کلمه جو
صفحه اصلی

asphyxiate


معنی : خفه کردن، مختنق کردن
معانی دیگر : (به دلیل کمبود اکسیژن و زیادی دی اکسیدکربن در خون) دچار خفقان شدن، خفه کردن یا شدن، خناق پیدا کردن

انگلیسی به فارسی

خفه کردن، مختنق کردن، خناق پیدا کردن


بدبختی، خفه کردن، مختنق کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: asphyxiates, asphyxiating, asphyxiated
• : تعریف: to cause unconsciousness or death by cutting off oxygen to; suffocate.
مترادف: smother, stifle, suffocate
مشابه: choke, garrote, strangle, strangulate, throttle
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: asphyxiation (n.)
• : تعریف: to suffer suffocation.
مترادف: smother, stifle, suffocate
مشابه: choke, strangle

• suffocate; be suffocated
if someone is asphyxiated, they die because they are unable to breathe properly.

مترادف و متضاد

cut off air


Synonyms: choke, drown, smother, stifle, strangle, strangulate, suffocate


Antonyms: breathe, loosen


خفه کردن (فعل)
dumb, throttle, silence, choke, asphyxiate, stifle, strangle, smother, thug, squash, burke, scrag, shush, string up

مختنق کردن (فعل)
asphyxiate, strangle

جملات نمونه

asphyxiating gases

گازهای خفقان‌آور


1. Three people were asphyxiated in the crush for last week's train.
[ترجمه ترگمان]سه نفر در حال خفگی با قطار هفته پیش در حال خفه شدن بودند
[ترجمه گوگل]برای قطار قطار هفته گذشته، سه نفر به دلیل سقوط هواپیما به زمین افتاده بودند

2. He was asphyxiated by the smoke.
[ترجمه ترگمان] با دود خفه شد
[ترجمه گوگل]او توسط دود تحت فشار قرار گرفت

3. The men trapped in the mine were asphyxiated by gas.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در معدن گیر کرده بودند با گاز خفه شدند
[ترجمه گوگل]مردانی که در معدن به دام افتاده بودند، گاز را گاز گرفتند

4. She had been raped and asphyxiated, police said.
[ترجمه ترگمان]به گفته پلیس، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]پلیس اظهار داشت که او مورد تجاوز و آزار قرار گرفته است

5. The melancholy was as asphyxiating as the soundtrack offence with its cacophony of four-letter obscenities.
[ترجمه ترگمان]این اندوه چنان بود که به گوش من می رسید که این توهین و سمفونی چهار نامه تهدیدآمیز بود
[ترجمه گوگل]ماندلا به عنوان جادوی موسیقی متن با ضرب المثل چهارگوشه اش، مصیبت بود

6. Further away, others that survived the explosion became asphyxiated by its fumes.
[ترجمه ترگمان]افزون بر آن، افراد دیگری که از این انفجار جان سالم به در بردند، از دود ناشی از دود ناشی شدند
[ترجمه گوگل]به علاوه، دیگران که از انفجار جان سالم به در بردند، بوسیله گازهای اشباع شده اش آسیب دیدند

7. And I suppose we'd better go and asphyxiate ourselves up at the sulphur springs.
[ترجمه ترگمان]و من فکر می کنم بهتر است برویم و خود را به چشمه گوگرد برسانیم
[ترجمه گوگل]و من فکر می کنم ما بهتر می رویم و خود را درگیر در چشمه های گوگرد

8. Most obviously, low levels of oxygen asphyxiate fish.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که سطح پایین ماهی asphyxiate اکسیژن است
[ترجمه گوگل]بیشتر بدیهی است که سطح کم اکسیژن مضر ماهی

9. Maybe she was hoping to asphyxiate him with carbon monoxide fumes.
[ترجمه ترگمان]شاید می خواسته اونو با دود carbon monoxide خفه کنه
[ترجمه گوگل]شاید او امیدوار بود او را با گاز مونوکسید کربن آشنا کند

10. As its rivals steadily asphyxiate, Amazon is ringing up 50 percent growth in quarterly revenues, and could reach $50 billion in sales this year.
[ترجمه ترگمان]به عنوان رقبای خود، Amazon که در سال جاری ۵۰ درصد رشد می کند و می تواند در سال جاری به ۵۰ میلیارد دلار برسد
[ترجمه گوگل]آمازون به عنوان رقبای خود به طور پیوسته در معرض آسیب قرار می گیرد و در درآمد سه ماهه 50 درصد رشد می کند و در سال جاری می تواند به 50 میلیارد دلار برسد

11. Thought I'd asphyxiate from the smell.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم خفه می شوم
[ترجمه گوگل]فکر کردم که من از بوی نفس کشیدم

12. Small children sometimes choke or asphyxiate while trying to swallow big tablets.
[ترجمه ترگمان]کودکان کوچک گاهی اوقات در حالی که سعی می کنند قرص های بزرگی را قورت دهند خفه یا خفه می شوند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کودکان کوچک در حالی که سعی می کنند قرص های بزرگ را ببلعد، گول زده یا مضطرب می کنند

13. Carbon dioxide in pure form can asphyxiate because it is heavier than air.
[ترجمه ترگمان]دی اکسید کربن به شکل خالص می تواند به این دلیل باشد که سنگین تر از هوا است
[ترجمه گوگل]دی اکسید کربن به شکل خالص می تواند به علت سنگین تر شدن هوا از بین برود

14. The murder inquiry found that the children had been asphyxiated.
[ترجمه ترگمان]بازجویی قتل پیدا شده که بچه ها دارن خفه میشن
[ترجمه گوگل]تحقیقات قتل نشان داده است که کودکان آسیب دیده اند

Most of the people who died in the fire had been asphyxiated by the fumes.

اکثر کسانی که در آتش‌سوزی مردند به واسطه‌ی گاز و بخار خفه شده بودند.


The gas pipe had a leak and the old lady died of asphyxiation.

لوله‌ی گاز سوراخ بود و پیرزن در اثر خفقان مرد.



کلمات دیگر: