کلمه جو
صفحه اصلی

moisture


معنی : رطوبت، نم
معانی دیگر : تری، خیسی، باران، آب

انگلیسی به فارسی

رطوبت، نم


انگلیسی به انگلیسی

• dampness, humidity; wetness
moisture is tiny drops of water that are present somewhere.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] نم، رطوبت، ترى، خیسی
[عمران و معماری] رطوبت - نم
[صنایع غذایی] رطوبت، نم
[مهندسی گاز] رطوبت، نم
[زمین شناسی] نمناکی،رطوبت آب موجود در جو یا زمین، شامل آب موجود در خاک
[نساجی] رطوبت موجود - نم - تری - رطوبت
[پلیمر] رطوبت، نم
[آب و خاک] رطوبت، نم

مترادف و متضاد

رطوبت (اسم)
damp, wet, spit, moisture, humidity, dampness

نم (اسم)
weep, moisture, humidity, dampness

dampness; liquid


Synonyms: damp, dankness, dew, drizzle, fog, humidity, mist, perspiration, precipitation, rain, sweat, water, wateriness, wet, wetness


Antonyms: dryness


جملات نمونه

1. moisture from the rain rotted the carpets
رطوبت باران باعث پوسیدگی فرش ها شد.

2. moisture in the air screen out some of the sun's heat
رطوبت هوا مقداری از حرارت خورشید را می گیرد.

3. superabundant moisture
رطوبت زیاد

4. sensitive to moisture
آسیب پذیر در رطوبت

5. the surplus moisture will sweat out
رطوبت زائد بیرون خواهد تراوید.

6. he squeezed the moisture out of the blanket
او آب پتو را چلاند.

7. to drink up moisture
رطوبت به خود کشیدن (یا گرفتن)

8. a paint that repels moisture
رنگی که رطوبت در آن اثر ندارد

9. we haven't received enough moisture this year
امسال به اندازه ی کافی بارندگی نداشته ایم.

10. a special pump sucks the moisture from the cloth
تلمبه ویژه رطوبت پارچه را می کشد.

11. a fabric that is impervious to moisture
پارچه ای که در برابر رطوبت نفوذ ناپذیر است

12. protect the contents of the can from extraneous moisture
محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.

13. the swell in the back of the book is from moisture
باد کردگی عطف کتاب از رطوبت است.

14. Plants absorb carbon dioxide from the air and moisture from the soil.
[ترجمه ترگمان]گیاهان دی اکسید کربن را از هوا و رطوبت خاک جذب می کنند
[ترجمه گوگل]گیاهان دی اکسید کربن را از هوا و رطوبت از خاک جذب می کنند

15. Humidity means the amount of moisture in the air.
[ترجمه ترگمان]رطوبت به معنی مقدار رطوبت در هوا است
[ترجمه گوگل]رطوبت به معنی مقدار رطوبت در هوا است

16. Moisture is drawn to the surface of the fabric so that it evaporates.
[ترجمه ترگمان]رطوبت به سطح پارچه جذب می شود تا تبخیر شود
[ترجمه گوگل]رطوبت به سطح پارچه کشیده می شود تا آن را تبخیر کند

17. The umbrella dripped moisture.
[ترجمه ترگمان]چتر آب می چکید
[ترجمه گوگل]چتر رطوبت را تخلیه کرد

18. The desert air contains hardly any moisture.
[ترجمه ترگمان]هوای صحرا به سختی رطوبت دارد
[ترجمه گوگل]هوا بیابانی به شدت حاوی رطوبت است

19. Plants suck moisture from the earth.
[ترجمه ترگمان]گیاهان از زمین مرطوب می شوند
[ترجمه گوگل]گیاهان رطوبت را از زمین می گیرند

20. Beads of moisture perspired through the porous walls of the clay jug.
[ترجمه ترگمان]Beads از رطوبت از میان دیواره های منفذ کوزه گلی عرق می ریخت
[ترجمه گوگل]دانه های رطوبت از طریق دیواره های متخلخل کوزه های خاک رس

Moisture from the rain rotted the carpets.

رطوبت باران باعث پوسیدگی فرشها شد.


He squeezed the moisture out of the blanket.

او آب پتو را چلاند.


We haven't received enough moisture this year.

امسال به اندازه‌ی کافی بارندگی نداشته‌ایم.


پیشنهاد کاربران

بخار

رطوبت

مرطوب کننده

همون Humidity هست به معنی رطوبت

تلفظ : مُیس چِر

?? What is the percentage of moisture : رطوبت چند درصده
Humidity of the air : رطوبت هوا
Moist هم یک صفته به معنی مرطوب

Humidity بیشتر در رابطه با هوا بکار میره مثل رطوبت هوا. Moisture بیشتر به رطوبت های دیگه میگن. مثل رطوبت موجود در اسفنج و غیره. ولی در نهایت هر دو میشن رطوبت

مثال :
Moisture has been detected. Unplug the charger and wait until both the charger and USB port are dry

رطوبت یافت شده. گوشی رو از شارژ بکشید تا شارژر و پورت usb خشک بشن


کلمات دیگر: