کلمه جو
صفحه اصلی

cottony


معنی : پنبه ای، کرکی، نرم
معانی دیگر : پنبه سان، نرم و پف کرده، پفکی

انگلیسی به فارسی

پنبه‌ای، کرکی، نرم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or resembling cotton, esp. in texture.

(2) تعریف: covered with soft fluffy fibers.

• soft, resembling cotton

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پنبه ای - نوم و لطیف

مترادف و متضاد

پنبه ای (صفت)
cottony

کرکی (صفت)
fuzzy, cottony, fluffy, villous, flannelette, flocculent, villiform, plumy, tomentous

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

جملات نمونه

1. Overabundance of coat, or cottony texture, impractical for field work should be penalized.
[ترجمه ترگمان]پوشش دادن پوشش، یا بافت پنبه ای که برای کار می دانی غیر عملی است، باید جریمه شود
[ترجمه گوگل]بیش از حد کت و یا بافت پنبه، غیر عملی برای کار در میدان باید مجازات شود

2. White, cottony mycelia may be observed in early morning hours when dew is present.
[ترجمه ترگمان]ممکن است در ساعات اولیه صبح که شبنم وجود دارد مشاهده شود
[ترجمه گوگل]میشل سفید، پنبه ممکن است در صبح زود هنگام شبنم حضور داشته باشد

3. Below them, through a cottony veil of clouds, was a patchwork of green squares.
[ترجمه ترگمان]پایین تر از آن ها، از پشت ابرها، از لابه لای ابرها، لکه سبز رنگی دیده می شد
[ترجمه گوگل]در زیر آنها، از طریق یک حصیری پنبه ای از ابرها، تکه ای از مربع های سبز بود

4. The whole landscape is virgined by the cottony flakes. You get this renewed and clean feeling. Your trek is followed by your foot steps only.
[ترجمه ترگمان]کل این منظره پر از قطعات پنبه مانند است تو این احساس رو دوباره و تمیز می کنی سفر تو فقط با قدم های your تموم میشه
[ترجمه گوگل]تمام چشم انداز توسط flakes پنبه غرق شده است شما این احساس تازه و تمیز را دریافت می کنید شما تنها راه پیاده روی خود را دنبال می کنید

5. Incidental in use process cottony phenomenon.
[ترجمه ترگمان]incidental در استفاده از پدیده پنبه ای در فرآیند مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]تصادف در فرایند استفاده از پدیده پنبه

6. He looked up at the sky and heard the rumble of planes flying above the cottony blanket of sky.
[ترجمه ترگمان]سرش را بلند کرد و به آسمان نگاه کرد و صدای غرش هواپیماها در بالای پتوی پنبه ای آسمان به گوش رسید
[ترجمه گوگل]او در آسمان نگاه کرد و شنیده هواپیما از هواپیما که بالاتر از پتو پنبه ای از آسمان بود

7. The colony of strain M6 was white, thin and round at beginning, and then expanding layer upon layer with rosette patterns and forming cottony hyphae.
[ترجمه ترگمان]کلنی strain در ابتدا سفید، نازک و گرد بود و سپس لایه را به لایه با الگوهای روزت گسترش داد و hyphae های انباشته را شکل داد
[ترجمه گوگل]کلنی سویه M6 سفید بود، نازک و دور در ابتدا، و پس از آن گسترش لایه را بر روی لایه با الگوهای روستایی و تشکیل هیپ های پنبه

8. PDFs are fine, but sometimes it is delicious to have the same words printed on bright white cottony paper, bound in leather.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]فایل های پی دی اف خوب است، اما گاهی اوقات خوشمزه است که کلمات مشابه چاپ شده بر روی کاغذ سفید پنبه ای روشن داشته باشند که در چرم قرار دارند

9. And, texture is closer, bedding jumps over not easy and cottony ball, more durable also, be infected with dirt not easily.
[ترجمه ترگمان]و اگر بافت نزدیک تر باشد، تخت خواب به خاطر توپ آسان و پنبه ای بالا می پرد و با دوام تر نیز آلوده می شود و به آسانی آلوده به کثیفی می شود
[ترجمه گوگل]و بافت نزدیک تر است، تختخواب پرش بیش از توپ آسان و پنبه، با دوام تر نیز، به راحتی نمی شود خاک را آلوده کرد

10. Through the moving couples they hurried out a side-door to a world that was covered thick with soft, cottony, silent snow.
[ترجمه ترگمان]از میان زوج های جوان با عجله از در فرعی به سوی دنیایی رفتند که پوشیده از برف نرم و پنبه ای فرورفته بود
[ترجمه گوگل]از طریق زوج های متحرک، آنها یک درب جانبی را به یک جهان که با برف نرم، پنبه ای و خنثی پوشانده بود، تکان دادند

11. Eurasian perennial naturalized in eastern North America having very spiny white cottony foliage and nodding musky crimson flower heads; valuable source of nectar.
[ترجمه ترگمان]naturalized perennial در شرق آمریکای شمالی با شاخ و برگ های پنبه ای سفید بسیار خاردار و با تکان دادن سر گل سرخ مشک، یک منبع ارزشمند از شهد، در شرق آمریکای شمالی به سر می برند
[ترجمه گوگل]یک ساله یوروآسیایی در شمال شرقی آمریکا دارای گونه های بسیار کوچک سفید پنبه ای و سرخ های سرخ مایل به قرمز مشکی است منبع ارزشمند شهد

12. They're often dense, dark, and rainy (or snowy) though they can also be cottony white clumps interspersed with blue sky. Meteorologists refer to them as stratus clouds.
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب متراکم، تاریک، بارانی (یا برفی)هستند، با این حال آن ها می توانند از پشته های سفید انباشته از آسمان آبی استفاده کنند هواشناسی به آن ها به عنوان ابره ای stratus اشاره می کند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب متراکم، تاریک و بارانی (و یا برف) هستند، گرچه آنها همچنین می توانند توده های سفید پنبه ای با آسمان آبی رنگ باشند هواشناسان به آنها به عنوان ابرهای پرنده اشاره می کنند

13. For years Microsoft's Windows logo often appeared against a blue sky with cottony clouds.
[ترجمه ترگمان]برای سال ها، لوگوی ویندوز مایکروسافت اغلب در مقابل آسمان آبی با ابره ای پنبه ای ظاهر شد
[ترجمه گوگل]برای سالها مایکروسافت آرم ویندوز اغلب در برابر یک آسمان آبی با ابرهای نازک ظاهر شد


کلمات دیگر: