کلمه جو
صفحه اصلی

squared

انگلیسی به فارسی

مربع، مربع کردن، مجذور کردن، چهارگوش کردن، بتوان دوم بردن، وفق دادن، جور دراوردن، واریز کردن


انگلیسی به انگلیسی

• made square; multiplied by itself (mathematics); adjusted; settled, made right; in accord

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بتوان دو، بقوه ی دو

جملات نمونه

1. He squared off the log to make a timber.
[ترجمه ترگمان]کنده را درست کرد تا الوار درست کند
[ترجمه گوگل]او چوب را برای ساختن چوب گذاشت

2. Too many people were squared into the train.
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی در قطار بودند
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از مردم به قطار تقسیم شدند

3. I squared up with the cashier.
[ترجمه ترگمان]من با صندوق دار درستش کردم
[ترجمه گوگل]من با صندوقدارم تقسیم کردم

4. The players squared up to each other and started shouting.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان به سرعت به هم نزدیک شدند و شروع به فریاد زدن کردند
[ترجمه گوگل]بازیکنان به یکدیگر متصل می شوند و فریاد می زنند

5. They squared up and began to engage a probing attack.
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرعت بالا رفتند و شروع به تحقیق در مورد حمله کردند
[ترجمه گوگل]آنها بهم زدند و شروع به حمله ای کردند

6. "Nirvana" squared the circle by making a record that was both superb pop and rock music at the same time.
[ترجمه ترگمان]\"نیروانا\" دایره را با ساختن رکوردی که هم موسیقی پاپ و هم موسیقی راک در همان زمان بود، تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]'Nirvana' با ایجاد یک رکورد که دایره ی موسیقی پاپ و راک فوق العاده را در همان زمان داشت، دایره را تقسیم کرد

7. Pulling himself upright, he squared his shoulders.
[ترجمه ترگمان]شانه بالا انداخت و شانه هایش را صاف کرد
[ترجمه گوگل]او را به سمت راست بکشید، او شانه های خود را تقسیم می کند

8. They squared a block of granite.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بلوک گرانیت را صاف کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک بلوک از گرانیت مربع کردند

9. He has squared the circle of keeping the City happy and doing something to improve business cash flow.
[ترجمه ترگمان]او دایره نگاه داشتن شهر را خوشحال کرده و کاری انجام می دهد تا جریان نقدینگی کسب وکار را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]او دایره نگهداری شهر را خوشحال کرده و کاری برای بهبود جریان نقدی کسب و کار انجام داده است

10. She should have squared things with Jay before she went into this business with Walker.
[ترجمه ترگمان]اون باید قبل از اینکه با واکر وارد این کار بشه یه کارایی با \"جی\" کرده باشه
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه با واکر به این کسب و کار برود، باید با جی کار کند

11. Get your work squared away before you leave.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بری کارت رو درست انجام بده
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ترک کنید، کار خود را به صورت مربع دور کنید

12. The boat is rounded at the front but squared off at the back.
[ترجمه ترگمان]قایق در قسمت جلو گرد است اما در پشت صاف است
[ترجمه گوگل]قایق در جلوی گرد است، اما در عقب مربع است

13. All the officials had to be squared before they would help us.
[ترجمه ترگمان]تمام مقامات باید قبل از اینکه به ما کمک کنند، به توان دو نفر تقسیم می شدند
[ترجمه گوگل]همه مقامات قبل از اینکه به ما کمک کنند، باید به محوطه مربع تقسیم شوند

14. They must have squared the mayor before they got their plan underway.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید قبل از اینکه برنامه خود را در دست داشته باشند، شهردار را به دو طرف تقسیم کرده باشند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از اینکه برنامه خود را در جریان بگذارند، باید شهردار را تقسیم کنند

پیشنهاد کاربران

مجذور

به توان دو

1 ) تفکیک کردن به شکل مربع ( یا تقسیم بندی کردن ، دسته بندی کردن به صورت مربع شکل ) یا با مربع علامتگذاری کردن
Squared pape
2 ) بخش پذیری اعداد
Three squared equals nine


کلمات دیگر: