کلمه جو
صفحه اصلی

armful


معنی : اغوش، یک بغل، یک بسته، بار اغوش، مقدار زیاد
معانی دیگر : به اندازه ی یک بغل، (با) دست های پر، pl یک بغل

انگلیسی به فارسی

( armsful -، s -. pl ) یک بغل، یک بسته، بار آغوش


ارادتمند، اغوش، یک بغل، یک بسته، بار اغوش، مقدار زیاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: armfuls
• : تعریف: the quantity that can be carried by one arm or in the arms.

- We need two or three armfuls of wood to make the fire.
[ترجمه ترگمان] باید دو یا سه پشته هیزم برای درست کردن آتش لازم داشته باشیم
[ترجمه گوگل] ما به دو یا سه زره چوبی نیاز داریم تا آتش بسوزانیم

• amount a person can hold in an arm or in two arms
an armful of something is the amount that you can carry in one or both of your arms.

مترادف و متضاد

اغوش (اسم)
embrace, fagot, armful, arms

یک بغل (اسم)
armful

یک بسته (اسم)
armful, pack, bagful, sheaf

بار اغوش (اسم)
armful

مقدار زیاد (اسم)
store, pile, lump, armful, scads, potful, most, slump, jillion

جملات نمونه

1. he left the library with an armful of books
با یک بغل کتاب کتابخانه را ترک کرد.

2. She struggled along with an armful of clothes.
[ترجمه ترگمان]او با یک مشت لباس مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]او با همراهی با لباس های شلوغ مبارزه کرد

3. She brought in an armful of fresh flowers from the garden.
[ترجمه ترگمان]یک بغل گل تازه از باغ آورده بود
[ترجمه گوگل]او گلهای تازه ای از باغ را به ارمغان آورد

4. He hurried out with an armful of brochures.
[ترجمه ترگمان]او با یک بغل بروشور بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او با بروشورهای مملو از عجله مینگریست

5. One woman bought a whole armful of clothes for a song.
[ترجمه ترگمان]یک زن یک مشت لباس برای یک آواز خرید
[ترجمه گوگل]یک زن برای یک ترانه یک لباس کاملا شسته و رفته را خریداری کرد

6. Sweet Kip, she called him, presenting him an armful of irises and tulips.
[ترجمه ترگمان]به او زنگ زد و او را در آغوش گرفت و یک مشت زنبق و لاله را به او معرفی کرد
[ترجمه گوگل]کیپ شیرین، او را به نام او فرستاد، او را با زرنگی از عناب و لاله ها معرفی کرد

7. Marge trailed behind him with an armful of hastily gathered clothing.
[ترجمه ترگمان]مارج در حالی که یک مشت لباس به سرعت جمع می کرد، پشت سرش او را دنبال کرد
[ترجمه گوگل]مارج پشت سر او با لباس های ستیزه جو متوسل شد

8. One woman nabbed an armful of career clothes for a song.
[ترجمه ترگمان]یک زن یک بغل لباس حرفه ای را برای یک آهنگ دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]یک زن لباس شخصی شان را برای یک آهنگ خراب کرد

9. He reckoned the armful of red roses would have cost the policeman his week's wages.
[ترجمه ترگمان]او حساب کرد که یک بغل رزه ای سرخ به قیمت دست مزد یک هفته به دوش پلیس خواهد رفت
[ترجمه گوگل]او معتقد است که آرزوهای گلهای قرمز پولی را برای پلیس هزینه می کند

10. Julius returned several minutes later, with an armful of blankets.
[ترجمه ترگمان]جولیوس چند دقیقه بعد با یک بغل پتو بازگشت
[ترجمه گوگل]جولیوس چند دقیقه بعد با یک دستمال سفره برگشت

11. I come back with an armful of dead birch to find Tony digging films out of a snowdrift near the tent.
[ترجمه ترگمان]من با یک بغل از غان مرده برمی گردم تا فیلم تونی را پیدا کنم که از یک توده برف نزدیک چادر بیرون آمده باشد
[ترجمه گوگل]من با برگزاری برگزاری مراسم خاکسپاری باز می گردم تا تونی را پیدا کنم که از یک برف درخت نزدیک چادر فیلمبرداری کند

12. I bent down, gathered an armful of flowers and inhaled their aroma.
[ترجمه ترگمان]خم شدم، یک بغل گل جمع کردم و عطر آن ها را استشمام کردم
[ترجمه گوگل]من خم شدم، یک گلبرگ گل جمع کردم و عطر خود را استشمام کردم

13. He carried with him an armful of revolutionary literature.
[ترجمه ترگمان]او به همراه او یک بغل ادبیات انقلابی به همراه داشت
[ترجمه گوگل]او با ادبیات انقلابی خوابیده بود

14. He carried an armful of references back to his desk.
[ترجمه ترگمان]یک بغل ارجاعات برداشت و به میزش برگشت
[ترجمه گوگل]او مراجع خود را به میز میزاند

15. She brought an armful of fresh flowers from the garden.
[ترجمه ترگمان]او یک بغل گل تازه از باغ آورد
[ترجمه گوگل]او گلهای تازه ای از باغ را به ارمغان آورد

He left the library with an armful of books.

با یک بغل کتاب کتابخانه را ترک کرد.


پیشنهاد کاربران

اندازه ای که یک نفر در دوست می تواند نگه دارد


کلمات دیگر: