگلوساکسون با یکدیگر همپوشانی دارند
14. The former now seem to be in the ascendancy.
[ترجمه ترگمان]اکنون به نظر می رسد که اولی در این برتری باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر به نظر می رسد که سابق در معرض قرار گرفته است
15. The Piedmontese aristocracy enjoyed an unchallenged ascendancy within the state, providing most of the personnel for the government.
[ترجمه ترگمان]آریستوکراسی Piedmontese از برتری بلامنازع در دولت برخوردار بود و بیشتر پرسنل دولت را تامین می کرد
[ترجمه گوگل]اشرافیت پیدونیست از یک قیام بی قید و شرط در دولت برخوردار بود و اکثریت پرسنل دولت را تأمین می کرد