1. the sentry gave the challenge
قراول اسم شب (اسم رمز) را خواست.
2. keep sentry
کشیک دادن،نگهبانی کردن
3. to relieve a sentry
نگهبان را مرخص کردن (و جای او را گرفتن)
4. the relief of a sentry
جای نگهبان پیشین را گرفتن
5. The sentry defended the gate against sudden attack.
[ترجمه ترگمان]نگهبان در مقابل حمله ناگهانی از دروازه دفاع کرد
[ترجمه گوگل]نگهبان دروازه را در برابر حمله ناگهانی دفاع کرد
6. The sentry gave a smart salute and waved us on.
[ترجمه ترگمان]نگهبان سلام نظامی داد و ما را تکان داد
[ترجمه گوگل]نگهبان یک سلام و ارادت را به ما داد
7. The sentry would not let her enter.
[ترجمه ترگمان]نگهبان نمی گذاشت وارد شود
[ترجمه گوگل]مهمان اجازه ورود او را نخواهد داد
8. The sentry cried "Halt" as he saw us.
[ترجمه ترگمان]نگهبان در همان حال که ما را دید فریاد زد: صبر کن
[ترجمه گوگل]زمانی که ما را دید، سربازان گریه 'توقف'
9. The sentry challenged the stranger at the gates.
[ترجمه ترگمان]نگهبان با بیگانه سر در را به مبارزه طلبید
[ترجمه گوگل]مهماندار غریبه را در دروازه به چالش کشید
10. My squad were on sentry duty last night.
[ترجمه ترگمان] گروه من دیشب مشغول نگهبانی بودن
[ترجمه گوگل]تیم ملی من شب گذشته در حال انجام وظیفه نگهبان بود
11. The sentry made straight for him with a drawn sword.
[ترجمه ترگمان]نگهبان با شمشیر کشیده مستقیم به طرف او رفت
[ترجمه گوگل]فرستاده مستقیم با او یک شمشیر کشیده شده است
12. They often stood sentry on snowy nights.
[ترجمه ترگمان]اغلب در شب های برفی نگهبانی می دادند
[ترجمه گوگل]اغلب آنها در شبهای برفی ایستاده بودند
13. Scattered farmhouses, sentry telephone poles, and budding green fields flanked them on each side.
[ترجمه ترگمان]تپه های شنی و تیره ای تلگراف و مزارع سبز و سبزی که در دو طرف آن ها روییده بود جوانه می زد
[ترجمه گوگل]مزرعه های پراکنده، قطب های تلفن سرقت و زمینه های سبز جوانه زده از هر طرف به سمت آنها حرکت می کنند
14. We drove slowly to where a sentry stood.
[ترجمه ترگمان]به آرامی به جایی رسیدیم که یک نگهبان ایستاده بود
[ترجمه گوگل]ما به آرامی به جایی که یک نگهبان ایستاده بود رفتیم