1. he left the library with an armful of books
با یک بغل کتاب کتابخانه را ترک کرد.
2. She struggled along with an armful of clothes.
[ترجمه ترگمان]او با یک مشت لباس مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]او با همراهی با لباس های شلوغ مبارزه کرد
3. She brought in an armful of fresh flowers from the garden.
[ترجمه ترگمان]یک بغل گل تازه از باغ آورده بود
[ترجمه گوگل]او گلهای تازه ای از باغ را به ارمغان آورد
4. He hurried out with an armful of brochures.
[ترجمه ترگمان]او با یک بغل بروشور بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او با بروشورهای مملو از عجله مینگریست
5. One woman bought a whole armful of clothes for a song.
[ترجمه ترگمان]یک زن یک مشت لباس برای یک آواز خرید
[ترجمه گوگل]یک زن برای یک ترانه یک لباس کاملا شسته و رفته را خریداری کرد
6. Sweet Kip, she called him, presenting him an armful of irises and tulips.
[ترجمه ترگمان]به او زنگ زد و او را در آغوش گرفت و یک مشت زنبق و لاله را به او معرفی کرد
[ترجمه گوگل]کیپ شیرین، او را به نام او فرستاد، او را با زرنگی از عناب و لاله ها معرفی کرد
7. Marge trailed behind him with an armful of hastily gathered clothing.
[ترجمه ترگمان]مارج در حالی که یک مشت لباس به سرعت جمع می کرد، پشت سرش او را دنبال کرد
[ترجمه گوگل]مارج پشت سر او با لباس های ستیزه جو متوسل شد
8. One woman nabbed an armful of career clothes for a song.
[ترجمه ترگمان]یک زن یک بغل لباس حرفه ای را برای یک آهنگ دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]یک زن لباس شخصی شان را برای یک آهنگ خراب کرد
9. He reckoned the armful of red roses would have cost the policeman his week's wages.
[ترجمه ترگمان]او حساب کرد که یک بغل رزه ای سرخ به قیمت دست مزد یک هفته به دوش پلیس خواهد رفت
[ترجمه گوگل]او معتقد است که آرزوهای گلهای قرمز پولی را برای پلیس هزینه می کند
10. Julius returned several minutes later, with an armful of blankets.
[ترجمه ترگمان]جولیوس چند دقیقه بعد با یک بغل پتو بازگشت
[ترجمه گوگل]جولیوس چند دقیقه بعد با یک دستمال سفره برگشت
11. I come back with an armful of dead birch to find Tony digging films out of a snowdrift near the tent.
[ترجمه ترگمان]من با یک بغل از غان مرده برمی گردم تا فیلم تونی را پیدا کنم که از یک توده برف نزدیک چادر بیرون آمده باشد
[ترجمه گوگل]من با برگزاری برگزاری مراسم خاکسپاری باز می گردم تا تونی را پیدا کنم که از یک برف درخت نزدیک چادر فیلمبرداری کند
12. I bent down, gathered an armful of flowers and inhaled their aroma.
[ترجمه ترگمان]خم شدم، یک بغل گل جمع کردم و عطر آن ها را استشمام کردم
[ترجمه گوگل]من خم شدم، یک گلبرگ گل جمع کردم و عطر خود را استشمام کردم
13. He carried with him an armful of revolutionary literature.
[ترجمه ترگمان]او به همراه او یک بغل ادبیات انقلابی به همراه داشت
[ترجمه گوگل]او با ادبیات انقلابی خوابیده بود
14. He carried an armful of references back to his desk.
[ترجمه ترگمان]یک بغل ارجاعات برداشت و به میزش برگشت
[ترجمه گوگل]او مراجع خود را به میز میزاند
15. She brought an armful of fresh flowers from the garden.
[ترجمه ترگمان]او یک بغل گل تازه از باغ آورد
[ترجمه گوگل]او گلهای تازه ای از باغ را به ارمغان آورد