1. he is very disagreeable
آدم بدقلقی است.
2. this food has a disagreeable smell and taste
این خوراک بو و طعم ناخوشایندی دارد.
3. The conversation was disagreeable to him.
[ترجمه ترگمان]گفتگو با او نامطبوع بود
[ترجمه گوگل]گفتگو برایش ناراحت کننده بود
4. The service is disagreeable here.
[ترجمه ترگمان]اینجا خدمات ناخوشایندی است
[ترجمه گوگل]این سرویس در اینجا ناراحت کننده است
5. Are you always as disagreeable as this when you don't get what you want?
[ترجمه ترگمان]تو همیشه وقتی چیزی که دلت می خواد گیرت نمی اد؟
[ترجمه گوگل]آیا شما همیشه به عنوان ناراحت کننده به عنوان این زمانی که شما نمی خواهید آنچه شما می خواهید؟
6. She said some very disagreeable things.
[ترجمه ترگمان]چیزهای خیلی ناخوشایندی را به او گفت
[ترجمه گوگل]او گفت: چیزهای بسیار ناراحت کننده
7. She could be wayward, petulant, and disagreeable.
[ترجمه ترگمان]ممکن بود دختر سرکش و سرکش و نامطبوع باشد
[ترجمه گوگل]او می تواند بی رحمانه، متکبر و ناراحت کننده باشد
8. The landlord is an extremely disagreeable man. Have as little to do with him as possible.
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار مرد بسیار نامطبوعی است تا آنجا که امکان دارد با او کاری نداشته باشید
[ترجمه گوگل]صاحبخانه یک مرد بسیار ناخوشایند است تا آنجا که ممکن است با او کار کند
9. It never rendered him mean or even disagreeable.
[ترجمه ترگمان]هرگز او را به این معنا و یا حتی نامطبوع جلوه نمی داد
[ترجمه گوگل]هرگز او را معنا یا حتی ناراحت نکرد
10. He's the most disagreeable man I've ever met.
[ترجمه ترگمان]او زیباترین مردی است که تا به حال دیده ام
[ترجمه گوگل]او مردی که بیشتر از همه ناراحت است، تاکنون ملاقات کرده است
11. Aspects of his work, his life style, are disagreeable to him in the extreme.
[ترجمه ترگمان]Aspects از کارش، سبک زندگی، برای او نامطبوع است
[ترجمه گوگل]جنبه های کار او، شیوه زندگی او، در افراطی او را ناراحت می کند
12. That sheep dip is singularly disagreeable to a golden eagle is one reason for its rarity.
[ترجمه ترگمان]یک عقاب طلایی تنها دلیلی برای یک عقاب طلایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]این شیب گوسفند به یک عقاب طلایی منحصر به فرد پنهان است یکی از دلایل آن نادر بودن است
13. In fact, she was a very selfish, disagreeable, bad-tempered little girl.
[ترجمه ترگمان]در واقع، او یک دختر کوچک و بداخلاق و بداخلاق بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، او یک دختر کوچک بسیار خودخواه و ناخوشایند بود
14. But the smell was disagreeable and she was afraid that the white linen would burst into flame.
[ترجمه ترگمان]اما این بو نامطبوع بود و از آن می ترسید که رخت سفید به درون آتش زبانه بکشد
[ترجمه گوگل]اما بوی ناراحت کننده بود و او می ترسید که پارچه کتانی سفید به شعله رسیده باشد
15. Muriel is perhaps this author's most disagreeable character, though she is not seen without pity.
[ترجمه ترگمان]موریل با اینکه او را ندیده بود گفت: موریل، شاید این نویسنده most نویسنده این نویسنده است
[ترجمه گوگل]موریل شاید این شخصیت ناسازگار این نویسنده است، هر چند او بدون ترس و وحشت دیده نمی شود