کلمه جو
صفحه اصلی

minimization


معنی : کمینه سازی، کم انگاری، کوچک شماری
معانی دیگر : کم انگاری، کوچک شماری، کمینه سازی

انگلیسی به فارسی

کم انگاری، کوچک شماری، کمینه سازی


به حداقل رساندن، کمینه سازی، کم انگاری، کوچک شماری


انگلیسی به انگلیسی

• reduction, decreasing, making as small as possible

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حداقل گزینی
[برق و الکترونیک] حداقل سازی
[ریاضیات] کمینه سازی

مترادف و متضاد

کمینه سازی (اسم)
minimalization, minimization

کم انگاری (اسم)
minimization

کوچک شماری (اسم)
minimization

جملات نمونه

1. The overall objective of waste minimization is applied to each specific design case.
[ترجمه ترگمان]هدف کلی از کمینه سازی ضایعات برای هر مورد طراحی خاص اعمال می شود
[ترجمه گوگل]هدف کلی ضایعات زباله برای هر مورد خاص طراحی شده است

2. The minimization method is a dynamic randomized algorithm, and applied to make random case distribution in clinical research.
[ترجمه ترگمان]روش کمینه سازی یک الگوریتم تصادفی پویا است، و برای ایجاد توزیع تصادفی تصادفی در تحقیقات بالینی بکار گرفته شد
[ترجمه گوگل]روش حداقل سازی یک الگوریتم تصادفی پویا است و برای توزیع تصادفی تصادفی در تحقیقات بالینی کاربرد دارد

3. To the tangent distance minimization method, it's quadratic convergence for zero residual problems may not convergence at all.
[ترجمه ترگمان]برای روش کمینه سازی فاصله مماس، هم گرایی درجه دوم برای مشکلات باقیمانده صفر ممکن است اصلا همگرا نباشد
[ترجمه گوگل]به روش مینیمم فاصله منحنی، همگرایی درجه دوم برای مشکلات باقیمانده باقی مانده ممکن است همگرا نباشد

4. The latter is a cost minimization model intending to help hydropower station lower their operation cost.
[ترجمه ترگمان]دومی یک مدل مینیمم هزینه است که قصد دارد به ایستگاه برق آبی کمک کند تا هزینه عملیاتی خود را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]این مدل یک مدل کم هزینه سازی است که به منظور کمک به نیروگاه برق آبی پایین هزینه عملیات خود را کاهش می دهد

5. Incentives for cost minimization are increased, and costs become more transparent.
[ترجمه ترگمان]انگیزه برای به حداقل رساندن هزینه افزایش یافته است و هزینه ها شفاف تر شده اند
[ترجمه گوگل]انگیزه برای کم کردن هزینه افزایش می یابد و هزینه ها شفاف تر می شوند

6. Parameter estimation as minimization – intro to method of least squares, introduction to probability theory, conditional and joint probabilities, statistical independence.
[ترجمه ترگمان]تخمین پارامتر به عنوان حداقل مربعات، معرفی به روش حداقل مربعات، معرفی به نظریه احتمال، احتمالات شرطی و مشترک، استقلال آماری
[ترجمه گوگل]برآورد پارامتر به عنوان به حداقل رساندن - مقدمه به روش کوچکترین مربع، معرفی به نظریه احتمالات، احتمالات شرطی و مشترک، استقلال آماری

7. The speaker has violated the minimization principle by selecting a lengthy expression.
[ترجمه ترگمان]گویشور از اصل به حداقل رساندن یک بیان طولانی تخطی کرده است
[ترجمه گوگل]سخنران با انتخاب یک عبارت طولانی، اصل کمینهسازی را نقض کرده است

8. An algorithm for logic function minimization called semantic tree is reported in the paper.
[ترجمه ترگمان]الگوریتمی برای کمینه سازی تابع منطقی به نام درخت معنایی در این مقاله گزارش شده است
[ترجمه گوگل]الگوریتم برای به حداقل رساندن تابع منطقی به نام درخت معنایی در مقاله گزارش شده است

9. A boolean function minimization system based on learning from examples called SWT is introduced in this paper.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم کمینه سازی تابع بولی براساس یادگیری از مثال هایی به نام swt در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله یک سیستم بهینه سازی عملکرد بولین بر مبنای یادگیری از نمونه هایی به نام SWT معرفی شده است

10. Sequential Unconstrained Minimization Techniques (SUMT) are most common and comparatively successful method in constrained optimization.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های متوالی unconstrained متوالی (SUMT)رایج ترین و نسبتا موفق در بهینه سازی مقید هستند
[ترجمه گوگل]تکنیک های کوچک سازی بدون محدودیت (SUMT) رایج ترین و روش های نسبتا موفق در بهینه سازی محدود می باشد

11. A method to solve local minimization problem was described too. This method can lower system overhead.
[ترجمه ترگمان]روشی برای حل مشکل کمینه سازی محلی نیز شرح داده شد این روش می تواند سربار سیستم را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]یک روش برای حل مشکل کمینه سازی محلی نیز توصیف شده است این روش می تواند سربار سیستم را کاهش دهد

12. And they are not embracing some of the new strategy of insurance, real estate, tax minimization, and banking.
[ترجمه ترگمان]و آن ها شامل استراتژی جدید بیمه، املاک و مستغلات، به حداقل رساندن مالیات، و بانکداری نیستند
[ترجمه گوگل]و آنها برخی از استراتژی جدید بیمه، املاک، حداقل مالیات، و بانکداری را در بر نمی گیرند

13. This was followed by positional and B- value refinement through energy minimization.
[ترجمه ترگمان]این مساله با اصلاح موقعیت مکانی و B از طریق کمینه سازی انرژی دنبال شد
[ترجمه گوگل]این امر با پالایش موقعیت و B-ارزش از طریق کاهش انرژی انجام شد

14. These costs linger like radioactive fallout, contaminating core beliefs and inspiring additional replicative actions that demand further minimization.
[ترجمه ترگمان]این هزینه ها مانند ریزش رادیو اکتیو، اعتقادات اصلی را آلوده کرده و اقدامات replicative اضافی را که به کمینه سازی بیشتر نیاز دارند، ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]این هزینه ها مانند تصادفات رادیواکتیو، اعتقادات هسته ای آلوده و اقدامات تکثیر بیشتر اضافی است که نیاز به کمینه سازی بیشتری دارند

پیشنهاد کاربران

به حداقل رساندن، دستیابی به کمترین، رسیدن به کمترین

تحقیرکردن یا تحقیر شدن
حقارت

کمینه سازی

minimization ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کمینه‏سازی
تعریف: عمل کمینه کردن


کلمات دیگر: