کلمه جو
صفحه اصلی

commemorate


معنی : جشن گرفتن، نگاه داشتن، بیادگار نگاه داشتن
معانی دیگر : (با جشن گرفتن و غیره) خاطره ی کسی یا چیزی را گرامی داشتن، بزرگداشت بر پا کردن، یاد کسی (یا چیزی را) زنده نگاه داشتن، به یاد آوردن، یادبود گرفتن، مجلس یاداوری

انگلیسی به فارسی

مجلس یاد‌آوری، نگاه داشتن، جشن گرفتن، به یادگار نگاه داشتن


یادبود، نگاه داشتن، جشن گرفتن، بیادگار نگاه داشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: commemorates, commemorating, commemorated
مشتقات: commemorator (n.)
(1) تعریف: to serve as a reminder of or memorial to.
مترادف: celebrate, memorialize
مشابه: honor, observe

- This museum commemorates the victims of the Holocaust.
[ترجمه ترگمان] این موزه یادبود قربانیان هولوکاست است
[ترجمه گوگل] این موزه به قربانیان هولوکاست یاد می شود

(2) تعریف: to honor the memory of with some special token or ceremony.
مترادف: celebrate, memorialize
مشابه: honor, observe

- The U.S. Postal Service will issue a postage stamp that commemorates Mother Teresa's birthday.
[ترجمه ترگمان] خدمات پستی ایالات متحده یک تمبر پستی را منتشر خواهد کرد که خاطره تولد مادر ترزا را زنده می کند
[ترجمه گوگل] خدمات پستی ایالات متحده یک علامت پستی که روز تولد مادر ترزا را به یاد می آورد صادر می کند

• memorialize, remember, pay tribute, honor the memory of (a person, event, etc.)
an object that commemorates a person or an event is intended to remind people of that person or event.
if you commemorate an event, you do something special to show that you remember it.

مترادف و متضاد

honor, observe occasion


جشن گرفتن (فعل)
celebrate, feast, fete, commemorate

نگاه داشتن (فعل)
stop, stay, tackle, hold, keep, guard, withhold, commemorate, refrain, retain, save, preserve

بیادگار نگاه داشتن (فعل)
commemorate

Synonyms: admire, celebrate, immortalize, keep, memorialize, monument, monumentalize, observe, pay tribute to, perpetuate, remember, salute, solemnize


Antonyms: dishonor, forget, neglect


جملات نمونه

1. a statue to commemorate those killed in the war
مجسمه ای به یادبود کشته شدگان جنگ

2. a monumental column to commemorate a naval victory
ستون یادبود در بزرگداشت پیروزی در جنگ دریایی

3. we are gathered here to commemorate his services
ما برای بزرگداشت خدمات او اینجا گرد آمده ایم.

4. Gathered all together in this church, we commemorate those who lost their lives in the great war.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، در این کلیسا، کسانی که زندگی خود را در جنگ بزرگ از دست داده اند، جشن می گیریم
[ترجمه گوگل]ما همه را در این کلیسا جمع کردیم، ما به کسانی که زندگی خود را در جنگ بزرگ از دست دادند، یاد می شود

5. Some galleries commemorate donors by inscribing their names on the walls.
[ترجمه ترگمان]برخی از گالری های اهدا کننده را با inscribing نام خود بر روی دیوارها به یاد می آورند
[ترجمه گوگل]برخی از گالری ها با تایید نام خود در دیوارها اهدا کنندگان اهدا می کنند

6. The carpet was specially woven to commemorate the 000th anniversary of the cathedral's foundation.
[ترجمه ترگمان]این فرش به ویژه برای بزرگداشت هزارمین سالگرد تاسیس این کلیسا، بافته شده بود
[ترجمه گوگل]فرش به طور خاص بافته شده بود تا به بزرگداشت هزارمین سالگرد تاسیس کلیسای جامع بپردازد

7. We commemorate the founding of our nation with a public holiday.
[ترجمه ترگمان]ما مراسم تاسیس کشور خود را با تعطیل عمومی جشن می گیریم
[ترجمه گوگل]ما با برگزاری یک تعطیلات عمومی، کشور ما را به رسمیت می شناسیم

8. A series of movies will be shown to commemorate the 30th anniversary of his death.
[ترجمه ترگمان]یک سری فیلم برای یادبود ۳۰ امین سالگرد مرگ او نمایش داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از فیلم ها نشان داده خواهد شد تا به 30 سالگی از مرگ او یادآوری شود

9. A statue has been built to commemorate the 100th anniversary of the poet's birthday.
[ترجمه ترگمان]یک مجسمه برای یادبود صدمین سالگرد تولد شاعر ساخته شده است
[ترجمه گوگل]یک مجسمه برای بزرگداشت 100 سالگرد تولد شاعر ساخته شده است

10. The city commissioned a monument to commemorate the battle.
[ترجمه ترگمان]شهر بنای یادبود جنگ را نصب کرد
[ترجمه گوگل]این شهر یک بنای یادبود نبرد را به عهده داشت

11. Special Amnesty forget-me-not badges were worn to commemorate all the prisoners on whose behalf Amnest was founded.
[ترجمه ترگمان]سازمان عفو بین الملل فراموش کرد که نشان های من برای یادبود همه زندانیانی که on تاسیس شده بود پوشیده نشده بود
[ترجمه گوگل]علامت های فراموش نشدنی ویژه عفو بین الملل برای یادبود تمام زندانیانی که از طرف امنت تاسیس شده بودند، پوشیدند

12. Battle Abbey was founded by William to commemorate his victory and as a memorial to the fallen.
[ترجمه ترگمان]ابی برای یادبود پیروزی و یادبود کشته شدگان توسط ویلیام بنیانگذاری شد
[ترجمه گوگل]نبرد ابی توسط ویلیام برای پیروزی و به یاد ماندنی افتادن افتتاح شد

13. She officially unveiled a carved plaque to commemorate the centenary last year of the death of poet Richard Watson.
[ترجمه ترگمان]او رسما از یک لوح حکاکی شده برای یادبود صدمین سالگرد مرگ شاعر ریچارد واتسون پرده برداشت
[ترجمه گوگل]او سالیان متمادی از مرگ شاعر ریچارد واتسون، یک پلاک حلقوی را به رسمیت شناخت

14. To commemorate the event in more permanent fashion, the Old Stopfordians' Association presented one hundred guineas to buy an organ.
[ترجمه ترگمان]انجمن کهن Stopfordians برای بزرگداشت این رویداد به شیوه ای more، یک صد گینی هدیه داد تا یک اندام بخرد
[ترجمه گوگل]برای به یاد آوردن این رویداد به صورت مداوم تر، انجمن قدیمی متفتفیندان 100 صدای گینس را برای خرید ارگان ارائه داد

We are gathered here to commemorate his services.

ما برای بزرگداشت خدمات او اینجا گرد آمده‌ایم.


a statue to commemorate those killed in the war

مجسمه‌ای به یادبود کشته‌شدگان جنگ


پیشنهاد کاربران

بزرگداشت

یادبود

بزرگداشت، یادبود

بزرگداشت پاسداشت

یادواره

برگزار کردن
یاد کردن


گرامی داشت

گرامی داشتن. Commomorate

یادبود یا بزرگداشت


کلمات دیگر: