کلمه جو
صفحه اصلی

tipster


معنی : فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه، خبرچی
معانی دیگر : کسی که اطلاعات محرمانه می فروشد، خبر فروش، راهنمای شرطبندی

انگلیسی به فارسی

فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه، خبرچی


راهنمایی، فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه، خبرچی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a person who sells information, esp. tips to bettors.
مشابه: tout

• one who provides tips, one who offers helpful information
a tipster is someone who tells you, usually in exchange for money, which horses they think will win particular races, so that you can bet money on the horses.

مترادف و متضاد

فروشنده اسرار و اطلاعات محرمانه (اسم)
tipster

خبر چی (اسم)
tipster

جملات نمونه

1. All the tipsters were wrong about the gold medal winner.
[ترجمه ترگمان]همه the در مورد برنده مدال طلا اشتباه بودند
[ترجمه گوگل]همه پیمانکاران برنده جایزه مدال طلای اشتباه بودند

2. Her racing tipster got the Derby winner right.
[ترجمه ترگمان]خبرچین Her برنده مسابقه بزرگ شد
[ترجمه گوگل]سرپرست مسابقه او راست برنده جایزه Derby بود

3. An anonymous tipster has leaked confidential government information to the press.
[ترجمه ترگمان]یک tipster ناشناس اطلاعات محرمانه دولت را به مطبوعات درز کرده است
[ترجمه گوگل]خبرنگار ناشناس اطلاعات مربوط به اطلاعات محرمانه را به مطبوعات منتقل کرده است

4. But we are not shirking our duty as tipsters.
[ترجمه ترگمان]اما ما از وظیفه خود به عنوان tipsters شانه خالی نمی کنیم
[ترجمه گوگل]اما ما وظیفه خود را به عنوان تکسترها انجام نمی دهیم

5. My most pressing experience of Wigg as a tipster was on one of the rare occasions when I went to the Derby.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین تجربه من به عنوان خبرچین در یکی از موارد نادری بود که من به دربی بزرگ رفتم
[ترجمه گوگل]بیشترین فشردهترین تجربه ویگ به عنوان سرپرست یکی از موارد نادر زمانی بود که من به دربی رفتم

6. If the tipster was correct, time had already run out.
[ترجمه ترگمان]اگه خبرچین درست بود زمان داشت تموم می شد
[ترجمه گوگل]اگر صیغه صحیح بود، زمان به پایان رسیده بود

7. The employer often takes vindictive acts on the tipster who reports the employer's violation of laws and regulations to the labor administrative departments.
[ترجمه ترگمان]کارفرما اغلب اقدامات انتقام جویانه ای را بر روی tipster انجام می دهد که نقض قوانین و مقررات مربوط به ادارات اجرایی کار را گزارش می کند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان اغلب اقدامات متخلف را در مورد سرپرستی که گزارش تخلف کارفرمایان قوانین و مقررات را به ادارات اداری کار می گذارد، انجام می دهد

8. That is the advice of Chelsea' s resident tipster Kerry Dixon as he looks forward to the arrival of Arsenal.
[ترجمه ترگمان]این توصیه از طرف چلسی کری دیکسون از تیم چلسی در حالی است که به دنبال ورود آرسنال است
[ترجمه گوگل]این مشاوره کری دیکسون، سرپرست باشگاه چلسی است که او منتظر ورود آرسنال است

9. Tipster Jeff came across a filing for an HTC "Fiesta" in the SIG this time around, descriptively noted as "an Android phone" that'll be available in Asia, Europe, and North America.
[ترجمه ترگمان]tipster جف در این زمان به خاطر \"تلفن آندروید\" که در آسیا، اروپا، و آمریکای شمالی در دسترس خواهد بود، به خاطر یک شرکت HTC به نام \"Fiesta\" وارد شد
[ترجمه گوگل]Tipter Jeff در این زمان برای معرفی یک Fiesta HTC در SIG آمد و به صورت توصیفی به عنوان یک تلفن Android نامگذاری شد که در آسیا، اروپا و آمریکای شمالی در دسترس خواهد بود

10. Our tipster called it "lame" that Google was only offering the new version of the site to Chrome users.
[ترجمه ترگمان]tipster ما آن را \"لنگ\" می نامیدند که گوگل تنها نسخه جدید سایت را به کاربران کروم ارائه می کرد
[ترجمه گوگل]سرپرست ما آن را 'لنگ' نامید که گوگل تنها نسخه جدید سایت را به کاربران Chrome ارائه داد

11. The police need to find the anonymous tipster if they want to solve the crime.
[ترجمه ترگمان]پلیس باید خبرچین ناشناس رو پیدا کنه اگه میخوان این جنایت رو حل کنن
[ترجمه گوگل]پلیس باید متقاضی ناشناس را پیدا کند، اگر می خواهد جرم را حل کند

12. One tipster told the tech blog Boing Boing that he was "told by a friend" that slaughterhouses in Iraq sometimes dump blood in canals.
[ترجمه ترگمان]یکی از سخنگویان \"Boing\" به وبلاگ \"Boing Boing\" گفت که او \"توسط یکی از دوستان\" تعریف شده است که کشتارگاه ها، گاهی اوقات در حال تخلیه خون در کانال ها هستند
[ترجمه گوگل]یکی از خبرنگاران به وبلاگ مهندسی بوینگ بوینگ گفت که او توسط یک دوست گفته است که کشتارگاه ها در عراق گاهی اوقات خون را در کانال ها تخلیه می کنند

13. The offer also promised total privacy for the tipster as well as help being relocated, etc.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد همچنین وعده حفظ حریم خصوصی برای the و نیز کمک به جابجا شدن و غیره را داده است
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد همچنین وعده داده بود که حفظ حریم خصوصی برای سرپرست و همچنین کمک به انتقال و غیره

14. Dan Gardner later came forward and admitted that he was the tipster.
[ترجمه ترگمان]دن گاردنر به جلو آمد و پذیرفت که او the است
[ترجمه گوگل]بعد از آن دن گاردنر پیشتر آمد و پذیرفت که او سرپرست است


کلمات دیگر: