کلمه جو
صفحه اصلی

conduce


معنی : رهبری کردن، راهنمایی کردن
معانی دیگر : منجر شدن به، کشیده شدن به، هدایت شدن به، منتهی شدن به

انگلیسی به فارسی

منتهی شدن به، راهنمایی کردن، رهبری کردن


ساختن، رهبری کردن، راهنمایی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: conduces, conducing, conduced
• : تعریف: to contribute to or help bring about a result (usu. fol. by "to" or "toward").

- Such postwar conditions often conduce to economic chaos.
[ترجمه ترگمان] این شرایط پس از جنگ اغلب منجر به هرج و مرج اقتصادی می شود
[ترجمه گوگل] چنین شرایط پسا جنگی اغلب به هرج و مرج اقتصادی منجر می شود

• contribute; cause

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] هدایت کردن

مترادف و متضاد

رهبری کردن (فعل)
head, lead, administer, administrate, lead off, conduce, pilot, spearhead

راهنمایی کردن (فعل)
lead, conduce, guide, steer, cue, herald, usher, instruct

جملات نمونه

1. Wealth does not always conduce to happiness.
[ترجمه ترگمان]ثروت همیشه منجر به سعادت نمی شود
[ترجمه گوگل]ثروت همواره به شادی نرسیده است

2. His affability conduces to success as a salesman.
[ترجمه ترگمان]محبت او به عنوان یک فروشنده به موفقیت می رسید
[ترجمه گوگل]افتخار او به عنوان یک فروشنده موفق است

3. A good diet conduces to good health.
[ترجمه ترگمان]یک رژیم غذایی خوب برای سلامتی خوب است
[ترجمه گوگل]یک رژیم غذایی خوب conduces به سلامت خوب است

4. Heart to heart chats conduce to the establishment of harmonious atmosphere among fellow workers.
[ترجمه ترگمان]قلب و قلب می تواند منجر به ایجاد فضای هماهنگ میان کارگران هم کار شود
[ترجمه گوگل]قلب های قلب برای ایجاد جو هماهنگ در میان کارگران همکاری ایجاد می کند

5. Such hasty words will not conduce to a settlement of the dispute.
[ترجمه ترگمان]این سخنان شتا بزده منجر به حل اختلاف نخواهد شد
[ترجمه گوگل]چنین کلمات شتابزده به حل مناقشات منجر نخواهد شد

6. Our team's sportsmanlike conduce redounds to the credit of the school.
[ترجمه ترگمان]sportsmanlike تیم ما باعث شد که به اعتبار مدرسه بروند
[ترجمه گوگل]اعتماد به مدرسه باعث می شود که تیم های ورزشی ما کمترین میزان را داشته باشند

7. Money and beauty do not always conduce to happiness.
[ترجمه ترگمان]پول و زیبایی همیشه منجر به شادی نمی شوند
[ترجمه گوگل]پول و زیبایی همیشه به شادی نمی رسند

8. What fruit does the summer eat to conduce to reduce weight?
[ترجمه ترگمان]تابستان چه میوه می خورد و می تواند منجر به کاهش وزن شود؟
[ترجمه گوگل]برای کاهش وزن، میوه چه می کند؟

9. Be like music of puerpera listen respectfully, conduce to remove antenatal insecurity mood.
[ترجمه ترگمان]مانند موسیقی of گوش کنید و با نهایت احترام گوش دهید و منجر به حذف حالت ناامنی در دوران بارداری شود
[ترجمه گوگل]شبیه موسیقی از puerpera گوش دادن با احترام، ایجاد برای حذف خلق و خوی ناامنی روز مادر

10. When had had a meal ah is conduce healthy?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی یک وعده غذای سالم می تواند منجر به سلامت شود؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که غذا داشته اید، سالم است؟

11. Theory of combinative discussion capital will conduce to what labor value discusses deepening.
[ترجمه ترگمان]نظریه سرمایه بحث combinative منجر به آن می شود که ارزش نیروی کار عمیق تر مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]تئوری سرمایه بحث و گفتگو ترکیبی است که ارزش کار در مورد تعمیق بحث می کند

12. Pass analysis of the following respects, conduce to understanding current grain market is primary situation.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل پاس از جنبه های زیر، منجر به درک بازار گندم فعلی می شود
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل از مزایای زیر، تجزیه و تحلیل برای تشخیص بازار فعلی دانه است وضعیت اولیه است

13. The serious hydrocele of the excation might conduce the working face or livelong minesubmerged, So need use many ways to detect the hydrocele of the excavation.
[ترجمه ترگمان]The جدی of ممکن است منجر به کار کاری یا livelong minesubmerged شود، بنابراین نیاز به استفاده از بسیاری از راه ها برای تشخیص the خاکبرداری وجود دارد
[ترجمه گوگل]هیدروسل جدی از تحریک ممکن است چهره کاری یا مین های بتونی را به وجود آورد، بنابراین از روش های بسیاری برای شناسایی هیدروکلس حفاری استفاده می شود

14. It is to conduce to the accuracy that raises costing.
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به دقت شود که \"هزینه یابی هدف\" را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]این است که به دقت ساخته شود که باعث افزایش هزینه می شود

Physical exercise conduces to good health.

ورزش سلامتی می‌آورد.



کلمات دیگر: