1. They claim that despite superficial similarities with shamanism, something very different is going on.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که علی رغم شباهت های سطحی با shamanism، چیزی بسیار متفاوت ادامه دارد
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که با وجود شباهت های سطحی و شامپانی، چیزی کاملا متفاوت است
2. What did they need shamanism for, he asked me, if it was all in the New Testament?
[ترجمه ترگمان]از من پرسید: اگر همه چیز در کتاب عهد جدید بود، برای چه به او احتیاج داشتند؟
[ترجمه گوگل]از آنجا که آنها نیاز به شامپانی داشتند، از من پرسید که اگر همه در عهد جدید بود؟
3. Shamanism is based on the premise that neither 227 human beings nor nature itself hold the ultimate power in the universe.
[ترجمه ترگمان]این فرض بر این اساس استوار است که نه ۲۲۷ انسان نه طبیعت خود، قدرت نهایی را در جهان به دست می گیرند
[ترجمه گوگل]شامانیسم بر این فرض استوار است که نه 227 انسان و نه طبیعت خود قدرت نهایی در جهان را حفظ می کنند
4. In religious aspect, the Daur nationality believed mainly Shamanism.
[ترجمه ترگمان]در جنبه مذهبی، ملیت Daur به طور عمده Shamanism بود
[ترجمه گوگل]در جنبه های مذهبی، ملیت داور عمدتا به شیعانیسم اعتقاد داشت
5. Meanwhile Shamanism is also the foundation of Ewenkis'myth.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، Shamanism اساس افسانه Ewenkis نیز هست
[ترجمه گوگل]در همین حال، شامپانی نیز پایه و اساس Ewenkis'myth است
6. Shamanism, the earliest religious belief of Mongolian nationality, has a remote origin.
[ترجمه ترگمان]Shamanism، قدیمی ترین باور مذهبی در مورد ملیت مغولی، دارای یک منشا از راه دور است
[ترجمه گوگل]شمانیسم، اولین اعتقاد مذهبی ملیت مغول، دارای منشاء دور افتاده است
7. Believers, animism and shamanism, some Protestant and Catholic Christianity.
[ترجمه ترگمان]مومنان، animism و shamanism، برخی از مسیحیت پروتستان و کاتولیک
[ترجمه گوگل]مؤمنان، ناسیونالیسم و شامپانی، برخی از مسیحیت پروتستان و کاتولیک
8. Ket shamanism is in most details very similar to that of their southern Samoyedic neighbors, the Selkups.
[ترجمه ترگمان]کت کت در بیشتر جزئیات شبیه به همسایگان جنوبی their، یعنی Selkups است
[ترجمه گوگل]کت شامپانی در بیشتر جزئیات بسیار شبیه به همسایگان جنوبی خود سامیه، سلکپ ها است
9. Belief in Shamanism, a few letters Lamaism.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به shamanism چند نامه از Lamaism
[ترجمه گوگل]اعتقاد به شیعیان، چند حرف لاعیم
10. G. Power Animals were important in shamanism and can be found in martial arts today.
[ترجمه ترگمان]ج حیوانات قدرت در shamanism مهم بودند و امروزه می توانند در هنرهای رزمی پیدا شوند
[ترجمه گوگل]G حیوانات قدرت در شامپانگی مهم بودند و امروزه در هنرهای رزمی وجود دارد
11. In the beginning, they believed in Tengri Shamanism and were nomadic.
[ترجمه ترگمان]آن ها در ابتدا به تنگری Shamanism اعتقاد داشتند و nomadic بودند
[ترجمه گوگل]در ابتدا، آنها به Tengri Shamanism اعتقاد داشتند و عشایر بودند
12. And the Manchu nationality has Shamanism for long - standing time and it impacts lasting.
[ترجمه ترگمان]و نژاد Manchu برای مدتی طولانی دچار اختلال شده است و تاثیرات ماندگاری بر آن می گذارد
[ترجمه گوگل]و ملیت مانچویی برای مدت زمان طولانی شامانی است و تاثیرات ماندگار دارد
13. Shamanism still has considerable influence among some ethnic groups.
[ترجمه ترگمان]Shamanism هنوز هم در میان برخی از گروه های قومی تاثیر قابل توجهی دارد
[ترجمه گوگل]شامپانی هنوز در میان برخی از گروه های قومی نفوذ قابل توجهی دارد
14. Shamanism was not a religion; it was a spiritual discipline and is still utilized today.
[ترجمه ترگمان]Shamanism یک مذهب نبود؛ این یک نظم معنوی بود و امروزه مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]شامپانی یک مذهب نبود این یک نظم معنوی بود و هنوز هم امروز استفاده می شود
15. From it we see the deep influence of Shamanism on Mongolians.
[ترجمه ترگمان]از آنجا ما نفوذ عمیق of را روی مغولستانی ها می بینیم
[ترجمه گوگل]از آن ما شاهد تأثیر عمیق شمانیزم بر مغولانها هستیم