کلمه جو
صفحه اصلی

dietary


معنی : مربوط به رژیم غذایی
معانی دیگر : رزق، روزی، نظام خوراکی، میزان خوراک روزانه، سهم خوراک، خوراکی، غذایی، وابسته به رژیم خوراکی، رژیمی، پروردین

انگلیسی به فارسی

مربوط به رژیم غذایی


غذایی، مربوط به رژیم غذایی


انگلیسی به انگلیسی

• regimented eating plan
pertaining to diet, pertaining to nutrition
dietary means relating to the kind of food people eat.

مترادف و متضاد

مربوط به رژیم غذایی (صفت)
dietary

جملات نمونه

1. dietary changes according to age and need
تغییر در رژیم غذایی برحسب سن و نیاز

2. dietary diseases
بیماری های ناشی از رژیم غذایی

3. dietary foods
غذاهای رژیمی

4. dietary laws
(در برخی مذهب ها) قوانین مربوط به حلال و حرام بودن خوراک

5. Liver is a particularly rich source of dietary iron.
[ترجمه ترگمان]کبد یک منبع غنی از رژیم غذایی است
[ترجمه گوگل]کبد منبع غنی از آهن رژیمی است

6. Patients maintain a strict dietary regimen.
[ترجمه ترگمان]بیماران رژیم غذایی شدیدی دارند
[ترجمه گوگل]بیماران رژیم غذایی رژیمی را حفظ می کنند

7. Dietary habits can be very difficult to change.
[ترجمه ترگمان]تغییر عادت های رژیمی می تواند بسیار مشکل باشد
[ترجمه گوگل]عادت های غذایی می تواند بسیار دشوار باشد

8. You should eat more dietary fibre to reduce the risk of bowel cancer.
[ترجمه ترگمان]شما باید فیبر رژیمی بیشتری بخورید تا خطر ابتلا به سرطان روده را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]شما باید فیبر غذایی بیشتری مصرف کنید تا خطر ابتلا به سرطان روده را کاهش دهید

9. Dr Susan Hankinson has studied the dietary habits of more than 50,000 women.
[ترجمه ترگمان]دکتر سوزان Hankinson عادات غذایی بیش از ۵۰۰۰۰ زن را مطالعه کرده است
[ترجمه گوگل]دکتر سوزان هاکینسون عادت های غذایی بیش از 50،000 زن را مطالعه کرده است

10. Furthermore, dietary manipulation studies have shown that high fat intake can increase faecal bile acid excretion.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این مطالعات انجام شده توسط رژیم غذایی نشان داده اند که مصرف بالای چربی می تواند دفع دفع اسیدی را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مطالعات دستکاری رژیم نشان می دهد که مصرف زیاد چربی می تواند دفع اسید معده مدفوع را افزایش دهد

11. In conclusion, dietary polyunsaturated fatty acids enhance duodenal resistance to acid by potentiation of adaptive cytoprotection.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، اسیده ای چرب اشباع نشده چند تایی مقاومت duodenal را با acid از cytoprotection تطبیقی افزایش می دهند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، اسیدهای چرب اشباع نشده حاوی رژیم غذایی با تقویت سیتوپراکسی سازگار، باعث تقویت مقاومت دوازدهه ای به اسید می شوند

12. Dietary fibre can be loosely defined as the cell-wall material of plants.
[ترجمه ترگمان]فیبر رژیمی را می توان به طور بی ربط به عنوان مواد دیواره سلولی گیاهان تعریف کرد
[ترجمه گوگل]فیبر غذایی می تواند به طور گسترده ای به عنوان ماده دیواره سلولی گیاهان تعریف شود

13. With still more additional dietary fibre, 32g a day, the stools were found to contain 210 calories on average.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از فیبر رژیمی بیشتر، ۳۲ گرم در روز، مشخص شد که stools به طور متوسط ۲۱۰ کالری دارند
[ترجمه گوگل]با داشتن بیشتر فیبرهای رژیمی بیشتر، 32 گرم در روز، مدفوع به طور متوسط ​​حاوی 210 کالری بود

14. Intestinal Calcium Absorption. Dietary calcium gains access to the organism mostly by transport in the small intestine.
[ترجمه ترگمان]Intestinal جذب کلسیم کلسیم رژیمی به ارگانیسم بیشتر از طریق انتقال در روده کوچک، دسترسی پیدا می کند
[ترجمه گوگل]جذب کلسیم روده کلسیم غذایی به ارگانها کمک می کند تا بیشتر از طریق حمل و نقل در روده کوچک

15. Dietary phosphate did not interfere with these intestinal effects of calcium.
[ترجمه ترگمان]فسفات رژیمی با این تاثیرات روده ای کلسیم مداخله نکرد
[ترجمه گوگل]فسفات غذایی با این اثرات روده ای کلسیم مواجه نشد

dietary changes according to age and need

تغییر در رژیم غذایی برحسب سن و نیاز


dietary foods

غذاهای رژیمی


dietary diseases

بیماری‌های ناشی از رژیم غذایی


اصطلاحات

dietary laws

(در برخی مذهبها) قوانین مربوط به حلال و حرام بودن خوراک


پیشنهاد کاربران

بخش تغذیه

رژیمی

در علوم دامی= جیره ای


کلمات دیگر: