کلمه جو
صفحه اصلی

amble


معنی : یورغه، یرقه، راهوار بودن، یورغه رفتن
معانی دیگر : (اسب و غیره) یورغه رفتن، (آهسته) قدم زدن، (آرام آرام) راه رفتن، خوش خوشک راه رفتن، گام آهسته، قدم زنی، خرامیدن، سلانه سلانه رفتن، راهواری، یورغه رفتن اسب

انگلیسی به فارسی

یورغه رفتن (اسب)، راهوار بودن، یورغه


املت، یورغه، یرقه، راهوار بودن، یورغه رفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: ambles, ambling, ambled
• : تعریف: to walk at an easy, leisurely pace; stroll.
مترادف: mosey, saunter, stroll, walk
متضاد: gallop, scurry
مشابه: meander, ramble, traipse

- We ambled through the meadow, enjoying the summer breeze.
[ترجمه ترگمان] به آرامی به طرف چمن زار می رفتیم و از نسیم تابستان لذت می بردیم
[ترجمه گوگل] ما از طریق مزرعه، با استفاده از نسیم تابستانی، از بین بردیم
اسم ( noun )
مشتقات: amblingly (adv.), ambler (n.)
• : تعریف: a slow, easy gait, esp. of a horse.
مترادف: saunter, stroll, walk
مشابه: jaunt, meander, pace, ramble

- We watched the amble of the horses as they neared the barn.
[ترجمه ترگمان] همچنان که به طویله نزدیک می شدند، اسب ها را تماشا می کردیم
[ترجمه گوگل] ما در حال نزدیک شدن به انبار اسبها را دیدیم

• leisurely walk; easy pace
walk at an easy pace
if you amble somewhere, you walk there slowly and in a relaxed manner.

مترادف و متضاد

یورغه (اسم)
amble

یرقه (اسم)
amble

راهوار بودن (فعل)
amble

یورغه رفتن (فعل)
amble

walk casually


Synonyms: ankle, boogie, dawdle, drift, gander, hoof it, loiter, meander, mosey, percolate, ramble, sashay, saunter, stroll, toddle, wander


Antonyms: run


جملات نمونه

1. to go at an amble
1- یورغه رفتن 2- خرامیدن،سلانه سلانه رفتن

2. There's nothing I enjoy more than a leisurely amble across the moor.
[ترجمه ترگمان]چیزی نیست که من از آن لذت ببرم، نه در آن سوی خلنگ زار
[ترجمه گوگل]هیچ چیزی بیش از یک آروغ زدن در سراسر قایقرانی لذت بردن نیست

3. I amble over to Odd-Knut to ask a few dumb questions.
[ترجمه ترگمان]برای پرسیدن چند تا سوال احمقانه از خود بی خود می شوم
[ترجمه گوگل]من به Odd-Knut علاقه مند هستم تا چند نکته را بپرسم

4. They amble straight past us, unawares.
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون اینکه غافلگیر شوند از کنار ما می گذرند
[ترجمه گوگل]آنها به طور ناگهانی از ما گذشته اند

5. Every evening, they amble along the bank.
[ترجمه ترگمان]هر شب از کنار بانک می گذشتند
[ترجمه گوگل]هر شب، آنها در امتداد بانک زندگی می کنند

6. They 3 amble past open - air restaurants, across shaded 4 ) patios tucked behind walls of 5 ) Bougainvillea.
[ترجمه ترگمان]آن ها از کنار رستوران های روباز عبور می کنند (۴)patios (۴)patios (پشت دیواره ای ۴)bougainvillea قرار دارند
[ترجمه گوگل]آنها 3 بار گذشته از رستوران های هوای آزاد، در سراسر سایه 4) پاسیو پشت دیوار 5) Bougainvillea

7. He was coming along at an amble.
[ترجمه ترگمان]او هم در حالی که از کنارش می گذشت، از او استقبال کرد
[ترجمه گوگل]او در کنار هم آمد

8. The horse is walking at an amble.
[ترجمه ترگمان]اسب در حال تاخت و تاز است
[ترجمه گوگل]اسب در حال حرکت است

9. They amble past open-air restaurants, across shaded patios tucked behind walls of Bougainvillea.
[ترجمه ترگمان]از کنار رستوران های روباز گذشتند و در patios shaded پشت دیواره ای of قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها از رستوران های هوای آزاد استفاده می کنند و در داخل سقف های پاسیو پشت دیوار Bougainvillea قرار دارند

10. Let's go for an amble.
[ترجمه ترگمان]بیا برویم سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]بیایید یک آدم بشویم

11. She seemed to take a fancy to a green patch further into the field and began to amble slowly towards it.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او از یک تکه زمین سبز بیشتر در میدان به نظر می آید و آهسته به سوی آن حرکت می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او به فضای سبز بیشتر علاقه مند است و به آرامی به سمت آن حرکت می کند

12. The reason may be that they charge up the hill while their elders amble.
[ترجمه ترگمان]دلیلش این است که آن ها در حالی که elders را بر جای می گذارند، از تپه بالا می روند
[ترجمه گوگل]دلیل آن ممکن است این باشد که آنها تپه را به عهده می گیرند در حالی که بزرگان خود را می بینند

13. I tend now to the sedentary, and when I walk in the city I prefer to amble.
[ترجمه ترگمان]من اکنون به چپ و راست گرایش دارم، و هنگامی که در شهر راه می روم، ترجیح می دهم که از کار برکنار شوم
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر به ساکنان تمایل دارم، و زمانی که من در شهر راه میروم، ترجیح می دهم که از آن استفاده کنم

14. I think a more logic al division would be a three-way split into utilities, casinos and people who visit casinos tog amble.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که یک بخش منطقی تری به لحاظ خدمات رفاهی، کازینو و مردمی که از casinos tog بازدید می کنند، یک تقسیم سه جانبه خواهد بود
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم یک منطق منطق تر تقسیم بندی سه جانبه به آب و برق، قمار و افرادی است که از کازینو دیدن می کنند

The horse ambled along the road.

اسب در راستای جاده یورغه رفت.


Jaffar ambled home through the village.

جعفر خوش‌خوشک از میان ده به منزل رفت.


اصطلاحات

to go at an amble

1- یورغه رفتن 2- خرامیدن، سلانه سلانه رفتن



کلمات دیگر: