کلمه جو
صفحه اصلی

roster


معنی : صورت، فهرست، سیاهه وظایف، سیاهه نامه ها
معانی دیگر : لیست، (ارتش) فهرست افراد، دفتر شرح مدت خدمت و ماموریت ها، وارد صورت کردن

انگلیسی به فارسی

صورت، فهرست، وارد صورت کردن


سیاهه نامه ها، سیاهه وظایف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a list of names of individuals or groups belonging to or participating in an organization, class, military or police unit, or the like.
مترادف: roll

- The professor checked for the student's name, but it was not on her class roster.
[ترجمه ترگمان] پروفسور مک گوناگال اسم دانش آموز را چک کرد، اما به فهرست کلاسش تعلق نداشت
[ترجمه گوگل] استاد برای نام دانش آموزان را بررسی کرد، اما در لیست کلاس وی نبود

(2) تعریف: any list or register.
مترادف: agenda, inventory, list, listing, register, schedule, slate

• list, register; list of soldiers or employees including the time that each is scheduled for duty
a roster is a list of people. it is used to show who does a particular job at a particular time.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نوبتی

مترادف و متضاد

صورت (اسم)
face, invoice, figure, physiognomy, sign, aspect, form, visage, picture, shape, hue, file, roll, muzzle, list, schedule, effigy, roster, phase, facies

فهرست (اسم)
index, file, roll, list, inventory, schedule, registry, table, catalog, repertory, roster, concordance

سیاهه وظایف (اسم)
roster

سیاهه نامه ها (اسم)
roster

list of items, names


Synonyms: agenda, catalog, head count, index, inventory, listing, muster, nose count, program, record, register, roll, roll call, rota, schedule, scroll, table


جملات نمونه

1. membership roster
فهرست (اسامی) اعضا

2. The club has outstanding players on the roster.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه بازیکنان برجسته ای در فهرست دارد
[ترجمه گوگل]این باشگاه دارای بازیکنان برجسته در لیست است

3. The Amateur Softball Association's roster of umpires has declined to 5000.
[ترجمه ترگمان]فهرست داوران غیرحرفه ای softball از ۵،۰۰۰ تن کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]فهرست مجلات آماتور Softball Association به 5000 نفر کاهش یافته است

4. If you look on the duty roster, you'll see when you're working.
[ترجمه ترگمان]اگر به فهرست وظایف خود نگاه کنید، خواهید دید که چه وقت کار می کنید
[ترجمه گوگل]اگر به لیست کارهایتان نگاه کنید، خواهید دید که کار می کنید

5. The campaign has a roster of 500 volunteers.
[ترجمه ترگمان]این کمپین دارای فهرست ۵۰۰ داوطلب است
[ترجمه گوگل]کمپین دارای فهرستی از 500 داوطلب است

6. The teacher checked the roster to see whom he would teach this year.
[ترجمه ترگمان]معلم فهرست را بررسی کرد تا ببیند او امسال چه کسی تدریس خواهد کرد
[ترجمه گوگل]معلم این فهرست را بررسی کرد تا ببیند چه کسی در سال جاری آموزش خواهد داد

7. And when the roster was called on evacuation, he was missing.
[ترجمه ترگمان]و وقتی که لیست رو تخلیه کردن اون گم شده بو
[ترجمه گوگل]و هنگامی که فهرست برای تخلیه نامیده می شد، او از دست رفته بود

8. The roster, till rolls and security cameras were examined in Thresher's own internal investigation.
[ترجمه ترگمان]فهرست، تا وقتی که دوربین ها و دوربین های امنیتی در تحقیقات داخلی خود بررسی شوند
[ترجمه گوگل]فهرست، تا رول ها و دوربین های امنیتی در بررسی داخلی خود Thresher مورد بررسی قرار گرفت

9. Busch, hoping to make the 25-man roster as a right-handed hitter, is batting. 33
[ترجمه ترگمان]بوش، با این امید که تیم ۲۵ نفره خود را به عنوان یک ضربه به راست دست معرفی کند، در حال ضربه زدن است ۳۳
[ترجمه گوگل]بوش، امیدوار است که فهرست 25 نفره را به عنوان یک هیتلر راست دست بسازد، حقه بازی است 33

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. The nightclub's roster has always featured young punk bands.
[ترجمه ترگمان]فهرست کلوپ شبانه همیشه صورت پانک جوان داره
[ترجمه گوگل]فهرست کلاسیک همیشه دارای گروه های پانک جوان است

12. Nor was the record roster to be spared.
[ترجمه ترگمان]حتی فهرست record هم وجود نداشت
[ترجمه گوگل]همچنین رکورد رکوردی نداشت

13. A roster for crusts had to be started as these contained more bread than the average thin slice.
[ترجمه ترگمان]یک فهرست برای یک تکه چوب سفت ساخته شده از یک تکه نان قندی بیشتر از یک تکه نازک متوسط بود
[ترجمه گوگل]فهرستی برای پوسته ها باید شروع شود، زیرا این نان حاوی نان بیشتر از تکه های متوسط ​​نازک است

14. Krause hankered to tear the roster apart, proving that he is the architect, the great and powerful Oz.
[ترجمه ترگمان]Krause hankered را از هم جدا کند و ثابت کند که او مهندس معمار بزرگ و قدرتمند است
[ترجمه گوگل]کراوس برای جدا شدن رکورد از هم جدا شد و ثابت کرد که او معمار Oz بزرگ و قدرتمند است

15. All of this roster movement makes it hard to establish an identity for a team.
[ترجمه ترگمان]تمام این جنبش لیست کننده، ایجاد هویت برای یک تیم را سخت می کند
[ترجمه گوگل]همه این جنبش رکورد را برای ایجاد یک هویت برای تیم سخت می کند

membership roster

فهرست (اسامی) اعضا


پیشنهاد کاربران

برنامه/سیاهه/ فهرست/لیست اسامی، وظایف و نوبت کاری ( turns of duty )

a list of names, duties and schedules in a military, sports team , etc

He wants a roster of team - first players who are willing to do anything to get a win.

Vazife was the one who used to drew up the foster of staff and their duties


کلمات دیگر: