کلمه جو
صفحه اصلی

cot


معنی : تختخواب سفری، رختخواب بچگانه، برانکار یا تخت مخصوص حمل مریض
معانی دیگر : (مثلثات) مخفف: کتانژانت، (از ریشه ی سانسکریت)، تخت سفری، تختخواب تاشو (که معمولا از پارچه و چوب است)، تختخواب کودک، (قدیمی - شاعرانه) کلبه، ماوا، آغل، لانه، برانکار یا تخت مخصوص حمل مری­

انگلیسی به فارسی

تختخواب سفری، رختخواب بچگانه، برانکار یا تخت مخصوص حمل مریض


کلبه، تختخواب سفری، رختخواب بچگانه، برانکار یا تخت مخصوص حمل مریض


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small portable bed, esp. one that folds up.
مشابه: bed

- When we visited our grandmother, my brother and I slept on cots in the back porch.
[ترجمه ترگمان] وقتی که ما به دیدن مادربزرگش رفتیم، من و برادرم روی cots در ایوان پشتی خوابیدیم
[ترجمه گوگل] وقتی ما مادربزرگم را دیدم، برادر من و من در صندلی گلف در عقب حیاط خوابیدم

(2) تعریف: (chiefly British) a stationary bed with high sides for an infant or young child; crib.

- She put the baby in his cot for a nap.
[ترجمه ترگمان] بچه را برای چرت زدن روی تخت گذاشت
[ترجمه گوگل] او نوزاد را در سینه خود قرار داده است
اسم ( noun )
(1) تعریف: a small dwelling, such as a hut.

(2) تعریف: any small shelter, such as one for birds.

(3) تعریف: a covering used for protection, such as a bandage.

• light portable bed; crib for a baby
a cot is a baby's bed with bars or panels round it.
in american english, a cot is a small, narrow bed.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] روکش لاستیکی غلتک - پوشش غلتک

مترادف و متضاد

تختخواب سفری (اسم)
bedroll, cot

رختخواب بچگانه (اسم)
cot

برانکار یا تخت مخصوص حمل مریض (اسم)
cot

temporary bed


Synonyms: army bed, berth, bunk, camp bed, folding bed, gurney, small bed, trundle


جملات نمونه

1. cot death
رجوع شود به: sudden death syndrome

2. In the very smallest cot there is room enough for a loving pair.
[ترجمه ترگمان]در یک تخت خواب کوچک، برای یک جفت دوست خوب جا هست
[ترجمه گوگل]در یک کمد کوچک، اتاق کافی برای یک جفت دوست داشتنی وجود دارد

3. The baby lay gurgling in her cot.
[ترجمه ترگمان]بچه از روی تخت ناله می کرد
[ترجمه گوگل]کودک در کفش او کوچک است

4. The baby lay in his cot, cooing and gurgling.
[ترجمه ترگمان]بچه روی تخت دراز کشیده بود و صدای قل قل و غل غل شنیده می شد
[ترجمه گوگل]کودک در کفشش قرار دارد، کوئینگ و گورگلی

5. He lifted the baby gently out of its cot.
[ترجمه ترگمان]بچه را به آرامی از تخت بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او کودک را به آرامی از لباسی خود بلند کرد

6. Harry outgrew his cot when he was about two.
[ترجمه ترگمان]وقتی در حدود دو سال بود هری از روی تخت پایین آمد
[ترجمه گوگل]هری هنگامی که حدود دو سال داشت، کابوس خود را بیرون کشید

7. Put a selection of baby toys in his cot to amuse him if he wakes early.
[ترجمه ترگمان]اگر زود بیدار شود، اسباب اسباب و اسباب بازی بچه ها می شود
[ترجمه گوگل]در صورتی که او زود بیدار شود، مجموعه ای از اسباب بازی های کودکان را در کابینه خود قرار می دهد تا او را سرگرم کند

8. The baby is prattling happily in her cot.
[ترجمه ترگمان]بچه در تخت خوابش با خوشحالی وراجی می کند
[ترجمه گوگل]کودک با خوشامدگویی در کمدش به سر می برد

9. The baby is fast asleep in his cot.
[ترجمه ترگمان]بچه در تخت خوابش خوابیده
[ترجمه گوگل]کودک در کمد خود به سرعت خواب میبیند

10. He lifted the baby out of its cot.
[ترجمه ترگمان]بچه را از تخت بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او کودک را از کابینش بیرون آورد

11. We can't stop Tom climbing out of his cot.
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم جلوی تام رو بگیریم که از تختش بالا بره
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم تام را از کابینش بیرون کنیم

12. The boy is prattling happily in his cot.
[ترجمه ترگمان]پسر در تخت خوابش با خوشحالی وراجی می کند
[ترجمه گوگل]این پسر با خوشحالی در کابینتش سرگردان است

13. A cot swathed in draperies and blue ribbon stood isolated in a corner.
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب سفری در گوشه و کنار یک تخت خواب پیچیده شده بود و نوار آبی رنگی در گوشه ای افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک کلاسیک در پارچه و روبان آبی در گوشه جدا شده بود

14. Immediately he sprawled sideways across the cot in a loose posture of sleep and began snoring loudly.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله از پهلو روی تخت ولو شد و با صدای بلندی شروع به خرناس کشیدن کرد
[ترجمه گوگل]بلافاصله او به سمت چپ در اطراف سشوار در حالت سستی از خواب بیدار شد و شروع به خندیدن با صدای بلند کرد

15. Alan left him howling in the cot again while he went for a bowl of water.
[ترجمه ترگمان]الن وقتی برای یک کاسه آب رفت، الن او را تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]آلن در حالی که او برای یک کاسه آب رفت، او را در حالی که در اتاق خواب بود گم کرد

اصطلاحات

cot death

رجوع شود به: sudden death syndrome


پیشنهاد کاربران

سلول زندان

تخت خواب

تخت

تخت خواب کودک

مخفف واژه اکتبر ( October ) که یکی از ماه های میلادی است.
در گوشی ها. تاریخ موبایل.

✔️تختخواب کودک، رختخواب بچگانه
She scooped up the crying toddler and carried him off to his cot


کلمات دیگر: