1. let bygones be bygones
گذشته را فراموش کن (به حال خود بگذار)،هر بدی و خوبی دیدی ببخش.
2. let conscience be our sole judge
بگذار وجدان یگانه داور ما باشد.
3. let down your hair a little more
موهایت را کمی بیشتر پایین بیاور.
4. let him go hang!
بگذار هر غلطی می خواهد بکند!
5. let him make one false move and i'll have him imprisoned!
اگر یک کار خطا بکند،می دهم زندانش بکنند!
6. let him set foot in my house and i'll kick him out!
اگر پا در خانه ی من بگذارد بیرونش خواهم کرد!
7. let him take his pick
بگذار به میل خودش انتخاب کند.
8. let it be known to all that we have no enmity with anyone
بگذار همگان بدانند که ما با کسی دشمنی نداریم.
9. let me alone, i'm very busy
دست از سرم بردار،خیلی کار دارم.
10. let me ask you bluntly
بگذارید بی رودربایستی از شما بپرسم.
11. let me be plain with you
اجازه بدهید بی پرده حرف بزنم.
12. let me buy you a drink
اجازه بدهید برایتان مشروبی بخرم.
13. let me know of your arrival
ورود خود را به من اطلاع بده.
14. let me know of your decision
تصمیمت را به من اطلاع بده.
15. let me not to the marriage of true minds admit impediments . . .
(شکسپیر) نباید بر سر راه پیوند دو متفکر راستین موانعی ایجاد کنم . . .
16. let me relieve you of your coat and hat
بگذارید پالتو و کلاه شما را برایتان نگه دارم.
17. let me sleep on it
بگذار مدتی روی آن فکر کنم.
18. let me talk to him
بگذار با او حرف بزنم.
19. let me urge this thought upon you
بگذار این اندیشه را به تو بقبولانم.
20. let sleeping dogs sleep
بگذار سگ های خواب بخوابند (سری را که درد نمی کند دستمال مبند).
21. let that job wait for now
بگذار آن کار فعلا بماند.
22. let the child alone; he is not bothering you!
بچه را ول کن ; او که به تو کاری ندارد!
23. let the clothes dry out
بگذار لباس ها بخشکد.
24. let the dough sour a little
بگذار خمیر کمی ترش شود.
25. let the engine run for five minutes so that it warms up
بگذار موتور (اتومبیل) پنج دقیقه در جا کار کند تا گرم شود.
26. let the matter between us be decided by an arbitrator
بگذار مسئله ی مابین ما را یک حکم داوری بکند.
27. let the matter rest for a while
بگذار تا مدتی این قضیه به حال خود بماند.
28. let the punishment fit the crime
بگذارید تنبیه با جرم تناسب داشته باشد.
29. let the radio alone!
به رادیو ور نرو!
30. let the soup simmer for a few minutes
بگذار آبگوشت چند دقیقه ملایم بجوشد.
31. let the tea stand a few minutes to infuse
بگذار چای مدتی بماند تا دم بکشد.
32. let the water run through the pipe
بگذار آب در لوله جاری شود.
33. let the window open!
پنجره را باز بگذار!
34. let them go whither they please
بگذار هر کجا که دلشان می خواهد بروند.
35. let these addicts' death be a warning to you
بگذارید مرگ این معتادان برای شما درس عبرت باشد.
36. let this defeat teach you a lesson!
بگذار این شکست برایت درس عبرت باشد!
37. let this event be a lesson to you!
بگذار این رویداد برایت درس عبرتی باشد!
38. let truth be the lamp at your feet
بگذار حقیقت چراغ راه تو باشد.
39. let us all partake in a common political and economic life
بیایید همگی در یک زندگی مشترک سیاسی و اقتصادی شریک شویم.
40. let us antedate the meeting from the tenth to the fifth of khordad
بیایید تاریخ جلسه را از دهم به پنجم خرداد جلو بیاندازیم.
41. let us ask for god's blessing
از خدا طلب مغفرت کنیم.
42. let us bless the lord!
خداوند را تقدیس کنیم.
43. let us brainstorm and find a solution
بیایید فکرهای خود را روی هم بگذاریم و چاره ای بیابیم.
44. let us dine alfresco
خوب است در هوای آزاد شام بخوریم.
45. let us dispense with formalities
بیایید از تعارف بگذریم.
46. let us enjoy our holidays instead of quarrelling!
بیا به جای دعوا کردن از تعطیلات خود لذت ببریم !
47. let us forgo formality!
بیایید تعارف را کنار بگذاریم !
48. let us inspect his motives
بگذار انگیزه های او را بررسی کنیم.
49. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.
50. let us not advertise our differences
بیا اختلافات خود را بروز ندهیم.
51. let us not dissect the motives of anyone who does a good deed
بیایید انگیزه های هرکسی را که کار خوبی می کند مورد تجزیه و تحلیل قرار ندهیم.
52. let us not mince the truth!
بیایید حقیقت را پرده پوشی نکنیم !
53. let us pray
بیا(یید) دعا کنیم.
54. let us purge our sins with prayer
بیا تا گناهان خود را با دعا پاک کنیم.
55. let us solve our disputes in a peaceful fashion
بیایید تا اختلافات خود را به روش مسالمت آمیزی حل کنیم.
56. let us synchronize our watches
بیا ساعت هایمان را همزمان کنیم (با هم میزان کنیم).
57. let us test the acidity of this vinegar
بیایید میزان اسیدی بودن این سرکه را بسنجیم.
58. let us try to blot out the memory of those terrible days
بکوشیم تا یاد آن روزهای وحشت بار را از خاطر بزداییم.
59. let us walk in peace
بگذارید روش صلح آمیزی داشته باشیم.
60. let us worship together
بیا با هم نیایش کنیم.
61. (shakespeare) let it make thee crestfallen
باشد که این تو را سرافکنده کند.
62. let (or blow) off steam
(عامیانه) دق دل خالی کردن،تمدد اعصاب کردن،کام دل گرفتن
63. let (something) slide
در بوته ی اهمال گذشتن،اهمال کردن
64. let alone
1- به حال خود گذاشتن،اذیت نکردن،مزاحم نشدن
65. let alone (or let be)
1- به حال خود گذاشتن،اذیت نکردن،ول کردن
66. let bygones be bygones
بیا گذشته ها را فراموش کنیم
67. let down
1- پایین آوردن یا پایین بردن
68. let drive
1- زدن 2- هدف گیری کردن
69. let fly
1- افکندن،پرتاب کردن
70. let fly (at)
1- (چیزی را) پراندن (به) 2- حمله ی لفظی کردن (به)