کلمه جو
صفحه اصلی

leftward


(در جهت یا واقع در چپ) چپ سوی، چپ جای (به صورت قید leftwards هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

(در جهت یا واقع در چپ) چپ سوی، چپ جای (بهصورت قید leftwards هم می‌گویند)


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: to or toward the left.
صفت ( adjective )
مشتقات: leftwards (adv.)
• : تعریف: moving or directed toward the left.

• on the left side; turning toward the left
towards the left
leftward or leftwards means on or towards a political position that is closer to socialism than to capitalism. attributive adjective here but can also be used as an adverb. e.g. ...a more leftward looking democratic party.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به چپ

جملات نمونه

1. Their success does not necessarily reflect a leftward shift in politics.
[ترجمه ترگمان]موفقیت آن ها لزوما منعکس کننده تغییر leftward در سیاست نیست
[ترجمه گوگل]موفقیت آنها لزوما منعکس کننده تغییر چپ در سیاست نیست

2. Now, cast your eyes leftward along the monthly bond index to note that the bond market bottomed in November 199
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، چشم خود را به همراه شاخص اوراق قرضه به صورت ماهیانه در نظر بگیرید تا به این نکته توجه داشته باشید که بازار اوراق قرضه در ماه نوامبر ۱۹۹ راس است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، چشمان خود را در سمت راست بر روی شاخص باند ماهانه ترسیم کنید تا توجه داشته باشید که بازار اوراق قرضه در نوامبر 199 کاهش یافته است

3. Rightward and leftward bisection biases in spatial neglect: two sides of the same coin?
[ترجمه ترگمان]rightward و leftward bisection در بی توجهی فضایی: دو طرف یک سکه هستند؟
[ترجمه گوگل]تعارض راست و چپ در انحراف فضایی: دو طرف از یک سکه مشابه؟

4. Rightwards walk this time, get into leftward room after once seeing two clerks of the right side.
[ترجمه ترگمان]این دفعه راه برو، بعد از اینکه دو نفر از طرف راست را می بینی به اتاق leftward برو
[ترجمه گوگل]در این راستا به سمت راست بروید، بعد از دیدن دو کارمند سمت راست، به سمت چپ بروید

5. This shift was certainly leftward in one sense.
[ترجمه ترگمان]این شیفت صددرصد با عقل جور در میاد
[ترجمه گوگل]این تغییر به وضوح در سمت راست بود

6. a leftward swing in public opinion.
[ترجمه ترگمان]یک تاب مقاومت در نظر عموم
[ترجمه گوگل]چرخش سمت چپ در افکار عمومی

7. And the postwar generation of faculty generally had a strong leftward tilt.
[ترجمه ترگمان]و نسل بعد از جنگ به طور کلی شیب تندی داشت
[ترجمه گوگل]و نسل بعد از مدرسه به طور کلی دارای شیب چپ و راست بود

8. Yes, but because the speed of light is finite, there will be a delay between the leftward and rightward pushes.
[ترجمه ترگمان]بله، اما چون سرعت نور محدود است، تاخیری بین the و rightward وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]بله، اما به دلیل اینکه سرعت نور محدود است، یک حرکت تاخیری میان فشارهای چپ و راست ایجاد می شود

9. Judging by his recent declarations, the centre - right Mr Sarkozy has taken a decidedly leftward turn.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اظهارات اخیرش، آقای سارکوزی به سمت راست منحرف شد
[ترجمه گوگل]قضاوت با اعلامیه های اخیر او، مرکز - راست است آقای سارکوزی به طور قطع به سمت چپ حرکت کرده است


کلمات دیگر: