کلمه جو
صفحه اصلی

digestive


معنی : هاضمه، گوارا، گوارشی
معانی دیگر : (وابسته به یا آسان ساز گوارش) گوارشی، مربوط به جهاز هاضمه

انگلیسی به فارسی

هاضمه، گوارا، گوارشی


گوارشی، هاضمه، گوارا


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to digestion; promoting digestion (process by which the body breaks down and absorbs food)
substance that aids digestion; (british) round slightly sweet cracker that are made out of wholemeal flour (similar to graham cracker)
digestive refers to the digestion of food.

مترادف و متضاد

هاضمه (اسم)
digestive

گوارا (صفت)
soft, tasty, digestible, digestive, salubrious

گوارشی (صفت)
digestive

جملات نمونه

1. the digestive apparatus
جهاز هاضمه (دستگاه گوارش)

2. the digestive function of the stomach
کار گوارشی معده

3. the digestive system
دستگاه گوارشی

4. the digestive tract
مجرای هاضمه،گوارش راه

5. the digestive tract
دستگاه گوارشی،جهاز هاضمه

6. the stomach is a digestive organ
معده یک اندام گوارشی است.

7. eating junk food disordered his digestive system
خوردن هله هوله دستگاه گوارش او را دچار اختلال کرد.

8. the chief parts of the digestive system
اندام های عمده ی دستگاه گوارشی

9. some worms are parasites of the digestive system
برخی کرم ها انگل دستگاه گوارشی هستند.

10. Exercise stimulates the digestive and excretory systems.
[ترجمه ترگمان]ورزش کردن باعث تحریک سیستم های گوارشی و دفع فضولات می شود
[ترجمه گوگل]ورزش سیستم های گوارشی و دفع ادرار را تحریک می کند

11. Olestra is just something that travels through your digestive system for the sake of the ride.
[ترجمه ترگمان]Olestra فقط چیزی است که برای سفر به سیستم گوارشی شما سفر می کند
[ترجمه گوگل]Olestra فقط چیزی است که از طریق سیستم گوارش خود را به خاطر سوار سفر می کند

12. The carnivorous digestive system would be useless without the means of catching prey.
[ترجمه ترگمان]سیستم گوارشی گوشت خوار، بدون استفاده از شکار، بی فایده خواهد بود
[ترجمه گوگل]سیستم گوارش گوارش گوشتخوار بدون استفاده از طعم شیرین بی فایده است

13. A good diet helps the digestive processes.
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی خوب به فرآیندهای گوارشی کمک می کند
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی مناسب به فرآیندهای گوارش کمک می کند

14. If we are indeed in such a digestive, living-with-it, period it would explain something which is otherwise puzzling.
[ترجمه ترگمان]اگر ما واقعا در چنین گوارشی باشیم، با آن زندگی کنیم، دوره آن چیزی را توضیح می دهد که در غیر این صورت گیج کننده است
[ترجمه گوگل]اگر ما واقعا در چنین گوارشی هستیم، زندگی با آن، مدت آن چیزی را که در غیر این صورت گیج کننده است توضیح می دهد

15. Their actual digestive system is that of a carnivore and so bamboo is an unlikely foodstuff to choose.
[ترجمه ترگمان]سیستم گوارشی واقعی آن ها یک carnivore است و به همین خاطر بامبو ماده غذایی بسیار بعید برای انتخاب است
[ترجمه گوگل]سیستم گوارش واقعی آنها گوشتخواری است و بنابراین بامبو مواد غذایی نامطلوب برای انتخاب است

16. Drastic overnight changes will certainly lead to digestive upsets.
[ترجمه ترگمان]تغییرات شبانه شدید قطعا منجر به آشفتگی های گوارشی خواهد شد
[ترجمه گوگل]تغییرات یک شبه دشوار قطعا منجر به ناراحتی های گوارشی خواهد شد

the digestive tract

مجرای هاضمه، گوارش راه


The stomach is a digestive organ.

معده یک اندام گوارشی است.


پیشنهاد کاربران

نوعی بیسکوییت، بیسکوییت رژیمی

بیسکوئیت رژیمی

digestive ( تغذیه )
واژه مصوب: گوارنده
تعریف: ویژگی ماده ای که فرایند گوارش را تسهیل یا تشدید کند


کلمات دیگر: