کلمه جو
صفحه اصلی

mellowing

انگلیسی به فارسی

مرطوب کننده


انگلیسی به انگلیسی

• mellow; having softness and richness in quality

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] به عمل آوردن - جا افتادن
[زمین شناسی] به عمل آوردن (خاک)، جا افتادن

جملات نمونه

1. grapes were mellowing in the sun
انگورها زیر آفتاب رسیده تر می شدند.

2. As fruit needs not only sunshine but cold nights and chilling showers to ripen it, so character needs not only joy but trial and difficulty to mellow it.
[ترجمه ترگمان]همان گونه که میوه نه تنها نور خورشید بلکه شبه ای سرد و شبه ای سرد برای رسیدن به آن نیاز دارد، این شخصیت نه تنها شادی بلکه محاکمه و زحمت را به آن نیاز دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که میوه نیاز به نور آفتاب ندارد، اما شبهای سرد و خنک شدن بخار را برای رسیدن به آن، بنابراین شخصیت نیاز به نه تنها شادی، بلکه محاکمه و دشواری هم دارد

3. His voice was deep and mellow and his speech had a soothing and comforting quality.
[ترجمه ترگمان]صدایش عمیق و ملایم بود و سخنانش یک کیفیت آرامش بخش و آرامش بخش داشت
[ترجمه گوگل]صدای او عمیق و خشن بود و سخنرانی وی دارای کیفیت آرامش بخش و آرام بود

4. In stories the doomed hero is usually saved at the last minute by some stroke of fortune, but almost always his sense of values is changed. he becomes more appreciative of the meaning of life and its permanent spiritual values. It hasoften been noted that those who live, or have lived, in the shadow of death bring a mellow sweetness to everything they do.
[ترجمه ترگمان]در داستان هایی که قهرمان محکوم به فنا شده معمولا در آخرین دقیقه با کمی شانس نجات داده می شود، اما تقریبا همیشه حس ارزش های او تغییر کرده است او از معنای زندگی و ارزش های معنوی دائمی آن قدردانی می کند به این نکته اشاره شده است که آن هایی که زندگی می کنند یا زندگی کرده اند، در سایه مرگ شیرین و شیرین به هر کاری که می کنند می آورند
[ترجمه گوگل]در داستان ها قهرمان محکوم شده است که در آخرین لحظه با برخی از ضربه ثروت ذخیره می شود، اما تقریبا همیشه حس گرایی هایش تغییر می کند او از معنای زندگی و ارزشهای معنوی دائمی خود قدردانی می کند به شدت ذکر شده است که کسانی که در سایه مرگ زندگی می کنند یا زندگی می کنند، به خاطر همه چیزهایی که دارند انجام می دهند

5. I'd had two glasses of wine and I was feeling mellow.
[ترجمه ترگمان]دو گیلاس شراب خوردم و احساس آرامش کردم
[ترجمه گوگل]من دو عدد شراب داشتم و احساس خستگی می کردم

6. A few more years will mellow the wine.
[ترجمه ترگمان] چند سال دیگه هم شراب رو آروم می کنه
[ترجمه گوگل]چند سال دیگر، شراب را تسکین می دهد

7. Paul's certainly mellowed over the years.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا پل در این سال ها نرم و نرم شده بود
[ترجمه گوگل]پولس قطعا در طول سالها خسته شده است

8. The leaves looked golden in the mellow afternoon light.
[ترجمه ترگمان]برگ ها در نور ملایم بعد از ظهر طلایی به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]برگ ها در نور کم نور پس از ظهر طلایی می شوند

9. Mellow music and lighting helped to create the right atmosphere.
[ترجمه ترگمان]موسیقی و روشنایی mellow به ایجاد فضای مناسب کمک کرد
[ترجمه گوگل]موزیک و نورپردازی به ایجاد فضای مناسب کمک کرد

10. The brickwork will mellow over the years so that it blends with the surroundings.
[ترجمه ترگمان]دیوار اجری در طول سال ها نرم تر خواهد شد تا با محیط سازگار شود
[ترجمه گوگل]این آجری در طول سال ها با هم مخلوط می شود

11. He'd had a few glasses of champagne himself and was fairly mellow.
[ترجمه ترگمان]چند گیلاس شامپاین خورده بود و خیلی هم ملایم بود
[ترجمه گوگل]او چند لیوان شامپاین خود را داشت و نسبتا ملایم بود

12. The apples are mellowing in the sun.
[ترجمه ترگمان]سیب ها زرد رنگ در زیر نور خورشید هستند
[ترجمه گوگل]سیب ها در خورشید می شوند

13. The orchestra had a distinctively warm and mellow sound.
[ترجمه ترگمان]ارکستر صدایی گرم و ملایم داشت
[ترجمه گوگل]ارکستر صدایی متمایز کننده گرم و ملایم داشت

14. Age has mellowed his attitude to some things.
[ترجمه ترگمان]سن گرایش خود را به برخی چیزها نرم کرده است
[ترجمه گوگل]سن نگرش خود را نسبت به برخی چیزها کم کرده است

15. He speaks in a mellowed out tones.
[ترجمه ترگمان]با صدایی نرم و نرم حرف می زند
[ترجمه گوگل]او در صدای ملودی صحبت می کند


کلمات دیگر: