کلمه جو
صفحه اصلی

disapprobation


معنی : رد، سرزنش، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح
معانی دیگر : رجوع شود به: disapproval، disaproval : عدم تصویب

انگلیسی به فارسی

( disaproval =) عدم تصویب، رد، بی‌میلی، تقبیح، مذمت


ناکامی، مذمت، عدم تصویب، سرزنش، رد، بی میلی، تقبیح


انگلیسی به انگلیسی

• disapproval, condemnation

مترادف و متضاد

رد (اسم)
denial, disavowal, rejection, abnegation, pass, refusal, trace, veto, exception, contradiction, rebuff, rebuttal, repulse, disapproval, disapprobation, contestation, disproof

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

مذمت (اسم)
blame, reproach, scorn, disapproval, blaming, disapprobation

بی میلی (اسم)
disgust, distaste, loathing, lassitude, grudge, inappetence, dismay, disapproval, disapprobation, disaffection, reluctance, disinclination, disrelish, reluctancy

عدم تصویب (اسم)
disapproval, disapprobation

تقبیح (اسم)
disapproval, disapprobation

جملات نمونه

1. She feared her father's disapprobation.
[ترجمه ترگمان]می ترسید پدرش هم مخالفت کند
[ترجمه گوگل]او از تفریط پدرش هراس داشت

2. He retorted with a disapprobation of shallow criticism.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی حاکی از انتقاد و انتقاد پاسخ داد:
[ترجمه گوگل]او با نادیده گرفتن انتقاد کم عمق پاسخ داد

3. Everybody said, with disapprobation writ large upon their faces.
[ترجمه ترگمان]همه می گفتند که بر چهره شان آثار نارضایتی دیده می شود
[ترجمه گوگل]همه گفتند، با نافرمانی که روی چهره آنها بزرگ است

4. But company disapprobation, both sides does not fall for this conflict.
[ترجمه ترگمان]اما هر دو طرف مخالف این درگیری نیستند
[ترجمه گوگل]اما عدم تعهد شرکت، هر دو طرف برای این منازعه نمی افتند

5. Little brother strange elder brother is too inequitable, disapprobation.
[ترجمه ترگمان]برادر کوچک برادر کوچک عجیب و غریبی است
[ترجمه گوگل]برادر کوچک عادت برادر بزرگتر بیش از حد ناپذیر است، عدم تمسخر

6. The 3rd day: He is minatory I if disapprobation sinks boat lane.
[ترجمه ترگمان]سوم روز سوم: اگر از کوره راه بروم، از کوره در می روم
[ترجمه گوگل]روز 3: او منفور است، اگر عدم تصویب غرق قایق قایق

7. They were coined in a later age as terms of disapprobation, even contempt.
[ترجمه ترگمان]آن ها در عصر بعدی به عنوان نارضایتی و حتی تحقیر به کار برده شدند
[ترجمه گوگل]آنها در یک دوره بعد به عنوان شرایط نادیده گرفتن، حتی تحقیر به حساب می آمدند

8. But this is equally the case with regard to our approbation or disapprobation of the sentiments or passions of others.
[ترجمه ترگمان]اما این موضوع در مورد تایید یا عدم تایید احساسات و احساسات دیگران نسبت به دیگران صدق می کند
[ترجمه گوگل]اما این به همان اندازه در مورد تطبیق یا عدم تملک احساسات و احساسات دیگران است

9. We have 800 million dollar on Zhang now, we say pass the winter, shareholders but disapprobation.
[ترجمه ترگمان]ما اکنون در حال حاضر ۸۰۰ میلیون دلار داریم ما می گوییم زمستان، سهامداران، اما disapprobation
[ترجمه گوگل]ما اکنون حدود 800 میلیون دلار برای ژانگ داریم، ما می گوییم زمستان، سهامداران، اما عدم تعهد

10. They were all astonished; and Mr. Bennet, who could by no means wish for so speedy a return, immediately said, "But is there not danger of Lady Catherine's disapprobation here, my good sir?
[ترجمه ترگمان]همه مات و مبهوت مانده بودند، و آقای بنت که به هیچ وجه مایل نبود زودتر برگردد، بلافاصله گفت: آقا، خوب نیست که لیدی کاترین از این موضوع ناراحت بشود، آقا؟
[ترجمه گوگل]همه آنها شگفت زده شدند و آقای بنت، که به هیچ وجه نمیتوانست به سرعت بازگشت خود را آرزو کند، بلافاصله گفت: «اما آیا خطر لیدی کاترین در این مورد نادیده گرفته شده است، آقا عزیزم؟

11. But in making the government they left this institution with many clear marks of disapprobation upon it.
[ترجمه ترگمان]اما در ساختن دولت، آن ها این موسسه را با نشانه هایی روشن از مخالفت با آن ترک کردند
[ترجمه گوگل]اما در ساختن دولت، این نهاد را با بسیاری از علائم واضح از عدم تمکین بر آن، ترک کرد

12. You must know that though I should be exceedingly grieved at their disapprobation, I could not hesitate.
[ترجمه ترگمان]شما باید بدانید که اگر من از مخالفت آن ها خیلی ناراحت می شدم، نمی توانستم تردید کنم
[ترجمه گوگل]شما باید بدانید که اگرچه من باید در مورد عدم تمکین به آنها بسیار ناراحت باشم، نمی توانم تحمل کنم

13. Charles's attentions to Henrietta had been observed by her father and mother without any disapprobation.
[ترجمه ترگمان]توجه چارلز به هنریتا بدون هیچ مخالفت و نارضایتی او را جلب کرده بود
[ترجمه گوگل]توجه چارلز به هنریتا توسط پدر و مادرش بدون هیچ گونه اختلاف نظر مشاهده شد

14. Elizabeth would wonder, and probably would blame her; and though her resolution was not to be shaken, her feelings must be hurt by such disapprobation.
[ترجمه ترگمان]الیزابت تعجب می کرد، و شاید هم او را مقصر می دانست، و هر چند که تصمیمش متزلزل نبود، احساساتش جریحه دار شده بود
[ترجمه گوگل]الیزابت تعجب کرد و احتمالا او را سرزنش می کرد؛ و هر چند قطعنامه او نبوده است، احساسات او باید از چنین نادیده گرفتن آسیب برساند


کلمات دیگر: