کلمه جو
صفحه اصلی

chivvy


معنی : اذیت کردن، موسیر اسپانیا، اذیت کردن، تعقیب کردن
معانی دیگر : chive : تعقیب کردن

انگلیسی به فارسی

( chive =) تعقیب کردن، اذیت کردن


چووی، اذیت کردن، موسیر اسپانیا، تعقیب کردن


انگلیسی به انگلیسی

• nag; pester somebody; annoy someone persistently
if you chivvy someone, you keep urging them to do something that they do not want to do.

مترادف و متضاد

اذیت کردن (اسم)
chivvy

موسیر اسپانیا (اسم)
chivvy, chive

اذیت کردن (فعل)
grind, annoy, hurt, pester, grieve, worry, offend, hock, harass, tease, badger, bedevil, chivvy, chive, indemnify, tousle, needle

تعقیب کردن (فعل)
chase, pursue, tail, follow, chevy, sue, chivvy, law, follow up, hound, prosecute

جملات نمونه

1. Go and see if you can chivvy the kids up a bit.
[ترجمه ترگمان]بروید و ببینید آیا می توانید بچه ها را کمی بالا ببرید یا نه
[ترجمه گوگل]برو و ببینید آیا می توانید بچه ها را کمی کمی بخوابید

2. I had to chivvy him into writing the report.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم او را برای نوشتن گزارش تعقیب کنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم او را به نوشتن این گزارش متهم کنم

3. If you don't chivvy the others along, we'll never get there on time.
[ترجمه ترگمان]اگر به دیگران اصرار نکنی هرگز به موقع به آنجا نمی رسیم
[ترجمه گوگل]اگر شما دیگران را با هم فراموش نکنید، ما هرگز در آنجا نخواهیم بود

4. They chivvy and reproach each other as we eat.
[ترجمه ترگمان]همچنان که می خوریم همدیگر را سرزنش می کنند و همدیگر را سرزنش می کنند
[ترجمه گوگل]آنها وقتی که غذا می خورند، یکدیگر را سرزنش می کنند

5. Most members of Parliament did not chivvy the government into action.
[ترجمه ترگمان]اکثر اعضای پارلمان دولت را وادار به اقدام نکردند
[ترجمه گوگل]اکثر اعضای پارلمان دولت را مجبور به عمل نکردند

6. We'll have to chivvy the children up about their school work.
[ترجمه ترگمان]ما باید به بچه ها در مورد کار مدرسه اش حرف بزنیم
[ترجمه گوگل]ما باید فرزندانمان را درمورد کار مدرسه خویش بخوانیم

7. I shall come down your burrow and chivvy you out like an old stoat.
[ترجمه ترگمان]من burrow را پایین خواهم آورد و مثل یک سمور پیر به تو ناسزا خواهم گفت
[ترجمه گوگل]من نوری خود را پایین می آورم و شما را مانند یک غرفه قدیمی می بینم

8. Jovial ladies chivvy you into ordering more than you can eat!
[ترجمه ترگمان]خانم ها به تو دستور می دن که بیشتر از اون چیزی که می تونی بخوری سفارش می دن!
[ترجمه گوگل]بانوان جویای شما را به سفارش بیش از شما می توانید غذا خوردن!

9. He kept putting off writing the report so I had to chivvy him along.
[ترجمه ترگمان]او به نوشتن گزارش ادامه داد و من مجبور شدم او را تعقیب کنم
[ترجمه گوگل]او همچنان از نوشتن گزارش خودداری کرد و من مجبور شدم او را همراهی کنم


کلمات دیگر: