کلمه جو
صفحه اصلی

littoral


معنی : ناحیه ساحلی، کرانه، ساحلی، ناحیه ساحلی، کرانهای، دریاکناری
معانی دیگر : (وابسته به بخشی از ساحل که هنگام مد یا فراکشند زیر آب می رود) کشند کران، ساحل

انگلیسی به فارسی

کرانه ای، ساحل، کرانه، ناحیه ساحلی، دریاکناری


ساحلی، کرانه، ناحیه ساحلی، کرانهای، دریاکناری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to a shore, as of a lake, sea, or ocean.
مترادف: waterside
مشابه: coastal, coastwise, riparian, seaside

- Ukraine is a littoral country on the Black Sea.
[ترجمه ترگمان] اوکراین یک کشور کرانه ای در دریای سیاه است
[ترجمه گوگل] اوکراین یک کشور ساحلی در دریای سیاه است
اسم ( noun )
• : تعریف: a shore or its surrounding area.
مترادف: beach, shore, shoreline, waterside
مشابه: bank, coast, coastline, foreshore, sands, seaboard, seacoast, seashore, seaside, shoreline

• region near a shore (of a lake, sea or ocean)
pertaining to a shore (of a lake, sea or ocean); close to a shore

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ساحلی - کرانه ای - کناره
[زمین شناسی] لیتورال این منطقه تا عمق 200 متر ادامه دارد و جزء محیطهای بنتیک می باشد

مترادف و متضاد

ناحیه ساحلی (اسم)
littoral

کرانه (اسم)
boundary, mete, shore, strand, littoral

ساحلی (صفت)
littoral, coastal, riparian

ناحیه ساحلی (صفت)
littoral

کرانهای (صفت)
littoral

دریاکناری (صفت)
littoral

جملات نمونه

1. littoral zone
بخش کشند کرانی

2. Littoral and fluvial facies depositional soft soil distributes widely in the Zhujiang River Delta of China.
[ترجمه ترگمان]Littoral و fluvial در خاک نرم به طور گسترده در دلتای رودخانه Zhujiang چین توزیع شده اند
[ترجمه گوگل]خاک های لجستیک و فاضلاب خاک رسوبی نرم به طور گسترده ای در دلتای رودخانه Zhujiang از چین پخش می شود

3. Littoral cities are the most developed regions in economy in our country.
[ترجمه ترگمان]شهرهای Littoral the مناطق اقتصادی کشور ما هستند
[ترجمه گوگل]شهرهای ساحلی در کشورهای توسعه یافته اقتصاد کشور هستند

4. mouth and limnetic, littoral, weathered continental drift bed and flood deposit facies. . . .
[ترجمه ترگمان]دهان و دهانه ساحلی، کرانه ساحلی، بس تر سیال شده قاره ای و رخساره های مخزنی flood
[ترجمه گوگل]دهانه و لیمو، بستر مرطوب، رطوبت رطوبتی ماندگار و رخساره های رسوب سیل

5. The littoral zone of a sea is the part of the sea between high and low tide marks.
[ترجمه ترگمان]کرانه ساحلی دریا بخشی از دریا بین جزر و مد پایین و پایین است
[ترجمه گوگل]منطقه ساحلی دریا جزء دریا بین علامت های بالا و پایین است

6. Roxas Littoral Avenue, Banaue Rice Terrace and Taal Lake.
[ترجمه ترگمان]خیابان Roxas Littoral، خیابان رایس تراس و دریاچه تال
[ترجمه گوگل]خیابان ساحلی Roxas، تراس برنج Bananae و دریاچه Taal

7. China can't be the only non - littoral state weighing up its arctic options.
[ترجمه ترگمان]چین تنها یک کشور غیر کرانه ای است که گزینه های شمالگان خود را اندازه گیری می کند
[ترجمه گوگل]چین نمی تواند تنها کشور غیر وابسته به خود باشد که گزینه های آن را در نظر می گیرد

8. In the littoral environment, the bottom scattering is one of the most important factors for limiting the performance of active sonar.
[ترجمه ترگمان]در محیط کرانه ای، پراکندگی پایینی یکی از مهم ترین عوامل برای محدود کردن عملکرد ردیاب صوتی فعال است
[ترجمه گوگل]در محیط ساحلی، پراکندگی پایینی یکی از مهمترین عوامل محدود کننده عملکرد سونار فعال است

9. The Littoral Combat Ship is a key element of the Navy's plan to address asymmetric threats of the 21st century.
[ترجمه ترگمان]کشتی جنگی Littoral یکی از عناصر کلیدی برنامه نیروی دریایی برای پرداختن به تهدیدات نامتقارن قرن بیست و یکم است
[ترجمه گوگل]کشتی جنگی بی سرنشین یک عنصر کلیدی از برنامه نیروی دریایی برای مقابله با تهدیدات نامتقارن قرن بیست و یکم است

10. Additionally, we are boasting of the biggest synthetic littoral lido in the Huaihai Economic Zone.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ما در حال لاف زدن از بزرگ ترین کرانه ساحلی مصنوعی در منطقه اقتصادی Huaihai هستیم
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما از بزرگترین lido ساحلی مصنوعی در منطقه اقتصادی Huaihai برخورداریم

11. Muddy coast is widely distributed in Tianjin littoral zone.
[ترجمه ترگمان]ساحل تیره به طور گسترده در منطقه کرانه ای تیانجین توزیع شده است
[ترجمه گوگل]سواحل دریایی به طور گسترده ای در منطقه ساحلی تیانجین توزیع شده است

12. We should produce the littoral advantage well.
[ترجمه ترگمان]ما باید مزیت کرانه ساحلی را به خوبی تولید کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید مزیت ساحلی را به خوبی تولید کنیم

13. Midsummer littoral city Qingdao, sunshine is beautiful, climate is delightful.
[ترجمه ترگمان]شهر ساحلی city، نور خورشید زیبا است و آب و هوا خوب است
[ترجمه گوگل]شهر قرون وسطی شهر چینگدائو، آفتاب زیبا است، آب و هوا لذت بخش است

14. The bathyal - abyssal facies, littoral facies, neritic facies and delta facies are beneficial to and gas exploration.
[ترجمه ترگمان]رخساره های bathyal - abyssal، رخساره های littoral و رخساره های delta برای اکتشاف گاز مفید هستند
[ترجمه گوگل]رخساره های بتایال - فاضلاب، رخساره های ساحلی، رخساره های نیریتی و رخساره های دلتا برای کاوش گاز و گاز مفید هستند

littoral zone

بخش دریاکنار


پیشنهاد کاربران

littoral ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: کرانه ای
تعریف: ویژگی کرانۀ دریاچه و دریا و اقیانوس


کلمات دیگر: