سنبله ها، میخ، لبه، تیر، میخ بزرگ، میخ بزرگ چوبی، میخ طویله، میخکوب کردن، سپوختن
spikes
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] دست انداز
جملات نمونه
1. he spikes his coffee with vodka
او به قهوه ی خود ودکا می زند.
2. most runners wear spikes
بیشتر دوندگان کفش میخ دار می پوشند.
3. hang up one's spikes
(به ویژه از ورزش حرفه ای) بازنشسته شدن،کناره گرفتن
پیشنهاد کاربران
خوشه
( تخصصی: مهندسی پزشکی ) پالس، جهش، ضربه
خار
کلمات دیگر: